سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:28 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
سلام عزیزانم .... عزیزانی که همیشه به وبلاگ سر میزنن.... امروز اومدم براتون صنم خانم ما 18 سالشه ... اما توی 15 سالگی عاشق شده... اصلاآقا آرش نمیدونست که صنم دوستش داره اما من به صنم گفتم اما صنم از این میترسید که آرش بگه دختره دیگه ایی وقتی با تلاشهای فراوان شماره شو پیداکرد و بهش زنگ زد آقا اونم صنم رو دوست داشت ... اما میترسید که با صنم حرف دوست داشتن .... طوری بود که وقتی پسره 1 هفته رفته بود به خودکشی زند .. من به صنم گفتم این قدر بهش دل نبند... بهش گفتم هنوز بچه درست صنم 16 سالش رو تازه تموم کرده بود ... که یه روز ارش بود... چون یه دوست اقا ارش صنم رو دوست داشته و صنم بهش میشه تا با صنم حرف بزنه ..... والکی بگه اونم دوستش داره.... اما چرا با یه دختره که تازه فهمیده بود زندگی دختری که اصلا تا حالا با یه پسر حرف نزده بود.... الانم صنم تصمیم داره از هرچی پسره توی دنیا انتقام بگیره صنم افسردگی گرفته بود... تازه حالش خوب شده.... الان پشیمون شده که چرا اون موقع به حرف من گوش نداده..... کاش همه بدونن که عشق و عاشقی توی سن نوجوونی اخرش نابودی البته نه تمام عشق ها ... گاهی پسرها اون قدر مرام و معرفت دارن که به خودشون اجازه امیدوارم همه بدونن که اگه عاشق شدن پای عشقشون بمونن و زود صنم تا حالا 8 تا پسر رو سر کار گذاشته .... اما من بهش گز با احساسات دخترا بازی نکنن ..... همین............ موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||