یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:15 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
یک جنتلمن انگلیسی صبح میره خونه ی دوستش، بعد از یه ساعت میاد که بره دوستش میگه نهار بمون، نهار میمونه، بعد نهار میاد بره دوستش میگه: حالا بیا یه دست تخته بزنیم، بازی تموم میشه میاد بره دوستش میگه: بدون شام که نمیشه. شام میخوره میاد بره دوستش میگه دیر وقته! بخواب فردا برو، میخوابه. صبح میاد بره دوستش میگه: با شیکم خالی؟ بمون بعد صبحونه برو، یارو میگه: نه دیگه، خانم بچه ها تو ماشین منتظرند موضوع مطلب : بازی, بخواب, تخته, جنتلمن انگلیسی, شام, صبحونه, طنز, لطیفه, منتظ آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||