وقتی احساس کردم کمرم حسابی درد گرفته ، فهمیدم که از سه ساعت بیشتره که پشت کامپیوتر نشستم . ساعتمو که نگاه کردم دیدم آره ! وقتشه یه سری به آبدارخونه بزنم . از اتاقم که بیرون اومدم زمزمه ی دوستانم راجع به ثروت میلیاردی شنیدم . 


دوزاریم افتاد که بحث مربوط به اون بنده ی خداییه که تونسته توی مدت کوتاه ده سال ، صفرای پولشو به میلیارد برسونه . تعارفی با دوستام کردم و رفتم تو آبدارخونه . یه چای ریختم و تا سرد شدنش شروع کردم به ماساژ دادن پایین کمرم . صفرای این مبلغ میلیاردی مرتب از جلو چیشام رد میشد و حسابی گیج و منگم کرده بود . کم پولی نیست . باهاش میشه خیلی کارا کرد ! دمش گرم . خیلی زرنگ بوده . چه جوری این همه پول رو جمع کروه ؟ مگه چیکاره بوده ؟ برجی چند حقوق میگرفته ؟


ده سال میشه 120 ماه  و اگه هر ماه 3 میلیون تومن هم که بیشترین حقوق تو مملکته براش مینوشتند 360 میلیون تومن بیشتر نمیشه . پس بقیه شو از کجا آورده ؟


یه هورت از چاییمو بالا کشیدم و به خودم جواب دادم : خوب لابد کار آزاد میکرده . یه کار نون و آبدار اقتصادی . اما کودوم کار اقتصادی اینقدر زیاد منفـعت داره ؟ بحث داشت برام جالب میشد . به خودم گفتم کسی که در انتظار ظهور آغا امام زمان دعا میخونه و لحظه شماری میکنه و مدام توی پست های حساس مملکت اسلامی انجام وظیفه میکرده ، حتما خمس پولشو میده . حالا اگه یک پنجم این مبلغ میلیاردی رو به اصل پول اضافه کنیم خیلی بیشتر میشه. یه همچی آدمی که اینقد نیت خیر داره تا حالا خیلی مدرسه و مسجد و یتیم خونه و ... هم محض رضای خدا ساخته ! کلی بچه ی یتیم هم زیر پر و بالش گرفته ! بسیاری از نیازمندانی که می شناخته رو بی نیاز کرده و با یه تخمین ساده میشه فهمید که این آغا خیلی بیشتر از اینها عرق ریخته و کار کرده و مزدش هم قبل از اینکه عرقش خشک بشه دریافت کرده . پس باید توی ده سال بیشتر از اینا در آمد کسب کرده باشه ! داشتم حساب می کردم که اگه فرضا یه پونصد میلیونی هم بذاریم پای ریخت و پاش خیرات و برکاتش ، جمع درآمد ده ساله ی این شازده باید چقدر بشه ؟ که دیگه مغزم یارای درک ارقام بعد از میلیارد رو نداد و مانیتور چشمم مرتب ارور داد !


چای حسابی سرد شده بود اما بدنم خیس عرق . دلم به حال خودم و این مردم نجیب سوخت . وقتی می بینم سر و ته مواد پروتئینی یه خانواده ی پنج نفره در طول یک ماه فقط با سه کیلو گوشت به هم میاد ! وقتی از ابتدا تا انتهای یک برج سی روزه پنج کیلو میوه مصرف نمیکنیم ! وقتی بچه ی کوچیکتره مجبوره کاپشن نیمه پاره ی داداش بزرگترش بپوشه !


وقتی سر برج حقوقمو می گیرم و وقت پرداخت اقساط سرسام آور آلونکی به نام خونه میرسه ! اول هر ترمی که میخوام هشتصد هزار تومن شهریه ی دانشگاه آزاد بدم !


وقتی از رفتن مهمونی بخاطر امتناع از پذیرش مهمون امساک می کنم ! وقتی بچه ام میخواد کلاس زبان بره و شهریه اش ندارم ! وقتی بخاطر 4 تا لاستیک مجبورم ابوغرازه ام رو بخوابونم ! وقتی بخاط عدم پرداخت پول برق جلوی چیشای همسایه از تیر برق در خونمون بالا میرن و برق خونمون رو قطع می کنن !


اون وقتی که هر چی بچه ی راه دوری ام تلفن خونه رو میگیره و با صدای لطیف یه خانوم مواجه میشه که : شماره ی مورد نظر تا اطلاع ثانوی مسدود می باشد ! وقتی بعد از 10 سال نمیتونم 4 تا سطل رنگ بگیرم و خودم خونه مو نقاشی کنم تا بچه هام دچار روان پریشی و افسردگی نشن !


وقتی بخاطر گرونی هزینه ی پر کردن دندون ترجیح میدم اونو بکشم و دور بیندازم ! وقتی آبگرمکن تو آشپزخونه میتونه کار آبیاری قطره ای رو انجام بده و پول تعویضشو ندارم ! با خودم فکر می کنم چه جوری پشت بام خونه رو ایزوگام کنم ؟


راستی راستی اگه امام زمان ظهور کنه و سراغ قلک بزرگ این دوستمون بگیره پولاشو بین مردم نیازمند تقسیم نمیکنه ؟ حالا اگه این شازده همین حالا این کارو میکرد که امام زمان شاید ....... ؟ هیچ فکر نکرده آغا اگه ازش پرسید اینها را از کجا آورده ای ؟ دیگه در محضر اون بزرگوار ، آغایون رفقا نمیتونن زبان توجیه رو بجنبونند و هواشو داشته باشند ؟


با خودم فکر کردم راستی تعداد این قماش بنده های خدا که ثروت های عظیم رو جمع میکنند توی این مملکت اسلامی که برای ثباتش نزدیک به یه میلیون مرد خدای از جون گذشته خون خودشون رو تقدیم خالقشون کردند چقدره ؟ اگه این جماعت این همه پول بی زبون رو توی حسابای بانکیشون بلوکه نمی کردند شاید مشکل ایزوگام ما و .... هم حل میشد . 



خواستم چای دیگری بریزم که نوای دل انگیزی از اطاق دوستم که در حال تدوین فیلم کوتاهی بود بلند شد و مرا سخت مجذوب ابیات زیبای مولانا نمود که :


کجایید ای شهیدان الهی                            


بلاجویان دشت کربلایی


کجایید ای سبک روحان عاشق                     


پرنده تر ز مرغان هوایی


.....




موضوع مطلب :



 


در همه‏ی جوامع بشری از ابتدا تا اینک ، حریم خصوصی افراد ، قابل احترام بوده و ورود بدون اجازه به آن ، نوعی جرم محسوب می‏شود . انسانهای ابتدایی برای جلوگیری افراد به حریم خصوصی خود به جنگ و جدال می‏پرداختند و بعضا کار به خونریزی و قتل هم می‏کشید . وقتی پیامبران برای راهنمایی بشر ، رسالت خود را آغاز کردند برای افرادی که ناقض حریم دیگران بودند قانون خدا را وضع و جاری کردند .


فطرت پاک بشر ، بیزار از مردم آزاری ، سرک کشیدن یا تجاوز به حریم خصوصی افراد ، دزدی ، ضایع کردن حقوق دیگران و ... می‏باشد . البته این در صورتی است که فطرت پاک فرد ، زیر دست و پای خوی اهریمنی او لگدمال و مجروح نشده باشد .


بدون شک افرادی که ناقض حقوق فردی و اجتماعی دیگران به هر شکل و روش باشند و خود را گرفتار حق الناس نمایند اگر چه ممکن است در این دنیا به عقوبت و مجازات خود نرسند ، در فردای قیامت و در محضر خداوند برایشان گریزی نیست و باید تاوان آن را با تحمل مجازات و عقوبت اخروی ، آن هم بدانگونه که در قرآن کریم توصیف شده است بپردازند .


دنیای گسترده‏ی مجازی که امروزه در دسترس انسانها قرار گرفته است فرصت‏هایی بسیار مفید برای افراد متعهد و فرصت‏هایی بسیار خطرناک برای انسان‏های غیر متعهد فراهم آورده است . بسته به نوع تعهد آدمیان می‏توان فرصت‏های نیک و بد را در فضایی بسیار بزرگ بکار گرفت .


فکر می‏کنید چه مقدار در اینترنت می‏توان به خیرات و برکات پرداخت ؟ آیا نمی‏توان ذخایر اخروی خود را از طریق دنیای مجازی ، میلیونها برابر کرد ؟ شما ممکن است در فضای حقیقی زندگیتان ، خیر و منفعت فعل و کردار مفیدتان به یک همسایه ، مردمان یک محله یا شهر برسد ، در صورتی که آثار فعل مثبت شما از طریق دنیای مجازی ممکن است به تمام بشریت برسد . آیا ثواب این کردار شایسته و فراگیر تصاعدی نخواهد بود .


از ابتدای تاریخ تا به امروز انسانهای متفاوتی با عملکردهای گوناگون پا به عرصه‏ی خاک گذاشته اند و عاقبت رخ در نقاب خاک سپرده اند ! هابیل به دست برادرش کشته میشود ، اما داغ ننگ قتل ، تا ابدیت بر تارک قابیل هویداست . چه بسیار چنگیزها و اسکندرها آمدند و برای تصاحب خاک ، خون بیگناهان را ریختند و چه بسیار خردمندان پاک سرشت برای هدایت بشر نجوای آزادگی و کردار نیک سر دادند . انتخاب با فرد است . می‏توان چنگیز شد و می‏توان خرد پیامبران را پیشه کرد . 


آقا یا خانمی که اسم خود را هکر می‏گذارد و آزادانه و راحت به فضای خصوصی افراد در دنیازی مجازی وارد می‏شود با یک دزد و راهزن چه توفیری دارد . برداشتن اطلاعات از صندوق پست الکترونیک افراد ، همان اندازه زشت و قبیح است که دزدیدن پول و اموال از منزل شخصی دیگران .


آزار و اذیت رسانی اینترنتی ، یک حق الناس عمومی است . به فرض که با چند ترفند موذیانه موجبات باز نشدن یک سایت اینترنتی برای مدتی محدود شدی ! آیا غیر از خالی کردن عقده‏ی حقارت و کمبودهای اجتماعی خود به چیز دیگری دست یافته ای ؟ مطمئن باش خود را وامدار افرادی کرده‏ای که قرار بوده از آن سایت استفاده کنند .


هکرهای ایرانی اگر غیرت و معرفت دارند ، پا به عرصه‏ی نابودی سایت‏های مستهجنی بگذارند که دودمان جوانان خام اندیش را به باد داده اند . اگر می‏خواهند ترفندهای خود را به رخ بکشند ، سایت‏های مخرب اسرائیلی و آمریکایی را از کار بیندازند . اما متاسفانه خاصیت بسیاری از افراد که هنوز الفبای هک را هم نمیدانند این شده است که با چهار تا نرم افزار خارجی ، اخلال در کار سایت هموطنان خود کنند و با نیشخندی زشت ، خود را فاتح و قهرمان چلوه دهند . زهی خیال باطل ! چنین افرادی به جز رنج و معصیت ، هیچ چیز دیگری برای خود عاید و واصل نکرده اند .


گیرم که خلق را به فریبت فریفتی        با دست انتقام طبیعت چه می کنی


مطمئن باش تاوان عملت را در همین دنیا خواهی داد . حکایتی جالب را به عنوان ختم کلام عرض می‏کنم . یکی می‏گفت از کوچه ای می‏گذشتم . وقتی مقابل درب خانه‏ای که باز بود رسیدم نظرم به درون آن خانه جلب شد که چند زن و دختر بدون روسری و با شلوار و دامن ایستاده بودند . کمی ایستادم و از روی لذت نگاهشان کردم و گذشتم . چند قدمی منزل خود که رسیدم متوجه شدم که فردی از لای درز تخته‏های درب خانه ام مشغول نگاه کردن داخل حیاط است . با صدای بلند او را به فحاشی گرفتم و دنبالش کردم و او فرار کرد . با خود گفتم خودم نیز ببینم داخل خانه‏ی ما چه خبر است که او مشغول دید زدن بود . وقتی از همانجا درون خانه را نگاه کردم ، زن و دخترم را دیدم که در حوض خانه با بدن لخت مشغول آب تنی هستند .


و اما توصیه ای به آنان که خود را هکر می‏نامند :


اگر تا بحال ایمیل یا سایتی را هک کرده‏اید و به حریم شخصی افراد سرک کشیده اید و موجبات آزار و اذیت فرد یا افرادی را فراهم ساخته‏اید ، ابتدا خالصانه توبه کنید و اگر برایتان مقدور است به نحو مقتضی و عاقلانه از فرد یا افراد زیان دیده ، حلالیت بطلبید تا شاید مورد عفو و رحمت خداوند قرار گیرید وگرنه همانند سایر انسانها ، عمر شما نیز به دنیا نخواهد بود و روزی نوبت وداع با جهان خاکی و زیستن در جهان آخرت است . آنگاه با این همه حق الناس چه خواهید کرد ؟      




موضوع مطلب :



بسم الله الحکیم


سلام


عید میلاد امام زمان رو به همه شما تبریک میگم


می‌دونم همه شما خواهرهای خوبم تو قلبتون دلبستگی خاصی به مهدی فاطمه دارین


و این روزها تو این فکرین که چطور میتونین توجه آقا رو به خودتون جلب کنین


و محبوب ایشون بشین.


این که معلومه. شما باید به دنبال این باشین که ایشون از شما چه توقعی دارن.


از کجا بدونین؟


با مراجعه به سخنان ایشون.


یکی از انتظارات امام زمان از شما خواهرهای مؤمنم اینه که


عفت خودتونو در بیرون و مواجهه با مردهای نامحرم حفظ کنین


و با اینکه می‌تونین با زیباییهای خدادادی خودتون جلوه‌گری کنین


‌به عشق آقا، عفت و حیا رو تو دستور کارتون قرار بدین،


چون آقا تو یکی از دعاهاشون از خدا می‌خوان که


« اللهم...تفضل...علی النساء بالحیاء و العفة؛ خدایا به بانوان ما حیا و عفت عنایت فرما» المصباح‏للکفعمی ص280


آیا بی‌توجهی به نحوه و نوع پوشش که باعث توجه چشمهای مردها به شما میشه، مورد رضایت آقاست؟


آیا آرایش و... آنهم در جلوی دید مردها، با عشق به امام زمان جور در میاد؟


خواهرم


اگه می‌خوای توجه کسی رو به خودت جلب کنی، بهتر این نیست که اون شخص، حضرت مهدی باشه؟


پس به‌جای استفاده از لوازم آرایش و لباسهای زننده،


با عفت، خودت رو زینت بده


تا قلب ایشون رو متوجه خودت کنی.





موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:7 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟


چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟


چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟


چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟


آیا میشه زیر آب گریه کرد؟


چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟


چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟


چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟


اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟


تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟




موضوع مطلب :


دخترها نمی‌توانند
1- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
2- با دیدن یکی خوش تیپ‌تر از خودشون، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
3- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه 60 سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
4- روزی 24 ساعت با تلفن حرف نزنند!
5- روزی 30-40 هزار تومان آت و اشغال نخرند!
6- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالی‌بندی لایه اوزون رو سوراخ نکنند!
7- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
8- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!


پسرها نمی‌توانند
1- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
2- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!
3- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
4- در میهمانیها و محافل خانوادگی احساس بامزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
5- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
6- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوه‌ای نزنند!
7- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
8- از 9 سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
9- چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:7 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

روزی با مدیر مدرسه ی راهنمایی که دلش لخته ی خون بود و از فرط پریشانی رخ برافروخته بود مصاحبتی پیش آمد و سفره ی دل گشود که فلانی ، شمار طالبان علم این آموزشگه عددی متجاوز از 150 می باشد و مشارکت مردمی امسالمان فقط 73000 تومان است .


او را منباب تسلی خاطر گفتم ترس به دل راه مده ؟ دیر نیست که سرانه ی آموزشی از خزانه ی آموزش و پرورش حساب بانکیتان را پر کند و ملال از خاطر شریفتان بزداید . با حالی دگرگون و کلامی آخته ، تیر غضبش را به سمت ما نشانه رفت و گفت :


تو می توانی هر سه ماهه با دویست هزار تومان تنبانت را بالا بکشی که بشارت فانتزی می پرانی ؟ کمی عقب نشستم و گفتم : چه خبر است ! در این میانه ما را چه گناهی است که اینقدر کج خلقی ؟ همینطور که نگاه از چشمانم بر نمی داشت دسته ای از فاکتورهای خرید ماژیک وایت برد و قبوض آب و برق و تلفن را به سمت ما حوالت کرد و بغضی در گلو ترکاند و گفت : بودجه ی اندک همچون برف است و خرج زیاد چو آفتاب تموز و دیگر هیچ نگفت و من دلم برایش سوخت و گفتمش که چرا لب به اعتراض نمی گشایید و فرمود که ...


و من بعد از گفتارش کمی سکوت کردم و با خود اندیشیدم که دیگر هرگز در رویای قدم نهادن به ماه فرو نروم !!!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:7 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

 



به رسم معمول روزهای گذشته برای پرکردن اوقات فراغتم استکان چای را برداشتم و در حین تناول آن نگاهم به قاب عکس بچه ها افتاد و این نگاه ما را تا عمق سال های گذشته فرو برد که ای داد و صد افسوس که این مدت عمر چقدر با شتاب گذشت ! ... بچه ها کی بزرگ شدند و کی وارد دانشگاه شدند ! ...  همین افکار ، ما را به وادی آینده ای نه چندان دور هدایت کرد .
در فکر و خیالی شیرین ، نظر به روزهای فراغت از تحصیلشان دوختم که باید کم کم برایشان آستین بالا زد و رتق و فتق خوشبختیشان را تدارک دید . دست و بالم که نگاه کردم چیزی در آن ندیدم مگر چند دفترچه ی پرداخت اقساط وام که یکی پس از دیگری برایم دست تکان می دادند .
ناامید نگشتم و گفتم : خوب ! تا اون روزها من  هم به افتخار بازنشستگی نائل می شوم و ده میلیونی بابت پاداش بازنشستگیم دریافت می کنم ! خدا کریم است ... ! بالاخره با این پاداش می توان مختصر جهازی برای دخترم فراهم کرد و سور و سات عروسی پسرم را تدارک دید . همینطور که در دفتر حساب و کتاب ذهنم دنبال جور کردن کسری مخارج بودم ، خبری از تلویزیون شنیدم که برق از کله ام پراند و مرا پاپرهنه از فضای خیالم ، میانه ی اتاق انداخت . خبر این بود : " از این به بعد بجای پاداش نقدی به کارمندان بازنشسته ی دولت ، سهام داده خواهد شد "
گیج و منگ در جای خود میخکوب شدم . نگاهم را به اطراف چرخاندم . عیالم را دیدم که محزون تر از من نگاه نگرانش را به نقطه ای دوخته است ... و لحاظاتی اینچنین گذشت و ما دیگر هیچ صدایی را نمی شنیدیم ...
 پس از چندی که چرخش سریع سرم کمی از دور افتار و غبار منگی از دیدگانم کمرنگ شد ، آب دهانم را قورت دادم و اشارتش کردم که چرا اینقدر تب خال زده ای ؟ ... و او آینه ی گرد کوچکی از کنار دستش برداشت و به من داد و من خود را در آیینه نگریستم و گیج تر از قبل متحیرانه ، انگشت به دهان ماندم و دیدم که چقدر بیش تر از او تب خال زده ام ....
و ما ساعتها در این بهت و نگرانی فرو رفتیم و هنوز باورمان نمی شود که چگونه ممکن است چند نفر بدون هیچ پروایی برای گریز از مشکلات خود ، مشکلات مرگ آفرین را برای ما تدارک ببینند !        




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:7 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید. از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟ فرشته پاسخ داد: نه، تو ?? سال و ? ماه و ? روز دیگر فرصت خواهی شد. بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد. خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد! بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!!! وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ?? سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟




فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:7 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

مهارت جذب افراد در دنیای امروز یکی از توانایی های مهم است. به طور حتم همه ما به حمایت و همراهی دیگران نیاز داریم تا به اهداف خود دست یابیم.


توصیه های مفیدی برای تأثیر گذاشتن بر افراد بیان میشود.


1- مهربان و صمیمی باشید:


برای اینکه روز خوبی داشته باشید لبخند بزنید. تحسین واقعی و صادقانه برای روحیه دادن به افراد ارزش بالایی دارد. به آنها ثابت کنید که هر جا احتیاج به کمک دارند ، حضور دارید ، بدین ترتیب به طور حتم افراد مورد نظر پذیرای شما خواهند شد.


2- برای آن ها دلایل قانع کننده فراهم کنید:


به آن ها توضیح دهید که چگونه عقاید و پیشنهاد های شما می تواند بترین روش برای اجرا کردن باشد.


نمونه های عینی و انکار ناپدیر را به آن ها نشان دهید و کار خود را با دیگر رقابت کننده ها مقایسه نمایید.


حتما توضیح دهید که همه گفته های شما درست و واقعی است تا اعتبار خوبی داشته باشید.


3- احتیاجات و خواسته های آن ها را بدانید:


افراد ، خود مرکز هستند و اول از همه به سعادت و موفقیت خود می اندیشند، اگر ثابت کنید که پیشنهاد شما سود بیشتری برای آن ها دارد ، به طور حتم پذیرای شما هستند.


اگر علایق و انتظاراتشان را بدانید اشتیاق آن ها بیشتر میشود تا به طرف شما بیایند . علاوه بر آن اعتماد و احترام دو جانبه بر قرار می شود.


4- وارد دنیای آن ها شوید:


با در نظر گرفتن دیدگا ها و نظرات شخصی آن ها شرایط را درک نمایید. علایق شخصی خود را کنا ر بگذارید و تمام فکر خود را متمرکز آن ها کنید. تصور کنید اگر به جای آن ها بودید چه کاری انجام می دادید؟ و یا این که عقیده شما چه بود؟ سپس کار درست را که به سود آن هاست انجام دهید. رفتار مورد نظر را کپی نمایید ؛ به طرز صحبت کردن و حتی فکر کردن او دقت کنید، اگر در هنگام تفکر با دستانش پیشانی خود را میمالد شما هم این کار را انجام دهید، اگر آرام صحبت می کند ، مانند خودش رفتار نمایید.


در حقیقت شما مانند یک آینه عمل میکنید ؛ با این کار افراد به طور ناخودآگاه با شما احساس راحتی بیشتری می کنند چرا که خودشان را در شما میبینند ، به عبارت دیگر رفتار خود را در شما مشاهده میکنند. البته با دقت کامل رفتار کنید. طوری که متوجه نشوند از آن ها کپی میکنید شاید این کار به نظر فرد مورد نظر مسخره کردن باشد و دیدگاهش نسبت به شما منفی شود.


همیشه به خاطر داشته باشید که مهمترین عامل برای جذب کردن دیگران این نیست که چقدر به آن ها نزدیک هستید و یا این که کار های چشمگیری انجام می دهید ، اگر رفتار شما برای آن ها رضایت بخش نباشد مسلما موفق نبودید.




موضوع مطلب :


کودک جنگ زده در آغوش انجلینا جولی




موضوع مطلب :


<   <<   46   47   48   49   50   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک