شنبه 94 آبان 30 :: 12:0 صبح :: نویسنده : seyed
در خبر آمده است که روزى پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم با جمعى از اصحاب خود نشسته بودند ناگه شخصى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: یا رسول الله در فلان خانه مردى و زنى به فساد مشغولند.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: این خبر تو را باید بررسى کنم و آنها را بخواهم ببینم مطلب چیست ؟
چند تن از صحابه که آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، لیکن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم هیچ یک از آنان را اجازه نداند تا اینکه حضرت على (علیه السلام ) خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسید آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به على (علیه السلام ) فرمود:
یا على تو برو و ببین این ماجرا که مى گویند راست است یا نه
امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) آمد تا رسید به در خانه ، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر دیوار داشت تا وقتى که گرد خانه گردید و بیرون آمد چون خدمت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم رسید عرض کرد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم من گرد آن خانه گشتم ولى هیچ کس را آنجا ندیم .
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به نور نبوت مطلب را یافت که على (علیه السلام ) نمى خواهد آن دو را رسوا نماید لذا فرمود:
یا على انت فتى هذه الامه یعنى : یا على تو جوانمرد این امتى . موضوع مطلب : پیامبر(ص), حضرت علی(ع), جوانمرد, ج.انمردی, فساد, رسوایی چهارشنبه 94 آبان 20 :: 12:0 صبح :: نویسنده : seyed
امیرمؤمنان (ع ) مقدار پنج وسق (حدود پنج بار) خرما براى مردى فرستاد، آن مرد شخصى آبرومند بود و از کسى تقاضاى کمک نمى کرد، شخصى در آنجا بود به على (ع ) گفت : ((آن مرد که تقاضاى کمک نکرد، چرا براى او خرما فرستادى ؟ بعلاوه یک وسَق برای او کافى بود.)) امیر مؤمنان على (ع ) به او فرمود: خداوند امثال تو را در جامعه ما زیاد نکند، من مى دهم تو بخل مى ورزى ، اگر من آنچه را که مورد حاجت او است ، پس از سؤ ال(درخواست) او، به او بدهم ، چیزى به او نداده ام بلکه قیمت چیزى (آبروئى ) را که به من داده ، به او داده ام ، زیرا اگر صبر کنم تا او سؤ ال کند، در حقیقت او را وادار کرده ام که آب رویش را به من بدهد، آن روئى را که در هنگام عبادت و پرستش خداى خود و خداى من ، به خاک مى سائید.)) موضوع مطلب : حضرت علی (ع), آبرو, عبادت, حاجت, انسان, انسانیت, مومن یکشنبه 94 آبان 10 :: 12:0 صبح :: نویسنده : seyed
کوچه های شهرم ، خیابان ها و پیاده روها و مغازه ها و همه و همه تبدیل شده اند به محیط های ناامنی که دیگر جرات ندارم سرم را بالا بگیرم و با اعتماد واردشان شوم موضوع مطلب : محرم, نامحرم, شهر, کوچه, خیابان_غیرت, حجاب, عفت پنج شنبه 94 مهر 30 :: 12:0 صبح :: نویسنده : seyed
مه چیز در کشور ما اما و اگر و انشاء الله و به امید خداست.تعمیرکاری دارد که ماشینی را با مشکلات زیاد برای تعمیر به او داده اند. او بعد از مدت ها صرف وقت و هزینه و یک فاکتور سنگین اعلام کرده ماشین را تعمیر کرده. حال که صاحب ماشین آمده ماشین را ببرد می بیند هیچ اتفاقی نیافتاده. مقداری موتور دست کاری شده ولی بقیه موارد مشکلات سر جای خودش است ولی مکانیک و شاگردش ادعا می کنند الان ماشین آماده حرکت است. موضوع مطلب : بهشت, انتظار, امید, خداوند, ایران, مکانیک, جهنم, یاس دوشنبه 94 مهر 20 :: 12:0 صبح :: نویسنده : seyed
«دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند: یک: دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. دو: دستهای که راه بیتفاوت را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند. سوم: دستهای که به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که از شدت مصایب و غصهها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود.» موضوع مطلب : رزمنده, مرگ, شهادت, جنگ, وصیت, حمید باکری, جزیره مجنون سه شنبه 94 مهر 14 :: 8:51 عصر :: نویسنده : seyed
گاهی انسان ... فقط گاهی... موضوع مطلب : چیزهای کوچک, ارزش زندگی, مقاومت, نیمه پر لیوان, مثبت نگری, مثبت اندیشی آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||