سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 88 بهمن 16 :: 12:55 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دیشب با داداشم دعوام شد


شاید یه دعوا بود، مثل همیشه، من کم از این دعواها ندیدم، اما نه از داداش! دلم نشکست ولی خیلی ناراحت شدم، چون فکر نمی‏کردم داداشم این تصور رو در مورد من داشته باشه!


با اینکه می گفت خیلی بهت اعتماد دارم، گفت نمی‏خوام در اینترنت با هیچ جنس مخالفی چت کنی، می‏ترسید که گول بخورم، اغفال بشم، دلم بره!


اصلا فکرش رو هم یکی که ادعای فرزند زمان بودن رو داره، داداشش بهش اینطوری بگه و این تصور رو ازش داشته باشه!


فکر می‏کنم این مشکل خیلی از جوونهای ماست، خانواده‏ها به دختراشون اعتماد ندارن و این بزرگترین آسیب رو به دخترها می‏زنه و حس اعتماد به نفس رو ازشون می گیره.


وقتی ازش دلیل خواستم گفت تو ساد‏ه‏ای!


اما وقتی مخالفت کردم، اصلا دلیلم رو نخواست بشنوه، انتظار داشت همین که گفت، قبول کنم، اما من نمی‏تونستم، چیزی رو که اصلا قبول ندارم قبول کنم!


 



 


قهر نکرد اما دلخور شد، گفت دیگه هیچی بهت نمی‏گم! این میشه برخورد استدلالی؟ شاید من نباید خیلی انتظار برخورد استدلالی رو داشته باشم، شاید هم هنوز جامعه بستر و زمینه‏ی این برخوردها رو نداره، خب چی می‏شد اگه می‏گفت آبجی دلایلت رو بگو و هر کدوم که غیرمنطقی بود رو مشخص می‏کرد و می‏گفت که به چه دلیل این حرفها رو می‏زنه، من که آبجی بی‏منطقی نیستم، همیشه می‏گفت منطقت رو دوست دارم. شاید هم نگفته بود، من فکر می‏کردم که دوست داره!


آخرش هم گفت، اگه من رو قبول داشتی حرفم رو گوش می‏دادی! یعنی سنگین‏تر از این حرف رو تا حالا ازش نشنیده بودم، سنگین و سخت و من این رو تاوان راهی می‏دونم که براش از خدا کمک خواستم، شاید خیلی تاوان‏های سنگین‏تری از این که دادم رو باید بپردازم اما با دلشکستگی حاضرم قبول کنم و از خدا می‏خوام که بهم قوت بده و اینکه یه مقدار به داداش‏ها توان شنیدن حرف مخالف!


هیچوقت برای وقت تلف کنی چت نکردم، خیلی از بیکارها می گن که برای چی اومدی چت، تو که نه شماره تلفن می‏دی، نه از خودت می‏گی، نه جملات عاطفی استفاده می‏کنی! برای اون‏ها اینترنت شده جایی برای وقت تلف کردن، در حالیکه به نظرم در دیگر کشورها اینطور نباشه، مگه تحلیل‏های اونها رو در زمان انتخابات از فضای ایران نشنیدین؟


حالا من که درد رو شناختم، بیکار بمونم و به حرف داداشم، دیگه با هیشکی چت نکنم، مگه من چی می‏گم که حالا چت نکنم و نگم؟


 داداشم می‏گفت مشکل ما مذهبی‏ها اینه که قدرت و حوصله‏ی صحبت با مخالف هامون رو نداریم و حالا نمی‏دونه که ...


خدایا فکر نمی‏کنم اینقدر بچه باشم که در اینترنت مورد سوء استفاده‏ی عاطفی قرار بگیرم و از مسیری که انتخاب کردم منحرف بشم، چون همیشه تو رو مدنظر داشتم و دارم و هیچوقت فراموشت نکردم.


الهی، دل داداشم رو آگاه کن


دلم تنگه براش




موضوع مطلب :



آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک