سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:8 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

سفید رنگ آرامش است، اگر در اتاقی با رنگ سفید بمانی، از فرط آرامش دیوانه می شوی. سیاه رنگ جدی است، اگر در اتاقی با رنگ سیاه بمانی، از فرط ناامیدی دیوانه می شوی. قرمز رنگ جذاب و گرم است، اگر در اتاقی با رنگ قرمز بمانی از فرط هیجان دیوانه می شوی، زرد رنگ زندگی است، اگر در اتاقی با رنگ زرد بمانی از فرط اضطراب دیوانه می شوی، اصولا اگر زیاد در اتاق بمانی دیوانه می شوی، زیاد هم ربطی به رنگها ندارد




موضوع مطلب : آرامش, جدی, جذاب و گرم, دیوانگی, رنگ, زرد, زندگی, طنز, طنز ایران


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:7 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

Am I right=می نه؟

Yes=ها والوو

No =نه کاکو

Really!! =نه آمو؟؟

Oh my God! =یا ابالفضل

Why =بری چی چی؟

bye=کاری باری؟

maybe=گاسم

leave me alone= آم برو او ورو بیزو باد بیاد

u made me confused= آم کله پرک گرفتم

wow= ووی آمووو

come here =بی اینجو

Take it easy= عامو ولش کن،حوصله داری شمو هم ماشاللو

so cute =جونم مرگ نشی!

that’s true= همی‌ نه‌

I took my shoes and skipped=ارسیو زدم زیر چلم گوروختم

Gas Square=فلکه ی گازو

Hard=قایم

Tape=نیوار

Slow down!=حالو چه خبره؟

You are disgusting=جیگری بشی

Sunshine=آفتوو

Great=باریکلوو

Excuse=بونه

Dear=گمپ گلم

when some body eats too much=عام بپوکی

wait=صبرم بده،امونم بده

good quality=خوبوو

‎lizard=کلپوک

washing yourself before praying=دست نماز

a square shape device that you can pray on it=جنماز

How are you=باکیت نی؟




موضوع مطلب : leave me alone, lizard, maybe, No, Oh my God, Really, Slow down,


اسپانیایی ها میگن :

“عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است ”

ایتالیایی ها میگن:

“عشق یعنی ترس از دست دادن تو !”

ایرانی ها میگن :

“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود !”




موضوع مطلب : احمق, از دست دادن, اسپانیا, ایتالیا, ایران, ترس, تعریف, ساکت, سو


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:6 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه…

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

.

.

کدوم صندلی ؟




موضوع مطلب : استاد فلسفه, امتحان فلسفه, برگه, بسیار جالب, ثابت کنید, جواب, دا


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:5 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

شخصی از ملا پرسید: می دانی دعوا چگونه اتفاق می افتد؟

ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!

نتیجه اخلاقی : بشما چه که چطوری اتفاق میفته

و دوما از ملا چیزی نپرسین

و سوما اگه دیدی دستشو بلند کرد زود در رو

و چهارما بیکاری که با این مطلب میری سر کار




موضوع مطلب : اینطوری, بیکاری, دعوا, طنز, محکم, مطلب, ملا, گوش


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:4 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد.

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »




موضوع مطلب : بطرى مشروب, جرعه بزرگ, دائم‌الخمر, سکه, سکه طلا, سیاستمدار, شغل,


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:3 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن

*

بوق نزن ژیان میخورمت

*

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع

عشق آمد و گفت من بی سوادم

*

پشت یه ژیان هم نوشته بود

جد زانتیا

*

قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر

*

شتاب مکن، مقصد خاک است

*

رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش

گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم

*

تو هم قشنگی

*

کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت

*

سر پایینی برنده

سر بالایی شرمنده

*

داداش مرگ من یواش

*

کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت

*

تند رفتن که نشد مردی

چشم انتظارم که برگردی

*

یا اقدس

یا هیچکس

*

زندگی نگه دار پیاده میشم

آیی بی وفا کجا میری

اونطرفی که ورود ممنوعه




موضوع مطلب : عقب, رادیاتور, زانتیا, سرنوشت, شرمنده, طنز, عشق, قشنگی, لاستیک,


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:3 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1
گنجشک اشی مشی : طنز ایران

گنجشکک اشی مشی : طنز ایران




موضوع مطلب : طنز, طنز ایران, گنجشکک اشی مشی


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:2 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1

بنظر من آدمها دو دسته هستن:

یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن  که بهشون میگم خایه مال

یا از من سرسخت ترن  که بهشون میگم کله خر یا  بی خیال ترن که بهشون میگم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو

یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق

خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !




موضوع مطلب : احمق, امانت, ایرانیا, بوقلمون صفت, بی پول, خایه مال, خیانت, دسته


یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:2 عصر ::  نویسنده : نویسنده 1
همیاری و همکاری با رئیس : طنز ایران

همیاری و همکاری با رئیس :: طنز ایران




موضوع مطلب : رئیس, طنز ایران, همیاری و همکاری


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک