سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 94 بهمن 20 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : seyed

روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى، زنى چون دیگر مسلمان‌ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین لباسش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى – که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود – چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید…

در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد – هوس باز – به دست آن زن – بى مبالات – چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.

افرادى که در حال طواف بودند، اطراف این زن و مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛ و در اثر ازدحام جمعیت، طواف قطع گردید. و بعد از آنکه ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند: باید دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلکه مرد مقصّر است؛ و باید دست او قطع گردد.

 

چون بین آن‌ها اختلاف نظر پیدا شد و نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند، به ناچار در جستجوى اهل بیت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛ و سؤال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است؟

گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شب گذشته وارد مکّه شده است؛ و تنها او مى تواند مشکل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسین را در آن جمع بیاورد.

وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در آن جمع حضور یافت، امیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت: یابن رسول اللّه! نظر شما درباره این مرد و زن چیست؟

حضرت رو به جانب کعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.

ـ
امیر مکّه پرسید: اکنون آن‌ها را چگونه مجازات کنیم؟
امام حسین (ع) فرمود: دیگر مجازاتى بر آن‌ها نیست، (زیرا خداوند توانا آن‌ها را مجازات نمود).
آنچه که جانسوز است اینست که ان شخص سلیم بن کلب کوفی نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا می‌خواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم…
سال‌ها بعد در غروب واقعه عاشورا زمانی که جسم عریان اباعبدلله درگودال قتلگاه‌‌ رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگش‌تر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن ان نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگش‌تر ربود…




موضوع مطلب : هوس بازی, مجازات, امام حسین(ع), سلیم بن کلب کوفی, عاشورا, انگشت و انگشتر, کربلا, گناه, فساد


شنبه 94 بهمن 10 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : seyed

جوانی بودم که زیاد به ارتکاب گناهان حساسیت نداشتم، هرچند برخی از گناهان مانند خوردن شراب، زنا،دزدی و برخی کارهای دیگر را انجام نمیدادم و به انجام ندادن آن مقید بودم اما در برخی گناهان ازجمله گناهان مربوط به چشم ، گوش، زبان و گناهان اینترنتی بی تفاوت بودم.

 چند وقتی بود که کم کم مقید به خواندن نماز در اول وقت آن شده بودم و حاضر به ترکش نبودم و هر زمان نزدیک وقت نماز می شد دغدغه نماز اول وقت در من وجود داشت .

از طرفی، تقریبا حدود 2 یا 3 سال قبلش به بیماری ای دچار شده بودم و ...

از طرفی، تقریبا حدود 2 یا 3 سال قبلش به بیماری ای دچار شده بودم و هر چه کردم و حتی به دکتر مراجعه نمودم اما سلامتی برایم حاصل نشد و همیشه بابت این بیماری گلایه داشتم که خدایا چرا این بیماری ام خوب نمی شود مگر چه گناهی کرده ام. چند باری به خدا قول دادم که دیگر گناهان اینترنتی را ترک کنم اما دوام نمی آوردم و دوباره مرتکب این نوع گناه می شدم تا اینکه یک روز که دیگر از شدت درد کلافه شده بودم و دیگر طاقت نداشتم به خدا قول دادم که دیگر در اینترنت به دنبال تصاویر و فیلم های گناه آلود نباشم. و این بار بر قولم بودم . شاید باور نکنید؛ باورش برای خودم هم سخت است اما واقعا جواب داده بود دوستان خوبم؛ بیماری ای که حدود 3 سال بود مرا رنج میداد و دیگر آسی ام کرده بود ضرف چند روز تقریبا به کلی و بدون نیاز به هیچ دکتری خوب شده بود. بعد از آن کم کم همه گناهانی که به راحتی مرتکب آن می شدم مانند غیبت، دروغ و غیره را هم با اینکه خودم نمی دانم چطور اما به طور معجزه آسایی ترک کردم و الان که حدود چند سال از آن زمان گذشته مثل همان روزها به انجام ندادنشان پایبندم. برکات معنوی زیادی از جمله قرآن خواندن در هر روز و نماز شب و غیره هم بعد از اینکه از گناهان برگشتم به طور عجیبی نسیبم شد.

 الان حتی اگر بدانم دیگر آن بیماری به سراغم نمی آید اما باز حاضر به برگشتن به حالت قبلم نیستم چون دیگر چشمم باز شده و می فهمم خیرم در چیست.

 تازه بعد از این ماجرا فهمیدم بیماری ای که همیشه از بابت آن به پروردگار عالم گلایه داشتم، وسیله ی خیر و هدایتی بود برای نجاتم از گناهانی که مرا به خواب غفلت برده بود. و این هدایت نبود جز بواسطه نماز اول وقت. به درستی که نمازی انسان را هدایت میکند و از گناهان بازمیدارد که سبک شمرده نشود و در اول وقتش خوانده شود.




موضوع مطلب : توبه, حکایت, تو کننده, گناه, عبرت, استغفار, بیماری, هدات شدن, راهراست



آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک