یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:34 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
لطفا جدی نگیرید البته فقط خانمها تحقیقات نشان داده که فقط 20% مردها عقل دارند مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند مردها سه تا آرزو دارن : - بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و مرد اولی : امان از دست این زنها !؟ زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت ! - زن به شوهر : من احمق بودم که باهات ازدواج کردم ! فرق پیر دختر با پیر پسر: - یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه : مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی! موضوع مطلب : آرزو, احمق, ازدواج, بچه, تحقیقات, جهنم, حافظه, خانم, خوش به حالت یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:33 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
بعد از اعلام رسمی “یوزارسیف” مبنی بر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در مصاحبه با خبرنگار طنزایران، واکنش ها و بازتابهای متعددی در این باره داشتیم: ضرغامی: امیدواریم یوزارسیف بعد از انتخاب شدن فراموش نکند چه کسی بیشتر از همه به او بها داده است! مقامات اماراتی: یوزارسیف در مصر بزرگ شده و اصالتاً عرب است. شورای نگهبان: تأیید صلاحیت وی منوط به مشخص شدن رابطه او با زلیخا ست. خاتمی: اگر میرحسین نیاید، یوزارسیف گزینه خوبی است. مسابقه اس ام اس 90: آیا یوزارسیف می تواند طلسم مشکلات پرسپولیس را بشکند؟ کروبی: هر چقدر یوزاسیف به مردم گندم بدهد من 50 کیلو بیشتر می دهم! غلامحسین الهام: یوزارسیف دور اول سفرهای استانی را هفت سال کش داد، ولی دولت 2 دور سفر را 4 ساله تمام کرد! محمدرضا گلزار: اگر او بیاید من صحنه را ترک نمی کنم، رقابت تنور انتخابات را گرم می کند. فاطمه رجبی: یوزارسیف در دربار “آخن آتون” بزرگ شده، او ذاتاً سلطنت طلب است! خوش چهره: بودجه عمرانی حکومت آمن هتب که صرف ساخت سیلوها شد تورم زا بود، یوزارسیف اقتصاد کشور را بیمارتر می کند. مرعشی: برخورد یوزارسیف با کاهنان معبد آمون مناسب نبود، او مخالف سرمایه داری است! موضوع مطلب : 90, آخن آتون, آمن هتب, اس ام اس, اعلام, اقتصاد, انتخابات, انتخاب یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:33 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
چاله ای دریکی ازخیابانهای شهروجودداشت و مردم از وجود این چاله گله داشتند زیرابدلیل تاریکی خیابان بعضی وقتاآدمهای اون محل توی اون چاله می افتادند وبه شدت زخمی می شدند بنابراین همگی تصمیم گرفتند روبروی فرمانداری شهرجمع شوندواعتراض خودشان روبگن ابتدافرماندارشروع به سخنرانی کرد وهمه ساکت شدن.فرماندارگفت من راه حل بسیارخوب دارم واون اینه که ما یه مرکز فوریتهای پزشکی درنزدیکی اون چاله ایجادکنیم تاهرموقع کسی دراون چاله افتادسرعا اونو باآمبولانس به بیمارستان برسونه.مردم همگی خوشحال کف میزدندوایول میگفتن تااینکه شهردار پاشدوروبه فرماندار کردوگفت این یه راه حل مسخره است چون شاید تاآمبولانس اون زخمی روبرسونه بیمارستان طرف بمیره ، بنابراین من پیشنهادمیکنم که یک بیمارستان رودرنزدیکی اون چاله ایجادبشه که اگه کسی تواون چاله بیفته سریع برسه بیمارستان وموردمداواقرار بگیره واینجوری شانص زنده ماندش بیشتره. دیگه مردم سرازپانمی شناختن کلی خوشحال شدن که صاحب یه بیمارستان جدید میشوند ناگهان نماینده شهر گفت که نه فرماندار عقل داردنه شهردار. موضوع مطلب : بیمارستان, تریبون, خوشحال, درمان, زخمی, سخنرانی, شهردار, طنز ایر یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:32 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود. همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست. به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی موضوع مطلب : شلاق, شلوغکاری, شکایت, طنز, فرار به سوی خدا, فراری, مادر, متوحش یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:32 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
متن سنگ قبر فروغ فرخزاد من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی واز نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه من آمدی برای من م ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم متن سنگ قبر کوروش کبیر ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی میدانم خواهی آمد من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر متن سنگ قبر فریدون مشیری سفر تن را تا خاک تماشا کردی سفر جان را از خاک به افلاک ببین گر مرا می جویی سبزه ها را دریاب با درختان بنشین متن سنگ قبر فردین بر تربت پاکت بنشینم غمناک کوهی زهنر خفته بینم در خاک از روح بزرگ هنریت فردین شاید مددی به ما رسد از افلاک متن سنگ قبر بابک بیات سکوت سرشار از ناگفته هاست متن سنگ قبر خسرو شکیبایی در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد متن سنگ قبر حافظ بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود متن سنگ قبر شاپور قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست. متن سنگ قبر سهراب سپهری به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من متن سنگ قبر منوچهر نوذری زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی متن سنگ قبر وینستون چرچیل من برای ملاقات با خالقم آماده ام اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست متن سنگ قبر اسکندر مقدونی اکنون گور او را بس است آنکه جهان اورا کافی نبود متن سنگ قبر نیوتن ظبیعت و قوانین طبیعت در تاریکی نهان بود خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید… و همه روشن شد متن سنگ قبر لودولف کولن (ریاضی دان) 3/14156235358979323 8462633862279088 متن سنگ قبر فرانک سیناترا(بازیگر و خواننده) بهترین ها هنوز در راهند انسانهای بزرگ واقعا” بزرگند متن سنگ قبر ویرجینیا وولف (نویسنده) در برابرت خود را پر میکنم از فرار نکردن ای مرگ. موضوع مطلب : آتش, اسکندر مقدونی, افلاک, انسان, بازیگر, تجلی, تربت, تربت پاکت, یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:31 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
از خاطرات طنز آمیز شاه : قرار بود در یکی از شهرهای محروم و در بین مردم عادی سخنرانی کنیم و از مصیبتهاشان بشنویم .خواب و خوراک نداشتیم که چه میشود آنها چقدر از من ناراضی هستند . موضوع مطلب : سخنرانی, سنگ, شاه, طنز, طنز آمیز, عادی, قیافه, لباس, مبدل, مجلس, یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:30 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
بهاء الواعظین می نویسد : در ابتدای مشروطه ؛ به خانه ای رفتم ؛ پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند . پیر زن پرسید : منظور از مشروطه چیست ؟؟ گفتم : قوانین جدید . گفت : مثلا چه ؟ به شوخی گفتم : مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان ! دخترش گفت : این چه فایده دارد ؟؟ پیر زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حیا ! حالا کار تو به جایی رسیده که بر قانون مشروطه ایراد میگیری ؟؟!! موضوع مطلب : : ازدواج, بهاء الواعظین, بی حیا, جوانان, دختران, طنز, طنز ایران, یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:30 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
در سال 1264 قمری، نخستین برنامهی دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبلهکوبی میکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند. بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود. هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باختهاند، امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند. اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند. در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. تمام ایرانیها اولاد حقیقی من هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند. موضوع مطلب : کتابخانه, کودک شیرخوار, مأموران, مدرسه, میرزا آقاخان, میرزا احمد یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:24 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن. زن فرانسوی گفت: به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم! روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور . روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود . زن انگلیسی گفت: من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار. روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت. زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم اما روز اول چیزی ندیدم روز دوم هم چیزی ندیدم روز سوم هم چیزی ندیدم شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم موضوع مطلب : آشپزیخسته, اعتصاب, تمیز, رختحواب, زن انگلیسی, شوهر, صبحانه, طنز, یکشنبه 90 مرداد 9 :: 8:24 عصر :: نویسنده : نویسنده 1
کاریکاتور سیاسی جنگ لفظی بین کودک یهودی و فلسطینی برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکا کودک یهودی : پدر من به من گفته شما شرور، تروریست و حیوان صفت هستید. کودک فلسطینی: ولی پدر من چیزی بهم نگفته. آخه پدر تو اون رو کشته. قضاوت با شما کی تروریسته !!پیش بینی فروپاشی صهیونیست حتی در افکار غربی ها موضوع مطلب : صهیونیست, غربی, فروپاشی, فلسطینی, کاریکاتور, کشته, یهودی آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||