سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اربعین حسینی


فصل آشنایی


از آنجا که موضوع «زیارت اربعین» و «نخستین زائرانِ» آرامگاه شهدای کربلا، از طریق «عطیّة بن سعد عوفی کوفی» نقل شده، زیبنده است بعد از آشنایی مختصر با جابر بن عبدالله انصاری، به معرّفی وی نیز بپردازیم.


1. جابر


وی پانزده سال پیش از هجرت، در مدینه به دنیا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پیشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسید. جابر از یاران با وفای پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود که در 19 غزوه شرکت کرد و احادیث فراوانی از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه های اسلامی است. وی همواره از مدافعان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 یا 79) هجری از دنیا می رود و پیکرش در «قبرستان بقیع» دفن می شود.(1)


2. عطیّه


وی از رجال علم و حدیث شیعه است که در کتاب های رجالی اهل سنّت نیز توثیق شده است. عطیّه در زمان خلافت امام علی علیه السلام (36 - 40 هجری) در کوفه به دنیا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وی از شیعیان راستین و علمای بزرگ بوده که هماره به نشر معارف قرآنی و اهل بیتی می پرداخت؛ به گونه ای که از سوی عوامل حکومتی بنی امیّه مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود. عطیّه علاوه بر نقل احادیث - به ویژه خطبه فدکیّه فاطمه زهراعلیها السلام - از بزرگ ترین مفسّران بوده و تفسیری در 5 جلد به نگارش درآورده است.


وی بعد از آشنایی با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردی اش مفتخر گردید؛ که متأسّفانه برخی در گفتار و نوشتار خود، عطیّه را غلام جابر معرّفی کرده اند!عاقبت این مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجری، در زادگاهش (کوفه) چشم از جهان فرو بست.(2)


 احرام در میقات عشق


با نزدیک شدن کاروان زیارتی به منطقه کربلا، سیلاب اشک از دیدگان جاری شد و آوای مرثیّه خوانی در فضای بیابان طنین افکند و دل های سوگواران در عطش زیارت قبور مطهّر و تابناک شهدا، بی تاب شد...


بهتر آن است که قصّه ماندگار این مسافران «حریم نور» را از زبان عطیّه بشنویم:(3)


«ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.»


آری، «زیارت» آدابی دارد و «زائر» برای رسیدن به مقام قُرب الهی، بایسته است روح و جسم خویشتن را معطّر و پاکیزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسیر وصال گام بردارد.


میهمان عرشیان


وقتی شیعیان زائر و سوگوار به قتلگاه رسیدند، با صحنه های دلخراشی رو به رو شدند؛ قبرهای گمنام، خیمه های سوخته، زمین خون آلود و تفتیده، نیزه ها و شمشیرهای شکسته، همگی بیانگر اوج جنایت یزیدیان و منتهای مظلومیت عاشورائیان بود. مشاهده همین تصاویر، خود روضه و مرثیّه ای است که دل ها و چشم ها را با حال و هوای «کربلا و عاشورای محرّم 61 هجری» پیوند می دهد و «حماسه حسینی» را برای همیشه تاریخ ماندگار می سازد. عطیّه عوفی در این باره نقل می کند:


هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهداعلیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار.(4) وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!»


آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!»


ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت:  «و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمی دهی!»


ارزش تولّی و تبرّی


عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید:


جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم![عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:]


«أحبب محبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم ما أحبّهم،


و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً،


و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم،


فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛


دوستدار آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»


پی نوشت ها در ادامه مطلب...




موضوع مطلب :



آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک