جمعه 88 بهمن 16 :: 12:33 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

سلام بر لباسهای خاکی آغشته به خون ، سلام بر شلمچه ، بر دوکوهه ، سلام بر خرمشهر
سلام بر لکه های پایدار خون ، سلام بر سجاده های سرخ عبادت سلام بر جنگ با رسوایی ، سلام بر تاولهای شیمیایی ،
سلام بر فرشتگان زمینی ، سلام بر اذان مؤذن .
سلام بر چهره های تخریب ، سلام بر طلائیه ، سلام بر کرخه ، سلام بر اروند ، سلام بر مهران ، سلام بر الله اکبر ، سلام بر صوت انفجار ، سلام بر ایستگاه حسینیه ، سلام بر جاده سید الشهداء ، سلام بر همت ، خرازی ، باکری ، متوسلیان ، اشتری ، رستمخانی ، یوسفی ، احدی ، باقری و ...
سلام بر زین الدین ، چمران ، آوینی و سلام بر همه شهیدان و پدر شهیدان روح ا...
سلام بر شهدای گمنــــام.
زائران و راهیان دیار نور:
اکنون که توفیق رفیق راه شد و تقدیر الهی بر آن قرار گرفت که پا در حریم شهدا و سرزمین نور ، کربلای خوزستان بگذارید ، خوب است بدانید که افق زمین و آسمان و همه ی وادی های جنون و شیفتگی و عشق ها همین جاست . بدانید جایی که آسمان با همه جبروتش پای خاک را بوسه می زند همین جاست. چرا که این دیار پیچیده در حریر سکوت که امروز همبستر مویه بادهای پریشان شده است.
در روزگاری نه چندان دور ، افتخار تحمل گام های شیر مردانی را داشته است که چشمه های جوشان عشق را از بلندای روح بیقرار خویش بر آن جاری و از زلال معرفت جان هایشان ، کام تشنه این سرزمین را سیراب ساختند .
طلائیه ، شلمچه ، فکه ، دو کوهه ، بهتر بگوییم جای جای کربلای خوزستان یادی و خاطره ای از ایثار و شهادت رزمندگان کفرستیز اسلام را در دل خود دارد و این قطعه از بهشت با خون پاک شهیدانمان آبیاری و لاله گون شده است و امروز که من و تو عازم این خظه هستیم فقط شاید اثری از آن همه ایثار و یادی از آن همه دلاوری را بتوان دید که همین مقدار هم ضرورت شکر و سپاس این لطف الهی را دارد. امید آن که در دعا ی نیایش و نماز و مناجات این سفر روحانی ما را هم شریک فرمائید.





موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:33 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

سرزمین رمل های تشنه ، سرزمینی که هر قدمی در آن به راحتی برداشته نمی شود ، قدمی استوار می خواهد ، گامی محکم و متین به سمت حقیقتی از پیش تعیین نشده .


در فکه هم شتی می بینی ، رمل هایی که پایت در آنها فرو می رود به سختی در آنها حرکت می کنی ، می فهمی که گام نهادن در وادی عشق ، استواری و یقین می خواهد . اینجا اگر پایت سست باشد زمین گیر می شوی و تا ابد در خاک ساکن می مانی و عشق یعنی درد و رنج و سختی ، یعنی تا پای جان ایستادن ، فدا نمودن جان در بر جانان ،‌ریختن آنچه پربهاست در برابر پربهاترین بهانه بودن و رملهایی که اگر قطره ای آب یا خون در آن ریخته شود تا آخرش را فرو می برد و عشق را تبخیر می کند.و فضایی که بوی حقیقت در آن موج می زند و تو شاید در گروهی خونین پیوند سرخ زمین و آسمان را دیده باشی وقتی که خورشید حقیقت می رود تا در بستر سیاهی سکنی گیرد و نور آن در تلألو نقره فام یک غروب می شکند و اشعه هایش تنها سرخ رنگ اند و بس .


یعنی که خورشید حقیقت وقتی به غروب می نشیند بهایش خون است و سپس تاریکی حاکم می شود. اما باز به بهای خون دیگری خورشید رخ می نماید و این گردش تا مدار هستی در جریان است ،ادامه دارد و فکه و غروبش تداعی گر این حادثه است و ایت حادثه در تاریخ مظلون شیعه همواره در جریان است و اوج آن در کربلاست و سپس تکرار آن در تمامی روزگاران که : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا .


فکه یعنی ماندن یک مین ، یک مین ذخیره که یک عاشورایی دیگر را ، یک جا مانده از قافله را به کاروان کربلا برساند، یعنی : شهادت خود به سراغ مرد شهادت آمدن ، یعنی سید شهید مرتضی آوینی و یار وفادارش را پس از پایان سال های خون و شمشیر به کربلا رساندن. ((کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان خود را به قافله سال 61 هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی))...


و تو ای آنکه در سال 61 هجری هنوز از ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت پای به سیاره زمین نهاده ای نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو ... .




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:33 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

که اون قدیم قدیما
خسرتشو می خوردن
تمومی بچه ها
اتل میل یه دختر
دردونه ی باباش بود
هر جا که باباش می رفت
دخترشم باهاش بود
اون عاشق باباش بود
بابا عاشق اون بود
به گفته ی رفیقاش


بابا چه مهربون بود
یه روز آفتابی
بابا تنها گذاشتش
عازم جبهه ها شد
دخترو جا گذاشتش
چه روزهای سختی بود
اون روزهای جدایی
چه سال های بدی بود
ایام بی بابایی
چه لحظه های سختی بود
اون لجظه ی رفتنش
ولی بدتر از اون بود


لحظه ی برگشتنش
هنوز یادش نرفته
نشون به اون نشونه
اونکه خودش رفته بود
آوردنش به خونه
زهرا به اون سلام کرد
ابا فقط نگاش کرد


ادای احترام کرد
بابا فقط نگاش کرد
خاک کفش بابا رو
سرمه ی تو چشاش کرد
هی بابا رو بغل کرد
زهرا براش زبون ریخت
دوصد دفعه صداش کرد
پیش چشاش ضجه زد
بابا فقط نگاش کرد.


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

     بنام آنکه جان رافکرت آموخت


 



عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر،یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است.تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی نبوده است..


در دین مقدس اسلام نیز عبادت سرلوحه همه تعلیمات است.چیزی که هست در اسلام عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد،عبادات اسلامی با فلسفه‏های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است.


گذشته از اینکه برخی عبادات اسلامی به صورت مشترک و همکاری دسته جمعی صورت می‏گیرد، اسلام به عبادتهای فردی نیز آنچنان شکل داده است که متضمن انجام پاره‏ای از وظایف زندگی است. مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است،چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می‏خواهد در گوشه خلوت به تنهایی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره‏ای از وظایف اخلاقی و اجتماعی از قبیل نظافت،احترام به حقوق دیگران،وقت‏شناسی،جهت‏شناسی،ضبط احساسات،اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید می‏گردد.


از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدایی توام باشد عبادت است.لذا درس خواندن، کار و کسب کردن،فعالیت اجتماعی کردن اگر لللّه و فی الله باشد عبادت است.


در عین حال،اسلام نیز پاره‏ای تعلیمات دارد که فقط برای انجام مراسم عبادت وضع شده است از قبیل نماز و روزه،که  خودشان فلسفه‏ای خاص دارند.
 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
اسماعیل پسر خوبی بود. با ادب بود. خوش رفتار بود. مؤمن بود. اسماعیل را کم می شناختم. بیشتر با واسطه ی دو برادر دیگرش که دوستم هستند. اسماعیل را کم می شناختم. ولی می شناختم!

اسماعیل بچه مسجدی بود! بیشتر وقت هایی که به مسجد محلّ شان می رفتم، می دیدمش. در مراسم فرهنگی ـ مذهبی هم شرکت می کرد. عزاداری امام حسین، زیارت آل یاسین عصرهای جمعه، مراسم دیگر... به مسائل شرعی پایبند بود. شوخ هم بود. به برادر طلبه اش تکّه می انداخت. به من هم! دوستش داشتم.

اسماعیل برادر شهید بود. و برادر دو طلبه. دو طلبه ی با ادب و درس خوان. و خودش هم درسخوان بود؛ دانشگاه قم قبول شده بود. ما خوشحال بودیم. دو برادر دیگرش هم. جمعشان جمع بود.

هنوز یک ترم نشده بود که سرطان گرفت. همه اش از یک زخم کوچک در زانوی پایش شروع شد. چیزی نبود. ولی چیزی شد! درس را رها کرد و برای درمان رفت! ... اسماعیل خوب شده بود. عید نوروز امسال که به شهرستان رفته بودم، در مسجد دیدمش. جوان بود؛ شاداب بود. موی سرش ریخته بود و کم پشت شده بود. شیمی درمانی کرده بود. ولی ظاهرش خوب بود.

گفت خوبم. گفتم این که نشد! اصل حالت چطور است؟ گفت بهترم. برادرش هم می گفت دارد بهتر می شود. الحمد لله

پزشکان گفته بودند معلوم نیست به این زودی ها خوب بشود. ولی خیلی امید هست! برای زیارت، به قم آمده بود. داشت خوب می شد. با دوستش آمده بود. و شاید برای اینکه کارهایش را برای ترم آینده دانشگاه انجام دهد!

اسماعیل رفت. داشت زیارت می خواند. داخل حرم. همانجا تمام کرد. و شروعی دوباره. من ناراحت بودم. و هستم. بقیه ی دوستان هم.

مرگ چقدر به ما نزدیک است!

امروز تشییع جنازه اش بود. همان جا، داخل حرم. بسیاری از دوستان آمده بودند. با ذکر یا حسین و یا زهرا طوافش دادیم. با ذکر «لا اله الا الله» تشییعش کردیم. برایش نماز خواندیم. روضه هم خواندیم و گریستیم. و فرستادیمش رفت. بردندش شهرستان برای مراسم به خاک سپاری. او هم رفت. رفت برای زندگی دوباره. خوب شده بود!

پدرش هم آمده بود. دومین اسماعیلش هم قربانی شد. امتحان خداست. مرگ چقدر به ما نزدیک است!




موضوع مطلب :


بنام خدا


 


 دغدغة سعادت و بهتر زیستن‌، از دیر باز، همة انسان‌ها را مشغول داشته است و زندگی انسان پر از تلاش متفکران‌، جهت نشان دادن راه زندگی و سعادت می‌باشد. چگونه می‌توان به بهترین وجه زندگی کرد و به سعادت و نجات رسید؟ فلسفه و تفکر بشری‌، در کش و قوس تاریخ‌، برای این پرسش اساسی‌، وحی را تنها راه حل‌، معرفی کرده است‌. قرآن کریم که کتاب سعادت بشر است‌، برای هدایت او به سیری نازل شده که در آن‌، تمام استعدادهای او، به فعلیّت می‌رسد و در نتیجه به زندگی برین می‌رسد، دنیا و دین و عقبای او را تأمین می‌کند. هدایت قرآن‌، به این سمت و سو است و آثاری که بر این هدایت بار می‌شود، در یک کلمه‌، سعادت واقعی انسان است‌.


هدایت الهی و قرآنی‌، در گرو ایمان به خدا و کسب تقوا و توبه و بازگشت به سوی اوست‌. (تغابن‌، 11; بقره‌، 2; رعد،27) و هر که در راه او مجاهده و تلاش نماید، به هدایت می‌رسد.


قرآن به بهترین مسیر زندگی هدایت می‌کند، و ثمرة تمسک به آن‌، زندگی بهتر است‌.


"إِن‌َّ هَـَذَا الْقُرْءَان‌َ یَهْدِی لِلَّتِی هِی‌َ أَقْوَم‌; (اسرأ،9)


قرآن‌، به طریقه‌ای که مستقیم‌ترین و صاف‌ترین و پابرجاترین طرق است‌، دعوت می‌کند." و میان ظاهر و باطن‌، عقیده و عمل‌، تفکر و برنامه‌، هم‌گونی ایجاد کرده و همه را به سوی الله دعوت می‌کند و کسانی که به این هدایت تمسک کنند را به پاداش‌های بزرگی بشارت می‌دهد. هم‌چنین این نکته از روایت بلند علوی نیز فهمیده می‌شود که فرمود: "... و من اهتدی نجا هر کس به هدایت الهی چنگ زد، به نجات واقعی رسیده است‌."


از این رو، ثمراتی که بر هدایت بار می‌شود عبارت است از: صلاح دنیا و آخرت و کمال انسان و به فعلیت رساندن تمام ظرفیت‌هایش که تحت عنوان نجات و سعادت هر دو سرا مطرح می‌شود.




موضوع مطلب :


آنچه می بینید تصاویری از جنایات سبزپوش هاست که در روزهای اخیر در تهران اتفاق افتاده است:

1. ضرب و جرح سرباز نیروی انتظامی در حالی که نه حکم تیر داشت و نه حتی حکم حمله؛

اغتشاشگران سبزپوش


اغتشاشگران


اغتشاشگران سبزپوش


اغتشاشگران


اغتشاشگران


اغتشاشگران ـ تهران


اغتشاشگران ـ تهران


اغتشاشگران ـ تهران


اغتشاشگران ـ تهران


اغتشاشگران ـ تهران


2. حمله به پلیس و به آتش کشاندن اتومبیل نیروی انتظامی


اغتشاشگران ـ تهران ـ حمله به پلیس

ادامه تصاویر...


موضوع مطلب :

جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
من از دین می گویم
تو هم از دین می گویی
پس چرا هر کدام، دیگری را تکفیر می کنیم؟!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
 ـ فلانی از بانک اتومبیل برنده شده است.
 ـ پس حسابی خوش به حالش شده است.
 ـ وای بر قومی که خوشبختی را در این چیزها ببینند. بدتر، این که طلبه باشند!

--------------------
پ.ن:
(أرَضِیتُم بِالحَیاةِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَةِ فَما متاعُ الحیاةِ الدّنیا فی الآخرةِ إلّا قلیل) التوبه، 38
آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست.




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

اعتکاف
     اعتکاف...
              و تو چه می دانی که اعتکاف چیست؟
     ...

__________
پ.ن:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که:«خانه ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.») قرآن کریم، سوره بقره، آیه 125





موضوع مطلب :


<   <<   41   42   43   44   45   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک