جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ



"هو السلام"






خود را می بینم، در دشتی که انتهایش ناپیداست. می دوم از میان علف ها و گل ها، می پرم از روی سنگ ها و ریزگل ها. باد به کمکم می آید و مرا به پیش می برد. حالا در لباس هایم کمانه کرده و از زیر گلویم و برابر صورتم خود را به کناری می کشد. آفتاب بر بدنم نوارشی است.


بی قید و آزاد، وجودم آکنده از خوبی ها و تمنای تقسیم آن...همه چیز طرحی دلنواز و خوش است. می خواهم این ها را با همه تقسیم کنم. می خواهم با جریان طبیعت هماهنگ شوم: یک انفاق موزون و بی پروا!


             دست در کوچه و بستر


                    حضور مانوس دست تو را می جوید


                    و به راه اندیشیدن


                          یاس را رج می زند


                   


                    بی نجوای انگشتانت


                           - فقط-


                              و جهان از هر سلامی خالی است......




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

"یا خیر الذاکرین"



می دونی، یه چیزی مونده تو دلم از لحظه های قدیمی، از سال هایی که حالا به نظر چقدر دور می رسند، از دل تو که اولین روز بهار بود و از دل من که آخرین جمعه سال شده، که حالا هی سبز می شه تو دلم و دوست دارم بهت بگم......


می دونی (نه نخواهی دانست)، بعضی آدم ها هستند که در نبودنشان، در فقدان شان هم حضور دارند، هم جاری هم سبز و شاید نزدیک تر از هر وقتی به تو. بگذار یک مثالی بزنم. مهر امسال که برای بار دوم تونستم برم زیارت امام علی بن موسی الرضا، یک چیزش با قبل خیلی توفیر داشت. می دونی، من می دیدمش. من می دیدمش آنجا که نشسته بودم و پرده اشک نمی گذاشت چیزی رو ببینم. اون لحظه هایی که آیینه کاری ها، منبت کاری ها و کاشی های حرم نگاهم رو به همدیگه پاس می دادند و من نمی دونستم این چیه که از ذهنم می گذرد و نمی گذرد، او با آن لبخند آنجا بود و ذهنم رو می خواند، هم می خواند و هم نقاشی اش می کرد. در دلم که حرف می زدم، می دیدم که سر تکان می داد و لبخند می زد.


نه! من آدم مقدسی نشده بودم! ولی فهمیدم به دیدن کسی اومدم که واقعا نمرده است. چیزی که قبل از این، این طور نزدیک و شفاف درک نکرده بودم. او زنده تر از همیشه بود و حسابی هم حواسش به همه بود. اون وقت بود که دلم قرص شد که برای بودن برای حضور داشتن، لازم نیست تا حتی این تکه تپنده به کار خود ادامه دهد.


        *    *     *


نگاه کن! می بینمت، در دیداری که در رویا اتفاق می افتد.


نگاهت با من است و دستانت که گرمی دستهای سرد من است.....


این روزها که می گذرد هر روز ....... تلفن را بر می دارم، تا شماره ی تو پایین می یام و ثابت می شم روی اسمت.....چند دقیقه بعد که سرم رو از خیالات و خاطرات کشیدم بیرون، دکمه بک همه چیز رو بر می گردونه سر جای قبلی اش.


شاید ندونی (و نمی دانی) که این روزها چقدر دوست دارم صداتو بشنوم. بنشینم (مثل اون روزها) رو به روت و (باز هم مثل اون روزها) حرف بزنیم اونقدر که وقتی متوجه خودمون شدیم، ببینیم ساعت ها گذشته و ما هنوز حرف داریم که با هم بزنیم ولی.....



      دلتنگم و دیدار تو درمان من است


          بی رنگ رخ ات زمانه زندان من است


      بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی


          آنچه از غم هجران تو بر جان من است....




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

من جوانی 15 ساله می خواهم در رابطه با عرفان به خدا تلاش نمایم آیا شما می توانید راهنمای من باشید؟


پرسشگر گرامی حقیقتاً از سوال شما به خود افتخار کردیم که چنین جوانان با شور و شعوری در کشور ما هستند و آرزوی موفقیت و سعادت شما را از خداوند داریم.
1. «عرفان» در لغت به معنای شناخت و شناسایی است. این شناخت به وسیله ی دوری از گناه و اخلاقهای ناپسند از قبیل؛ حسادت، طمع، غفلت، خشم و غیره به مرور حاصل می شود. برای رسیدن به شناخت خداوند لازم است از شهوت، چشم و گوش نیز مراقبت نمود و هم چنین اخلاق های خوب و زیبا را که باعث پاکی و زیبای درون می شود را به تریج به دست آورد.
2. برای شناخت خدا و خود لازم است دین او را بهتر بشناسیم. بنابراین لازم و ضروری است که به مطالعه ی کتابهای دینی رو بیاوریم، تا به این وسیله نگاه درستی به جهان هستی، خدا و انسان پیدا کنیم. «فانه انما یخشی الله من عباده العلماء؛ پس همانا بندگان دانای خدا از خدا ترس دارند».[1]
3. هر برنامه ی که خالق هستی برای انسان در نظر گرفته برای حرکت به کمال ضروری است. بر این اساس ضروری است که نماز که دعوت خدا به خوبی و اتصال به معدن رحمتش است را بخوانیم و در حد توان آن را با جماعت و اول وقت به جا بیاوریم. « إن اصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله أکبر و الله یعلم ما تصنعون؛ نماز(انسان را) از زشتیها و گناه باز می دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ خداوند می داند شما چه کارهای انجام می دهید».[2]
4. روزه که میهمانی ما با خدا است را حتماً بجا بیاورید، که اثرات فراوانی دارد از جمله: مهمترین فلسفه روزه تقواست. واژه تقوا در قرآن کریم در آیات متعددی به کار رفته است و در آیات نخستین سوره بقره هدایت را مخصوص متقین می داند، «هدی للمتقین» و نیز در آیه «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون »[3] مهمترین حکمت روزه گرفتن را رسیدن به تقوا بیان می کند. به افراد با تقوا خدا راه خوب و بد را نشان خواهد داد. «یاأیها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر با تقوا باشید، برای شما وسلیه ی جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد».[4]منظور از تقوا انجام واجبات و دوری از گناه هان است. بنایراین روزه های ماه مبارک رمضان را حتماً بجا آورید.
3. قرآن کریم کلام و سخن خدا می باشد، که برای هدایت انسان آمده است. از این رو هر چه باعث رشد و کمال انسان است، در این کلام عمیق و دقیق الهی آمده است. یکی از برنامه های مشخص و معلومی که باید کسانی که در پی عرفان و رسیدن به خدا هستند، در برنامه ی خود بگنجانند خواندن قرآن می باشد. خود قرآن نیز می فرماید هر مقدار از آن را می توانید بخوانید:« فاقرء وا ما تیسر من القرآن؛ اکنون آن چه برای شما میسر است قرآ ن بخوانید».[5]
قرآن خواندن و عمل به آن سبب خروج از تاریکی و ورود به عالم نور می گردد:«هو الذی ینزل علی عبده ءایت بینت لیخرجکم من الظلمت الی نور و ان الله بکم لرئوف رحیم؛ او کسی است که آیات روشنی بر بنده اش(پیغمبر) نازل می کند تا شما را از تاریکی ها به سوی نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است».[6]
4. با دوستان خوب و مومن رفیق شوید، زیرا رفتار و حالات همنشین بر انسان اثر می گذارد. پیامبر اکرم- صل الله علیه وآله وسلم- می فرماید: «تنهایی، بهتر از همنشین بد است».[7]دوست بد آن قدر بر شخصیت و روح انسان تأثیر می گذارد که پیامبر فرمودند: تنها باش؛ ولی دوست بد نداشته باش!
در انتخاب دوست باید توجه کرد که به چنگال دوست بد و ناشایست گرفتار نشوید زیرا دوست بد بزرگترین عامل سقوط انسان از جایگاه والای انسانی اش می شود. بدین ترتیب، اگر انسان تنها باشد، بهتر از آن است که در معرض سقوط و انحراف قرار بگیرد.
تو اول بگو با کیان دوستی- پس آنگه بگویم که تو کیستی
پس چه خوب است که جوانان، بیشترِ تلاش و همّتشان را در انتخاب دوست خوب، صرف کنند.یکی از نشانه های دوست خوب اهمیت دادن به نماز است.
امام صادق- علیه السلام- یکی از ویژگیهای دوست بد را این چنین متذکر می شود: «از همراهی با فرد پست و فرومایه برحذر باش؛ چرا که همراهی با او، تو را به راه خیر نمی کشاند».[8]
5.عارف ترین افراد به خدا و جهان هستی چهارده معصوم- صل الله علیهم اجمعین_ می باشد. بنابراین اعتقاد، اطاعت و محبت به این بزرگواران برای جوانانی که برای رسیدن به شکوفای درون «خود» قدم بر می دارند، بسیار موثر است. سعی کنید روزی چند صفحه از زندگی این عزیزان را بخوانید و مطالب درس آموز آن را یاداشت برداری کنید و هر هفته یاداشت های خود را مرور کنید و در روز ها و ماه های عزاداری، مراسم جشن و تولدت این خاندان عصمت و طهارت- صل الله علیهم اجمعین- حتماً شرکت کنید. این کار باعث می شود روح شما به ائمه – علیهم السلام- هر روز نزدیک و نزدیکتر بشود و افرادی که به این خانواده دوست و نزدیک هستند خدا در قرب و نزدیکی پروردگار هستند و این را در خود می یابند.
6. بعد از هر نماز مقید باشید ذکر حضرت زهرا- سلام الله علیها- را بگوید که اثرات خاصی دارد. دقت کنید این ذکر را پیامبر اسلام به بهترین انسانها و مادر ائمه هدی هدیه داده اند. ذکر صلوات را در هر روز بگویید و توسل به امام زمان –علیه السلام- داشته باشید و در هفته یک مرتبه زیارت آل یاسین که در مفاتیح الجنان است را بخوانید.
در ذکر این نکته را توجه کنید سعی کنید تا حد ممکن در موقع گفتن ذکر قلب تان متوجه معنی ذکر باشد. بهترین ذکر نیز ترک گناه می باشد.


7. از همین الان سعی کنید آگاهی و بصیرت اجتماعی و سیاسی خود را با محوریت توجه به راهنمایی های رهبر و ولایت فقیه بالا ببرید، زیرا بسیاری از گمراهی ها در اثر عدم بصیرت ایجاد می شود.
از پدر ومادر خود بخواهید برای شما دعا کنند و اقوام خود مخصوصاً با خواهران و برادران خود با خوش خلقی رفتار کنید، این رفتارها در رشد و رسیدن به عرفان واقعی خیلی موثر است.
در آخر توصیه می شود که در حرکت خود به سوی کمال نه زیاده روی کنید و نه کم کاری. طوری برنامه ریزی کنید به درس، تفریح، ورزش و میهمانی های خود برسید و از طرفی همواره خدا را شاهد و ناظر کارهای خود ببینید. منتظر سوالات دیگر شما هستیم. دعا می کنیم که به خواسته های خوب و پاک تان برسید و شما نیز برای تعجیل در فرج امام زمان مان دعا کنید.
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود - رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود


کتاب جهت مطالعه ی بیشتر؛
اسرار نماز، آقای قرائتی.
صلوة الخاشعین، شهید دستغیب(ره).
----------------------
[1] . فاطر/ 28.
[2] . عنکبوت/45.
[3] . بقره/183.
[4] .انفال/29،
[5] .مزمل/20.
[6] .حدید/9.
[7] . میزان الحکمه، حدیث 10235.
[8] .همان،1275.


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

چگونه می توان به معنای حقیقی «بمیرید قبل از اینکه میرانده شوید» برسیم؟


توجه داشته باشید که این روایت نبوی معانی و تفاسیر متعددی می تواند داشته باشد و برای رسیدن به هر یک از این معانی راههای مختلفی وجود دارد که در اینجا به برخی از آن معانی اشاره نموده و راههای رسیدن آن را نیز ذکر می نمائیم .
1- شهادت در راه خدا
موتوا قبل ان تموتوا اشاره به مساله شهادت دارد چرا که در شهادت نیز افراد قبل از مرگ طبیعی ، جان خود را در راه خدا فدا می نمایند .
2- محاسبه اعمال
روایت موتوا قبل ان تموتوا اشاره به محاسبه دائمی اعمال توسط خود انسان دارد قبل از اینکه انسان به مرگ طبیعی بمیرد و در قیامت از او حساب کشی شود
امام کاظم علیه السلام می فرماید : آن کس که در دنیا به حساب نفس خویش برسد خداوند روز قیامت، او را در معرض حسابرسی قرار نمی‏دهد. ( مفردات راغب،( حسب) صفحه 117 - الحدیت-روایات تربیتی ج‏3 ص320 )
3-کشتن نفس اماره
از دیگر معانی که از این روایت برداشت می شود این است که انسان نفس اماره خود را بمیراند .
پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: مؤمن همیشه ما بین دو ترس قرار گرفته ترس از گذشته اعمال و ترس از عمر باقیمانده و با کشتن نفس و سرکوبی هواها دل زنده و نیرومند می‏شود و اگر دل انسان زنده شد صفت استقامت و پایداری در راه رسیدن بهدف بدست می‏آید.
و هر کس که عبادتش بر پایه خوف و رجاء باشد گمراه نخواهد شد و بمقصود خود نائل می‏شود.( بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‏1، ص : 400)
برای رسیدن بدین منظور باید راههای ذیل را طی نمود
الف : مبارزه و تذکیه دائمی نفس ، مخالفت با هواهای نفسانی بگونه ای که توانایی سوق دادن انسان به امیال نفسانی را نداشته باشد .
ب : زنده کردن عقل با تحصیل معارف الهی و مسلط نمودن عقل بر هوای نفس بگونه ای هوای نفس در برابر دستورات عقل همچون مرده ای مطیع و بی اختیار باشد .
ج : خوف از خدا
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خوف از خدا رقیب و نگهبان دل است (دل را از هواهای نامشروع مصون میدارد) و رجاء و امید شفیع و واسطه کمال نفس انسان است.
و آن کس که خدا را بشناسد حتما دارای خوف از خدا و رجاء از او خواهد بود و این دو صفت مانند دو بالی است که بنده متصف باین دو صفت پرواز کرده و بمقام رضوان خدا نائل میگردد و موجب بینائی عقل و چشمی است برای خرد که وعده و وعید الهی را می‏بیند. و خوف نشانگر عدل الهی و باز دارنده از موارد وعید و نهی خدا است و رجاء و امید موجب فضل و عنایت الهی است و مایه زنده بودن دل است و خوف الهی نفس اماره را میمیراند. (بحار الأنوار ، ج‏67، ص: 390)
4-فانی فی الله شدن
از دیگر تفاسیری که برای این روایت می باشد این است که انسان قبل از مرگ خود را فانی فی الله نماید .
این امر نیز امکان ندارد مگر اینکه انسان قبل از مرگ طبیعی به مرگ معنوی بمیرد و یک زندگی معنوی را در دنیا پیش گیرد و بشود آنچه که خداوند فرموده : أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی‏ بِهِ فِی النَّاس‏ (الأنعام : 122)
آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود(تفسیر روح البیان، ج‏2، ص: 140)
5- رسیدن به یقین
یکی از اتفاق هایی که به هنگام مرگ به وقوع می پیوند این است که چه کافر و چه مومن به وعده های الهی نائل می گردد و در واقع با این مرگ به حقیقت یقین پیدا می کند .
لذا انسان باید قبل از اینکه بواسطه مرگ طبیعی و از روی اضطرار به یقین برسد و این ندا را بشنود که به او گفته شود : لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ. (ق : 22) « به او خطاب می‏شود:) تو از این صحنه(و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است! » بهتر است با عبادت های شبانه روزی ،‌ خود را به مقام یقین برساند همانگونه که خداوند فرموده : وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (حجر: 99) و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد!( الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏29، ص: 264)
6- موت اختیاری
از دیگر تفاسیری که برای این روایت نموده اند این است که انسان به جایگاهی برسد که بتواند موقتاً جسم خود را از روح تخلیه کرده و ظاهراً بمیرد که به آن «مرگ اختیاری » گفته می شود و از آنجا که در موضوع مرگ اختیاری این امکان وجود دارد که فرد با رعایت حدود و شرایط حساسی که این روش دارد، آن را چندین بار هم تکرار کند به همین دلیل به آن مرگ مکرر هم می‌گویند. مرگ مکرر به این معناست که انسان می‌تواند چندین بار بمیرد و زنده شود.
اما اینکه چگونه می توان به این جایگاه رسید باید گفت : همان‌گونه که امام صادق علیه السلام‌ در روایتی می‌فرماید: «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة» (بندگی روح و جوهر‌ه‌ای در درون خود دارد که قادر است انسان را به مقام ربوبیت و خدایی نزدیک سازد) و یا در حدیث قدسی دیگری خداوند سبحان می‌فرماید: «عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا حی لا اموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاءکن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون» (ای بنده من! مرا فرمان بر، تا تو را همانند خود سازم. من حی نامیرایی هستم و تو را نیز زنده نامیرا می سازم. من به هرچیزی فرمان دهم خواهد شد، تو را نیز چنان می کنم که به هر چه فرمان دهی انجام پذیرد.) از این رو می‌‌توان گفت نائل شدن به این رتبه و مقام و منزلت که چه بسا با دعا و صدقه و خیرات و مبرات بخشی از آن قابل تحصیل است مراحل بالا ‌تر و عالی‌تر آن نیز در سایه بندگی و اطاعت حضرت حق قابل دریافت خواهد بود.
برای اطلاع بیشتر به کتاب های ذیل می توانید مراجعه نمائید :
1- آیت بصیرت (بیان حالاتی است از آیت‏الله‏بهاءالدین).
2- نردبان آسمان، ویرایش و تدوین: اکبر اسدی.
3- سلوک معنوی، ویرایش و تدوین: اکبر اسدی.
4- معاد، شهید دستغیب.




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

سلام، بزرگی میگفت کتاب هایی که آنها خواندند، ما هم خواندیم؛ نمازی که آنها خواندند، ما هم خواندیم؛ روزه ای که آنها گرفتند، ما هم گرفتیم؛ .... چرا آنها رفتند و رسیدند ولی ما آدم نشدیم!؟ مشکل کجاست!؟ گیر ِ کار کجاست!؟


قبل از پاسخ به شما دانشجوی گرامی باید به این نکته توجه داشته باشید که چه بسا سخنان این بزرگوار از سر تواضع بوده و یا اینکه ایشان به درجه و مرتبه مطلوبشان نرسیده اند و همین امر موجب اظهار اینگونه مطالب گردیده است .
اما در خصوص آنچه مطرح نموده اید، یعنی گیر کار، باید توجه داشته باشید که تمامی اعمال عبادی علاوه بر جنبه های ظاهری دارای جنبه های باطنی نیز می باشد و به هر مقدار که افراد به جنبه های باطنی توجه بیشتری داشته باشند سریعتر به سر منزل مقصود می رسند .
چه بسا افرادی به دلیل توانایی های درونی ، نوع بینش ، میزان همت و اراده ، اخلاص ،‌ یقین ، استقامت در برابر موانع پیش روی صعود و عروج روحی و معنوی و همچنین وجود بسترهای لازم و زمینه های مساعد داخلی و خارجی و درونی و بیرونی برای رشد و تعالی معنوی ؛ به مراتب اعلای جنبه های باطنی عبادات دست پیدا کرده و به مقصود نهایی نائل گردند ؛ اما فردی بدلیل متمرکز شدن بر جنبه های ظاهری عبادات بدون درک حقیقت و واقعیت عبادات نتواند در مسیر کمال قدم از قدم بردارد .
در روایت جالبی که از پیامبر گرامی اسلام نقل گردیده به همین مطلب اشاره شده که ایشان خطاب به ابوذر فرمودند :
... ای اباذر فاصله درجات بهشتی باندازه‏ی فاصله‏ی میان زمین و آسمانست - و همانا بنده ای (در بهشت ) چشمش را باز میکند برای او نوری می درخشد و نزدیک می‏شود (و از شدت این نور ) چشمش را خیره می کند پس از آن نور می ترسد و میگوید این نور چیست؟ گفته می‏شود که این نور برادرت است . (از روی تعجب ) میگوید کُنَّا نَعْمَلُ جَمِیعاً فِی الدُّنْیَا- وَ قَدْ فُضِّلَ عَلَیَّ هَکَذَا- من و این برادر دینی ام ، در دنیا تمامی اعمال نیک را به هم انجام می دادیم و او اینچنین بر من برتری داده شده !، در پاسخ به او گفته می شود : إِنَّهُ کَانَ أَفْضَلَ مِنْکَ عَمَلًا (اگر چه در ظاهر اعمالتان یکی بود ) همانا او از لحاظ عمل از تو بهتر بود .... (بحار الأنوار ج‏74 ص 80 )
بنابراین همانگونه که در این روایت نیز اشاره شده اگر ممکن است اعمال عبادی افراد در ظاهر یکی باشد ولی کیفیت انجام عبادت ها نقش بسیار مؤثری در عمق بخشیدن به آن و رساندن افراد به سر منزل مقصود دارد و از همین رو است که علمای اخلاق برای اعمال عبادی که ظاهرا همه افراد به یک شکل انجام می دهند مراتب مختلفی قائل شده اند .
به عنوان نمونه برای عمل عبادی روزه که همه به یک شکل آنرا انجام می دهند گفته اند :
« روزه » دارای سه درجه می باشد :
1. روزه عوام که با خودداری از مبطلات روزه که فقهاء در رساله‏های خود نوشته‏اند، تحقق می‏یابد.
2. روزه خواص که با انجام اموری که در روزه عوام گفتیم و جلوگیری اعضای بدن از مخالفت با خداوند، روزه خواص تحقق پیدا می‏کند.
3. روزه خواصّ خواص که این روزه با خودداری از امور حلال یا حرامی که انسان را از یاد خدا باز می‏دارد تحقق می‏یابد.
هر کدام از دو درجه دوم و سوم نیز انواع زیادی دارد. بویژه درجه دوم که انواع بی‏شمار آن بتعداد مؤمنین اصحاب یمین است. و حتی هر کدام از خواص، روزه‏اش بگونه‏ای است که با روزه دیگری فرق می‏کند و ممکن است عمل بعضی از افراد درجاتی که گفتیم، به عمل درجه بالاتر از خود نزدیک باشد.
در جایی دیگر این عمل عبادی را از حیث نیّت روزه روزه‏داران ، به چند نوع تقسیم نموده و آورده اند :
1. عده‏ای برای غیر خدا روزه می‏گیرند، مثلا بخاطر ترس از مردم، یا برای رسیدن به نفع آنان، یا فقط بخاطر این که عادت مسلمین است.
2. بعضی نیز در نیت خود موارد فوق را با ترس کمی از مجازات خدا و امید به پاداش آمیخته‏اند.
3. عده‏ای فقط بخاطر ترس از مجازات یا رسیدن به پاداش روزه می‏گیرند.
4. گروهی علاوه بر نیت رهایی از مجازات و رسیدن به پاداش با روزه خود قصد رسیدن به نزدیکی و رضایت الهی را دارند.
5. دسته‏ای فقط برای رسیدن به رضایت و نزدیکی به خداوند روزه می‏گیرند. ( ترجمه‏المراقبات ص : 200)
همانگونه که ملاحظه می نمائید همه این عوامل در رسیدن افراد به سرمنزل مقصود تاثیر مستقیم دارد ، اگر چه در ظاهر کسی که از روزه داران گروه پنجم است همان عملی را انجام می دهد که بقیه گروه ها انجام می دهند .


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

شکر نعمت نعمتت افزون کند - کفر نعمت از کفت بیرون کند, یعنی چه؟


زیاد شدن نعمت با شکر و کم شدن آن با نا شکری مطلبی قرانی و مسلم است . خداوند در این مورد می فرماید : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ (ابرهیم - 7) (همچنین) بخاطر بیاورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر گزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید مجازاتم شدید است!.
در این آیه خداوند در مورد شکر با صراحت می‏گوید لازیدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمی‏گوید شما را مجازات می‏کنم بلکه تنها می‏گوید عذاب من شدید است و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.
بدون شک خداوند در برابر نعمتهایی که به ما می‏بخشد نیازی به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزاری داده آن هم موجب نعمت دیگری بر ما و یک مکتب عالی تربیتی است.
مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونی نعمت از کجاست و چگونه می‏تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانی یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر دارای سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهی پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا می‏رسد، ولی از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده‏ایم، همانگونه که بزرگان فرموده‏اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالی فیما خلق لاجله. شکر آن است که بنده تمامی نعمت های در اختیار خود را صرف هدف خلقتی خود کند.
راستی چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایی و گویایی بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگی را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمتهای بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملی او است، و اگر وسیله‏ای شد برای طغیان و خودپرستی و غرور و غفلت و بیگانگی و دوری از خدا این عین کفران است، امام صادق ع می‏فرماید: ادنی الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشی‏ء من امره و نهیه بسبب من نعمته: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بی‏آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنی، و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهی، و اوامر و نواهی او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذاری .
و از اینجا روشن می‏شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروی فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعی و مال و ثروت و سلامت و تندرستی هر کدام از چه راهی است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حدیثی که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنی بر این تفسیر است، آنجا که می‏فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم‏. شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونی نعمت روشن می‏شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهای خدا را درست در همان هدفهای واقعی نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده‏اند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگی سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر می‏گردد.
اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینی و شکر تشریعی.
شکر تکوینی آن است که یک موجود از مواهبی که در اختیار دارد، برای نمو و رشدش استفاده کند، فی المثل باغبان می‏بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبی رشد و نمو می‏کنند و هر قدر از آنها پذیرایی بیشتر می‏کند شکوفاتر می‏شوند، همین امر سبب می‏شود که باغبان همت بیشتری به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد می‏زنند ای باغبان! ما لایق ایم، ما شایسته‏ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت می‏دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانی را می‏بیند که پژمرده شده‏اند، نه طراوتی، نه برگی، نه گلی نه سایه دارند و نه میوه و بری، این کفران نعمت سبب می‏شود که باغبان آنها را مورد بی‏مهری قرار دهد، و در صورتی که این وضع ادامه پیدا کند، دستور می‏دهد اره بر پای آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بی بر - سزا خود همین است مر، بی‏بری را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیاری ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینی است، اما انسانها با استفاده از نیروی اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعی، می‏توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار می‏دهد به زبانحال فریاد می‏کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجرای حق و عدالت بهره می‏گیرد به زبانحال می‏گوید پروردگارا شایسته‏ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهی چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر می‏آئیم، خود این توانایی بر شکر در هر مرحله موهبت تازه‏ای است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهای تازه او می‏سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهای پانزده‏گانه امام سجاد ع می‏خوانیم:
کیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک یفتقر الی شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب علی لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه می‏توانم حق شکر ترا بجای آورم در حالی که همین شکر من نیاز به شکری دارد، و هر زمان که می‏گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم لک الحمد!.
و بنا بر این برترین مرحله شکری که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانی از شکر نعمت های او کند، همانگونه که در حدیثی از امام صادق ع می‏خوانیم که فرمود: فیما اوحی اللَّه عز و جل الی موسی اشکرنی حق شکری فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علی قال یا موسی الان شکرتنی حین علمت ان ذلک منی: خداوند به موسی ع وحی فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالی که هر زمانی شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه‏ای برای من خواهد بود، خداوند فرمود ای موسی الان حق شکر مرا ادا کردی چون میدانی حتی این توفیق از ناحیه من است .
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت‏:
1- علی ع در یکی از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه می‏فرماید:اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: هنگامی که‏ مقدمات نعمتهای خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با کمی شکرگزاری آن را از خود برانید!


2- این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزاری از خداوند در برابر نعمتهای کافی نیست، بلکه باید از کسانی که وسیله آن موهبت بوده‏اند نیز تشکر و سپاسگزاری نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود، در حدیثی از امام علی بن الحسین ع می‏خوانیم که فرمود: روز قیامت که می‏شود خداوند به بعضی از بندگانش می‏فرماید: آیا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض می‏کند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، می‏فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم ادا نکردی! سپس امام فرمود: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: شکرگزارترین شما برای خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا می‏آورند .
3- افزایش نعمتهای خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهای مادی تازه‏ای به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاری که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازه‏ای نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانی است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهای الهی، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهی است برای شناخت هر چه بیشتر خداوند، و به همین دلیل علمای عقائد در علم کلام برای اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمت بخش) وارد شده‏اند.
4- احیای روح شکرگزاری در جامعه و ارج نهادن و تقدیر و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و یا با فداکاری و شهادت، یا با سایر مجاهدات در طریق پیشبرد اهداف اجتماعی خدمت کرده‏اند یک عامل مهم حرکت و شکوفایی و پویایی جامعه است.
در اجتماعی که روح تشکر و قدردانی مرده کمتر کسی علاقه و دلگرمی به خدمت پیدا می‏کند، و به عکس آنها که بیشتر قدردانی از زحمات و خدمات اشخاص می‏کنند، ملتهایی بانشاطتر و پیشروترند.
توجه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدردانی از زحمات بزرگان گذشته در صدمین سال، هزارمین سال، زاد روز، و در هر فرصت مناسب دیگر، مراسمی برای بزرگداشت آنها بگیرند و ضمن سپاسگزاری از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.
فی المثل در انقلاب اسلامی کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جدیدی بود، وقتی می‏بینیم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطره شهیدان انقلاب زنده می‏شود و بر آنها درود می‏فرستند و به تمام کسانی که به آنها منسوبند احترام می‏گذارند و به خدماتشان ارج می‏نهند، این خود سبب می‏شود که عشق و علاقه به فداکاری در دیگران پرورش یابد و سطح فداکاری مردم بالاتر رود، و به تعبیر قرآن شکر این نعمت باعث فزونی آن خواهد شد، و از خون یک شهید هزاران مجاهد می‏روید و مصداق زنده لازیدنکم می‏شود!
تفسیر نمونه، ج‏10، ص: 284


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

یک آیه یا یک روایت یا یک حدیث از پیامبر و یا امامان مبنی بر لزوم خواندن نماز به زبان عربی بیاورید. (من سخنان شما را قبول دارم اما کسی که حرفی می‌زند باید دلیل یا مدرک داشته باشد). اگر خداوند فرموده که نماز حتما! باید با این چارچوب خوانده شود و یا با این زبان در کجا آمده است؟ کدام کتاب؟ ذکر دقیق کلام پروردگار، یا حتی اگر پیامبر فرموده یا حدیثی یا روایتی در این زمینه در اختیار شماست ممنون می‌شوم اعلام کنید. خیلی وقت است که در سایت‌ها و خیلی جاها به دنبال یک آیه یا روایت یا حدیث مبنی بر لزوم خواندن نماز به عربی هستم.
پاسخ: اگر چه می‌توان با ذکر یک یا دو حدیث (چنان چه خواسته شده) پاسخ را ایفاد نمود، اما نظر به اهمیت موضوع و نیز ضرورت اطلاع از مبانی دیگر جهت شناخت بیشتر، خوب است قبل از ذکر روایات به چند نکته‌ی بسیار مهم توجه شود:


الف ـ به هیچ وجه به دنبال آن نباشیم که همه چیز و آن طور که ما می‌خواهیم در قرآن کریم قید شده باشد. چرا که اولاً وحی کلام خداوند است و نه کلام ما، و ما نمی‌توانیم به خداوند دیکته کنیم که چه بگوید و چگونه بگوید! بلکه آن خالق حکیم که هادی مخلوقات است، خود احسن الکلام را برای هدایت به کار می‌برد و به همین دلیل قرآن کریم را به عربی فصیح نازل نمود و فرمود:


وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ. (الرعد – 37)


و این چنین حکم (قرآن) را به زبان عربی نازل کردیم و اگر پس از دانشی که به تو رسیده است، از پی خواسته‌های (نفسانی) آنان بروی، در برابر خدا کارساز و نگهدارنده‏ای نخواهی داشت.


و در مورد چگونگی تلاوت قرآن کریم – که در نماز نیز تلاوت می‌شود – می‌فرماید: ما برای تو می‌خوانیم و تو همان خواندن را پیروی کن.


(القیامه): لَا تحَُرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ (17) فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ (18)


به تعجیل زبان به خواندن قرآن مجنبان - که گردآوردن و خواندنش بر عهده ماست – پس چون قرائتش نمودیم، تو آن قرائت را پیروی کن.‏


پس، اگر بسیاری از احکام با ذکر جزئیات در قرآن کریم ذکر نشده است، دلایل و حکمت‌های خود را دارد و خود دلیل محکمی برای لزوم پیروی و اطاعت از رسول (ص) است که خداوند اطاعت او و هم چنین «اولی الامر» را در ردیف اطاعت خود قرار داده است. لذا آنان که حکم به کفایت کتاب نموده‌اند و می‌گویند: کتاب خدا برای ما کافیست. هر چه خودمان از کتاب فهمیدیم عمل می‌کنیم و هر چه نفهمیدیم را رها می‌کنیم(؟!) هدفی جز قطع ارتباط خلق با رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) که «راسخون فی‌العلم» هستند و دور کردن آنان از مسیر هدایت و صراط مستقیم ندارند.


ما از این عده سؤال می‌کنیم که در کجای قرآن کریم قید شده که نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر و عصر چهار رکعت است؟ یا در کجای قرآن کریم قید شده که طواف هفت دور است و یا در انجام مناسک حج، ترتیب طواف، نماز طواف، سعی، منی، عرفات، رمی جمرات، قربانی چگونه است و ...؟!


در پاسخ تشیع و تسنن به درستی اذعان می‌کنند که مجبور به اطاعت از «سنت الرسول» هستیم و همه‌ی این احکام الهی را بر اساس «سنت الرسول» انجام می‌دهیم. لذا جزئیات و چگونگی اجرای اغلب قریب به اتفاق احکام در سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل‌ بیت عصمت (ع) بیان شده است و البته لازم به ذکر است که «بیان» نیز لازم نیست حتماً به زبان یا کتابت باشد، بلکه عمل آنان نیز بیان (تبیین) و حجت است.


ب – از آنان که با استناد به عدم تصریح و دستور مستقیم قرآن به اقامه نماز با زبان عربی، معتقدند می‌توان نماز را به زبان‌های دیگر نیز اقامه نمود، سؤال می‌کنیم که در کجای قرآن کریم آمده است که می‌توانید نماز را به هر زبانی بخوانید؟ یا کدام حدیث و روایت از اهل عصمت (ع) وجود دارد که دال بر چنین مجوزی باشد؟ یا در کدام منبع تاریخی ذکر شده است که آنان چنین نماز خوانده‌اند و یا نزدشان چنین نماز خوانده شده و آنان صحه گذاشته‌اند؟! آیا برای این بدعت جوازی لازم نیست؟! چه گونه است که برای وجوب اقامه‌ی نماز به زبان عربی سند می‌خواهند، ولی برای جواز فارسی یا ... خواندن نماز، هیچ سندی لازم نیست؟! و حال آن که قرآن مکرر تصریح نموده است که قرآن را همان گونه که نازل شده تلاوت کنید و در فهم و اجرای اوامر الهی، از سنت رسول پیروی کنید و از خود بدعت نگذارید که اعمالتان باطل می‌شود.


(محمدص): یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُواْ أَعْمَالَکمُ (33) ای کسانی که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و اعمال خویش را باطل مسازید.


(النور): وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون‏ (56) و نماز بگزارید و زکات بدهید و از پیامبر اطاعت کنید، باشد که مشمول رحمت شوید.


ج – نکته‌ی قابل توجه دیگر، تفاوت «تعقل و لجاج» در طرح این گونه شبهات است. چرا که برای انجام ندادن کار غیر ممکن، به دنبال دستور می‌گردند و اگر دستوری نیافتند، انجام آن را مجاز قلمداد می‌کنند. هر چند که اگر مجاز هم باشند، نمی‌توانند آن را انجام دهند!


نماز، قرائت قرآن کریم و کلام وحی است و کلام وحی قابل ترجمه‌ی دقیق یا حتی نزدیک به دقیق به هیچ زبانی نمی‌باشد. حال از یک سو تصریح می‌شود که این عمل ممکن نیست، از سوی دیگر می‌پرسند: چه سندی دال بر انجام ندادن وجود دارد؟! مثل این است که کسی بگوید: انسان قادر نیست ملائک را به قتل برساند. بعد دیگری بپرسد: چه آیه یا حدیثی دال ممنوعیت این قتل وجود دارد؟!


آیا بهتر نیست که این مدعیان ابتدا سوره‌ی حمد و یا دیگر اذکار نماز را ترجمه‌ی صحیح کنند که معلوم شود می‌توان این کار را انجام داد و نماز را به فارسی هم خواند و بعد سؤال کنند که ما می‌خواهیم بر اساس این ترجمه نماز بخوانیم، آیا اشکالی دارد یا ندارد و اگر اشکال دارد، سند آن کجاست؟!


د – سخن از اقامه‌ی نماز است. آن کس که نماز را به ما امر فرمود، خداوند متعال است و آن کس که این امر را به ما ابلاغ نمود حضرت رسول اکرم‌‌ ‌(ص) است. اگر نماز چارچوبی نداشت، پیامبر (ص) در این امر مردم را ملزم به رعایت چارچوب‌ها با تأسی به سنّت خود نمی‌نمود و می‌فرمود: مردم هر وقت که حوصله کردید و به هر شکلی که دوست دارید و به هر زبانی که دلتان می‌خواهد، با پروردگار خود راز و نیاز کنید.


احکام وضو و ارکان، ترتیب و اذکار نماز، اوامر حق تعالی به پیامبر (ص) در معراج است (اصول کافی [عربی] جلد 3، ص 485). و به همین دلیل فرموده‌اند: «الصلاه المعراج المؤمن – نماز معراج مؤمن است».


یعنی آن راهی که رسول‌اکرم (ص) در معراج طی نمود و آسمان‌های هفت گانه را زیر پا گذاشت و به مقام اوجی رسید که هیچ ملکی را یارای همراهی او نبود، مؤمن باید با نماز خود طی می‌کند. لذا همان رفتارها و گفتارهای رسول اکرم (ص) را باید در این معراج انجام دهد و بگوید.


ه - چند روایت دیگر:


تلاوت سوره‌ی حمد (که همان تلاوت قرآن در نماز است) در نماز واجب است. چنان چه فرمود:


«لا? صلا?ه الاّ بفاتحه الکتاب» – نماز جز به فاتحه الکتاب (سوره حمد) صحیح نیست. (عوالی اللئالی، ج1، ص 196)


دقت شود که منظور از قرائت سوره‌ی حمد، قرائت خود سوره است و نه ترجمه یا تفسیر آن. لذا اگر کسی سوره‌ی حمد را آن چنان که نازل شده در نماز نخواند، اصلاً نماز نخوانده است.


در روایت دیگر به نقل از شیع و سنی آمده است:


لا صلاه لمن لم یقرأ بفاتحة الکتاب – کسی که سوره‌ی حمد را (نه ترجمه‌ی آن را) در نماز قرائت نکند، نماز نخوانده است.


وسائل الشیعه، ج6، ص37؛ صحیح بخاری، ج1، ص192.


در حدیث معراج آمده است که چون پیامبر اکرم (ص) از تکبیر فارغ شد، خداوند متعال به او فرمود که سوره‌ی حمد را قرائت نماید [و نفرمود به هر زبان یا لهجه‌ای که می‌خواهد، خداوند را تمحید کند] و چون از آن فارغ شد، فرمود:


«إقرء یا محمد نسبه ربک قل هو الله احد ... » – بخوان ای محمد شناسنامه‌ی ربت را، قل هو الله احد ... (جامع احادیث الشیعه، ج 5، ص 11)


در حدیث دیگر معراج آمده است: چون خداوند پیامبرش را به معراج برد به او وحی فرمود: یا محمد در قرائت رکعت اول (پس از حمد)، شناسنامه و نسب پروردگارت را بخوان: «قل هو الله احد ...) و در قرائت رکعت دوم «انا انزلناه فی لیله القدر ...» را بخوان که این سوره شناسنامه‌ی تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است. (کافی [عربی]، ج 3، ص 485)


و هم چنین دستور به تسبیحات داده شده است. در حدیث، علت چهار ضلعی بودن کعبه را چهار ضلعی بودن «بیت المعمور» و علت آن را چهار ضلعی بودن «عرش» و علت آن را چهار بودن تسبیح به «سبحان الله، و الحمد لله، ولا إله الا الله، والله اکبر» قید نموده است. (جامع احادیث الشیعه، ج 5، ص 188-192)


در روایت مفصلی، امام صادق (ع) پس از آن که به یکی از یاران خود می‌فرماید: حیف است از عمر مسلمانی 70 یا 80 گذشته باشد اما یک نماز درست نخوانده باشد، تمامی آداب و اذکار نماز را بیان می‌فرمایند، تا آنجا که راوی می‌گوید:


«... وَ قَالَ بِخُشُوعٍ اللَّهُ أَکْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ الْحَمْدَ بِتَرْتِیلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ صَبَرَ هُنَیَّةً بِقَدْرِ مَا یَتَنَفَّسُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حِیَالَ وَجْهِهِ وَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ هُوَ قَائِمٌ ثُمَّ رَکَعَ ... ثُمَّ سَبَّحَ ثَلَاثاً بِتَرْتِیلٍ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ » الکافی [عربی]، ج3، ص 311 - باب افتتاح الصلاه و الحد فی التکبیر


... و سپس با خشوع تمام گفت: الله اکبر، سپس سوره‌ی حمد را به ترتیل (شمرده) قرائت نمود و سپس سوره‌ی توحید را. پس از آن به اندازه یک تنفس صبر نمود، در حالی که ایستاده بود (یعنی زود به رکوع نرفت)، سپس دست‌هایش را به دو طرف صورتش بالا برد و گفت: الله اکبر، در حالی که هنوز در حالت ایستاده بود و سپس به رکوع رفت ... سپس سه بار خداوند را به ترتیل تسبیح نمود به سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ ...».


بدیهی است که اگر صحیح بود، برای ایشان منعی نداشت که بفرماید: البته می‌توانید آن چه گفتم را به هر زبانی بخوانید. یا برای امام رضا علیه‌السلام منعی وجود نداشت که لااقل به ایرانیان بگوید: این ترجمه نماز به فارسی است و شما می توانید به زبان خودتان نماز بخوانید.


و - در خاتمه توجه به این نکته بسیار ضروری است که مسلمان در اجرای احکام و حدود الهی، یا باید مجتهد باشد و یا باید عمل به احتیاط کند و یا باید از مجتهد جامع‌الشرایط تقلید نماید.


لذا کسی که مدعی است «اقامه‌ی نماز و قرائت آن به فارسی یا هر زبان دیگری جایز است!»، یا صاحب اجتهاد است که باید از قرآن، سنت، حدیث، عقل و ... دلیل بیاورد [نه این که دلیل برای ممنوعیت تغییر سنت مطالبه کند] که چنین دلیلی در دست نیست. و یا باید عمل به احتیاط نماید، یعنی طبق فتوای اغلب فقها و مراجع نماز بخواند که همگی (از شیعه و سنی) گفته‌اند: نماز باید به عربی صحیح خوانده شود. و یا باید تقلید نماید و هیچ فقهیی نه تنها جوازی بر غیر عربی خواندن نماز صادر ننموده است، بلکه همگی تصریح نموده‌اند که نماز باید به عربی صحیح خوانده شود.


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

متأسفانه مدتی است که گرفتار خواندن داستانهای سکسی اینترنت شده ام و نمی توانم خود را از این مخمصه رها کنم، لطفا مرا راهنمایی فرمایید؟


ازاین که این مجموعه را پاسخگوی سوالات خود قرار می دهید صمیمانه سپاسگذاریم.
یکی از غرایزی که خداوند در وجود انسان به ودیعه گذاشته و برای بقای انسان لازم وضروری است، غریزه ی جنسی می باشد. که این غریزه بعد از دوران بلوغ بیدار شده ، فعالیت خود را آغاز می کند .آنچه مهم است تعدیل این غریزه می باشد نه سرکوب آن، بلکه باید آن را به نحوی هدفمند هدایت کرد، چرا که اگر کنترل نشود، و دائما در معرض تحریک باشد، باعث تباهی وسقوط انسان خواهد شد. چرا که این غریزه دارای قدرت سیری ناپذیری می باشد، وهر چه بیشتر به آن توجه شود مطالبات او از انسان بیشتر خواهد شد .
پرسشگر گرامی، موضوعی که شما مطرح کردید، از مصادیق تقویت و تحریک جنسی می باشد،که به کارگیری روشهای ذیل برای رفع موضوع شما راهگشا می باشد.
الف)روش های پیشگیری
درمنابع اسلامی، برنامه های گوناگونی برای پیشگیری از نابهنجاری های جنسی مطرح شده که عبارتند از:
1)روش استعاذه (پناه بردن به خداوندِقادرِمتعال)
استعاذه یکی از روشهای بسیار مؤثرتربیتی است، که طی آن فرد با پناه خویش به خداوند،خود را تحت حفاظت و مراقبت او قرار می دهد وبدین ترتیب از رفتارهای نابهنجار مصون می ماند. همانطورکه در قرآن به این روش اشاره شده و می فرماید«وَامَّاینزَغَنّک منَ الشَّیطانِ نَزغٌٌ فَستَعِذ بِالله اِنَّه سَمِیعٌ عَلِیمٌ»[1] یعنی (وچنانچه از طرف شیطان به تو وسوسه ای رسد،به خدا پناه ببر،که او شنوا ودانا است).
در داستان حضرت یوسف پیامبر (ع)،زمانیکه زلیخا به وسوسه شیطان برای کامجویی ازآن حضرت،تمام درهای خلوتگاه خود را بست، آن ولی خدا به پناهگاه خداوندی پناه برد وگفت«مَعاذَاللهِ»[2] یعنی( پناه می برم به خدا ) تا با روش استعاذه خدا را به کمک خود خواند، واز رفتار نابهنجار مصون ماند.
پس دوست عزیز، با هر بار وسوسه شیطانی برای خواندن داستانهای مستهجن در اینترنت، شما هم به پناهگاه خداوند پناه ببر، که انشاالله خداوند کمک خواهد کرد.
2)روش تحمیل به نفس (روش خویشتن داری)
یکی ازعوامل موفقیت، در هر کاری برخورداری از توانِ «انتظار کشیدن» دانسته شده، افرادی که توان انتظار کشیدن را ندارند و نمی توانند صبر کنند کسانی هستند که هم لذتهای آنی و فوری را طلب می کنند وبه آینده نمی اندیشند، وهم خواسته هایشان باید فورا ارضا شود. در حالی که زند گی موفق نیازمند صبر و گذشت از لذتهای آنی، برای رسیدن به لذتهای آتی است.
توانِ انتظار کشیدن و قدرت بازداری از خواسته ،همان چیزی است که در اسلام ،تحت عنوان «تقوا» شناخته می شود؛ این یک قاعده فراگیر است و تمام جنبه های زندگی را در برمی گیرد،که یکی ازآنها «غریزه جنسی» است. آنچه در این بحث مهم است ،روش های مؤثر در بالا بردن توانِ انتظار کشیدن و تحقق خویشتنداری جنسی است و برای رسیدن به خویشتنداری جنسی، وبالا بردن توانِ انتظار کشیدن، دو مهارت را باید به کار برد .
مهارت اول: کاهش تماس
مراد از کاهش تماس، به حداقل رساندن تماس های بی دلیل وغیر موجه با اشیاء یا افرادی است، که شما بیشتر توسط آنها دچار آسیب می شوید وزمینه های فساد جنسی را در شما تقویت می کنند.مثلاً برای مدتها شما با خود این تصمیم را بگیرید که با کامپیوتر یا اینترنت وصل نشوید،که این تصمیم، خویشتنداری را وهمچنین اراده را در شما تقویت خواهد کرد.
مهارت دوم : پرهیز از عوامل تحریک کننده غریزه جنسی:
مهارت اول «کاهش تماس» مربوط به خصوص خود عاملی است که غریزه جنسی شما را مستقیم وبیشتر تحریک وتقویت می کند.اما مهارت دوم« پرهیز از عوامل تحریک کننده غریزه جنسی» مربوط به هر عاملی است که غریزه جنسی شما را مستقیم یا غیرمستقیم تقویت می کند، و ما به چند عامل اصلی که باید پرهیز شود، اشاره مکنیم.
1- پرهیز از نگاه های حرام (چشم چرانی)
در بیشتر مواقع چشم چرانی عامل تقویت و تحریک غریزه جنسی می شود، که زمینه انحراف جنسی را ایجاد می کند. در روایتی امام صادق (ع)فرمودند«نگاه به نامحرم تیری مسموم از تیرهای شیطان است (که برروح وقلب انسان می نشیند وآن را زهرآلود می کند)وچه بسا نگاهی کوتاه که حسرتی طولانی برجا می گذارد»[3]
همچنین فرمودند«نگاه حرام به نامحرم ،تخم شهوت را در قلب می کارد...»[4]
پس دوست گرامی، با کنترل نگاه های حرام بذر شهوت را از خود دور مکنیم، ودر نتیجه تمایل به خواندن داستانهای مستهجن یا دیدن تصاویر مهیج در ما کاهش پیدا خواهدکرد.
2- پرهیز از دوستان منحرف و ناباب
اثرپذیری انسان از دوست، به قدری بالا است که امیرالمومنین (ع) فرمودند«با انسان شرور و بد کار همنشینی نکن،چرا که شخصیت تو شرارت های او را می رباید، (از او اثر می پذیری)بدون آنکه خودت بفهمی»[5]
3-پرهیز از انزوا وتنهائی
4-پرهیز از بیکاری و نداشتن برنامه برای اوقات فراغت
5-پرهیز از دوستی با جنس مخالف
6- پرهیز از تنبلی و روی آوردن به ورزش ساده ولی مداوم
3)روش جایگزین سازی
چون تصمیم ترک عادتی را دارید که با آن انس گرفته اید، لذا ساعتی را که با خود خلوت می کرده اید، ممکن است نفس در آن موقع شما را وسوسه کند و شما باز دنبال اینترنت بروید، تا دوباره دچار مشکلات شوید،اما با به کارگیری روش جایگزینی،زمانی که نفس شما را به عادت قبلی سوق می دهد، به جای اینکه به سراق اینترنت بروید،مثلا برنامه تلویزیون می بینید، یا کتابهای مفید مطالعه می کنید، ویا هرچیز مفیدی که جایگزین آن وقت شود انتخاب می کنید.
دوست عزیز وگرامی، بهترین جایگزین درسنین شما برای همه عواملی که به تحریک غریزه جنسی کمک می کند، ازدواج است که در دین اسلام برای کسانی که دچار رفتارهای نابهنجار جنسی می شوند، با وجود شرایط توصیه شده، ودر صورتی که شرایط ازدواج فراهم نیست، و غریزه جنسی دچار انحراف شده به روزه گرفتن که مصداق بارز خویشنداری است، سفارش می شود،همانطور که پیامبر اسلام به جوانان سفارش فرمودندکه«ای گروه جوانان هریک از شما که توان ازدواج دارد،ازدواج کند،چراکه در مهار نگاه و غریزه جنسی موثرتر است، وهرکس توانایی آن را ندارد ،پس روزه بگیرد؛ زیرا روزه شکننده شهوات است»[6]
ب) نکته های ذیل برای شما می تواند مفید باشد.
1- در هیچ شرایط زندگی، از خداوند قادر ناامید نشوید، و همیشه به او توکل کنید، ودست به دعا بردارید، از خداوند بخواهید،تا شما را در جوانی پاک دامن نگه دارد،واین روش ائمه اطهار است که برای پاک دامنی باید دعا کرد،همانطورکه امام علی(ع)در دعای خود به هنگام وضو می خواند«اللهم حصِّن فرجی»[7] یعنی(بارالها، دامن(کنیه از شهوتهای جنسی) مرا (ازگناه) محافظت فرما)
2-یکی از عوامل موفقیت شما در هرکاری، خصوصا در مشکل یاد شده، تقویت اراده است،پس در تقویت آن کوشا باشید.
3-به مسائل عبادی از قبیل نماز و روزه اهمیت بیشتری بدهید،که سلامت روانی شما را متضمن است،خداوند درقرآن درباره نماز میفرماید«ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر»[8] یعنی (همان نماز،بازدارنده از فحشا و منکر است)
4-کسانی که عادت به اینترنت دارند عامل این عادات را می توان دوچیز دانست،1- اعتیاد با یک نیاز آغاز می شود، بی شک اعتیاد اینترنتی نیز در پی تامین بیش ازحد، یک یا چندین نیاز برای فرد کاربر به وجود می آید وکسانی در اینترنت دنبال مسائل مستهجن هستند بی شک برای تامین وارضاء غریزه جنسی خود هستند که قبل اشاره شد که بهترین راه ارضاء جنسی همان ازدواج است. دوست گرامی، شما این مشکل را با ازدوج می توانید حل کنید.
2- از نظر روانشناسانی مانند سولر،کسانی که اعتیاد به اینترنت پیدا می کنند، بیشتر افرادی هستند که می خواهند مشکلاتی از قبیل اضطراب، وسواس فکری-عملی،افسردگی و... رهائی پیدا کنند،چرا که زمانی که این افراد به اینترنت وصل هستند،فکرشان از مشکلات رهائی پیدا می کند، خصوصا زمانی که مطالب اینترنت جذابیت خاصی مثل مسائل جنسی را نمایش میدهد رهائی از مشکلات یاد شده بیشتر است. وفرد همیشه برا ی رهائی از مشکلا ت و رسیدن به آرامش روانی (که البته موقتی است ) عادت به اینترنت کرده ودر نتیجه دچار اعتیاد اینترنتی می شود ،پس با درمان مشکلات روانی می توان از اعتیاد به اینترنت رهائی پیدا کرد.
5- مطالعه این کتابها مفید است:
1- هفت روش پیشگری از انحراف جنسی؛ نوشته هادی حسینخانی – انتشارات موسسه آموزشی پژهشی امام خمینی.
2- جوان،هیجان وخویشنداری؛ نوشته گروه نویسندگان حدیث زندگی- موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث
3-اختلات رفتاری ؛نوشته ابوالقاسم بشیری ،چاپ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
4- مقاله( اعتیاد اینترنتی، علل وانگیزه ها) نوشته ساحل فرشباف،که با مراجعه به آدرس اینترنتی ذیل آن را مشاهده کنید.
http://www.hccmr.com/news-567.aspx

-----------------------------
[1] -اعراف، آیه 200
[2] -یوسف،آیه 34
[3] -الکافی ج5، ص559
[4] -من لایحضره الفقیه،ج4،ص18
[5] -ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج20؛ ص272
[6] -مستدرک الوسائل، ج14،ص153
[7] -من لایحضره الفقه،ج1،ص41
[8] -عنکبوت ،آیه 45


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ





            نگاهت رنج عظیمی است


                 وقتی که به یاد می آورم چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته ام.........


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:45 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

اهمیت ولایت و رهبری دین و جامعه از دیدگاه اسلام
بی گمان شناختن این مقام و پیروی از آن از زبان قرآن و صاحبان اصلی امر می تواند دروازه ای به سوی حقانیتی باشد که ما را به سوی کمال می برد. مطلب حاضر نگاهی به مقام و منصب ولایت از زبان یکی از آنان است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ولایت امر، ولایت الهی
از مهمترین آموزه های الهی، ولایت است. هرچند که ولایت شاخه های بسیاری دارد ولی ولایت امر به سبب آن که ارتباط مستقیمی با زندگی آدمی دارد، از مهمترین و اصلی ترین شاخه های آن به شمار می آید. از آن جایی که در آیات قرآنی، اولوالامر درمقام ولایتی همانند ولایت الهی و رسول خداوند(ص) قرارگرفته اند و اطاعت از ایشان بی چون و چرایی، لازم و ضروری شده است، این پرسش مطرح می شود که این افراد چه کسانی هستند که درمقام عصمت نشسته اند؛ زیرا اطاعت بی چون و چرا در امور زندگی از ایشان، نمی تواند چیزی جز عصمت آنان باشد. از این رو برخی گفته اند اگر «وال من وال و عاد من عاد» را بپذیریم به معنای عصمت آن شخص خواهدبود و به سبب همین انکار عصمت اصل ولایت معصومان(ع) را منکر می شود تا به تبعات آن ملتزم نباشد.
به سخن دیگر، اطلاق آیه 53 سوره نساء که می فرماید: «اطیعواالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» جز با عصمت صاحبان امر سازگار نیست؛ زیرا پیروی از آنان در صورت ارتکاب گناه، لازم نیست؛ در صورتی که آیه، اطاعت اولوالامر را به طور مطلق و بدون قید و شرط، همانند اطاعت پیامبر(ص) لازم شمرده است؛ پس باید اولوالامر کسانی باشند که مقام عصمت، آنان را از هرگونه خطا و اشتباه حفظ کند، چنان که بعضی از مفسران اهل تسنن بدان اعتراف کرده اند. (التفسیرالکبیر، ج4، ص113)
برهمین اساس و بر مبنای احادیث معتبر که در منابع شیعه (تفسیر نورالثقلین، ج1،ص497) و اهل سنت (البحرالمحیط، ج3، ص 278؛ ینابیع الموده ، ص116؛ احقاق الحق، ج3، ص425)، نقل شده، مفسران شیعه اتفاق نظر دارند که منظور از اولی الامر، در این آیه نمی تواند جز امامان معصوم(علیهم السلام) باشند که از عصمت برخوردار هستند. (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص497)
از نظر قرآن، اولوالامر در چنان جایگاهی نشسته اند که از توانایی بسیار شگرفی در استنباط حقایق برخوردار هستند و دارای قدرت استنباطی بالا برای تحلیل اخبار امنیتی و نظامی و مانند آن نیز می باشند. خداوند در آیه 38 سوره نساء به این توان و قدرت شگرف استنباطی ایشان اشاره می کند و تبیین می نماید که این قدرت استنباطی می تواند موضوعاتی را که بسیاری از مردم را درحیرت و تحیر فرو می برد، حل کند. به این معنا که آنان از این ویژگی برخوردارند تا موضوعات را به درستی تحلیل نمایند و مردم را در هنگامه بحران فتنه ها و حیرت ها به سوی راه درست رهنمون گردانند و به عافیت و سلامت به مقصد رسانند.
برپایه آیه 38 سوره نساء، استنباط هایی که صاحبان امر در هر موردی به ویژه راهکارهایی که برای برون رفت از فتنه ها و مشکلات ارائه می دهند، حجت بوده و برمردم است که از آن اطاعت کنند. بر این اساس در موارد حیرت و فتنه ها و مشکلات نمی توان بی هدایت و رهبری اولوالامر اقدام کرد و خودسرانه عمل نمود.
آیه 35 سوره نساء بیان می کند که نتیجه و پیامد این اطاعت، چیزی جز سلامت و سعادت انسان در دنیا و آخرت نخواهد بود و هر کسی که فرجام نیکی را می جوید و می کوشد تا به آرامش و آسایش در دنیا و آخرت دست یابد می بایست همان گونه که از خدا ورسول الله(ص) اطاعت می کند از اولوالامر و امامان معصوم(ع) نیز اطاعت کند. (نگاه کنید به مجمع البیان، شیخ طبرسی، ذیل آیه)
مردم حتی در مواردی که اطلاعات خاص امنیتی و نظامی و سیاسی در اختیار دارند که به مسایل امت مرتبط می شود باید این اطلاعات را تنها در اختیار اولوالامر بگذارند و برای رفع تحیر و سرگردانی در هنگام فتنه ها و مشکلات ناشناخته به آنان مراجعه نمایند؛ زیرا مدیریت جامعه و امت در همه زمینه ها به عهده اولوالامر است که دارای عصمت می باشند و آنان نیز وظیفه دارند تا به حکم الهی تمامی اخبار امنیتی را کنترل و ارزیابی کرده و با تحلیل و تشخیص امور و حقایق و استنباط راهکارهایی برای برون رفت از مشکلات اجتماعی و سیاسی ونظامی، جامعه را مدیریت کنند.از دیگر وظایف و مسئولیت های آنان مبارزه با هر گونه شایعه سازی و شایعه پراکنی است که امنیت جامعه و دولت و ملت را با خطر مواجه می سازد. (نساء آیه 38)
در یک کلام، مهم ترین وظیفه اولو الامر در میان امت اسلام، هدایت و رهبری نظام و حکومتی است که دین و دنیای آدمی را در اختیار دارد. بر این اساس آنان، رهبران الهی برای مدیریت دنیوی و معنوی مردم هستند و هیچ چیزی بیرون از دایره مسئولیت و وظایف آنان نمی باشد. از این رو در آیه 95 سوره نساء اطاعت مطلق از آنان، از مومنان و امت اسلام خواسته شده است؛ زیرا آنان در مقام عصمت کبرائی هستند که ایشان را از هرگونه خطا و اشتباه و سهو بازمی دارد و از غفلت دور داشته و توانایی درک و استنباط درست و کامل امور را به آنان بخشیده است.
ولایت، بنیاد دین:
امام باقر(ع) براساس این آموزه های قرآنی است که در مقام تبیین جایگاه ولایت می فرماید: بنی الاسلام علی خمس: علی الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشی کما نودی بالولایه؛ اسلام بر پنج پایه بنیاد گردیده است: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. آن گونه که به ولایت خوانده شده به هیچ چیزی فراخوانده نشده است. (کافی، کلینی، ج 2، ص 81 و نیز وسایل الشیعه، حر عاملی، ج 1 ، ص 01)
برداشت امام باقر(ع) از آموزه های قرآنی در حوزه ولایت معصوم(ع) این است که اگر ولایت و مدیریت الهی بر جامعه از طریق اعمال ولایت معصومان (ع) نباشد، چیزی از دیگر احکام، اجرایی نمی شود و از محتوای اصلی آن خارج می شود؛ چون ولایت است که به همه اصول و فروع اسلام معنا و مفهوم می بخشد. اگر هر یک از احکام عبادی و اقتصادی و نظامی و سیاسی اسلام بی ولایت اجرایی شود، هرگز عدالت تحقق نخواهد یافت و هنگامی که عدالت تحقق نیابد، ایمان و عمل صالح به طور کامل و تمام تحقق نخواهد یافت وانسان و جامعه بیرون از دایره عدالت و ایمان و عمل صالح واقعی خواهد بود و چیزی جز خسران و زیان، نصیب آن جامعه نخواهد شد.
این ولایت است که به همه چیز اعتدال می بخشد و انسان و جامعه را به سوی کمال در علم و عمل سوق می دهد و زمینه های متاله شدن فرد و جامعه را فراهم می آورد. از این رو مؤمنان پیش از دیگر آموزه های دینی به سوی ولایت دعوت شده اند؛ زیرا با ولایت و اطاعت از ولی الله است که می توان مسیر درست را یافت و به کمک ایشان در آن مسیر حرکت کرد.
ولایت و اطاعت از اولوالامر، فلسفه همه آموزه های اسلامی است. لذا شهادت به ولایت رسول الله(ص) و دیگر اولی الامر(ع) پیش از هر عمل صالح و نیکی لازم است؛ زیرا بی ولایت هیچ عملی، صالح و تأثیرگذار نخواهد بود هرچند که به ظاهر صالح و نیک باشد. در روایت است که بی ولایت هیچ عملی مقبول نخواهد بود؛ زیرا هیچ عملی بدون ولایت، تمام نیست. از این رو گفته اند: «من تمام الحج لقاء الامام؛ از جمله شرایط تمام یافتن حج دیدار و لقای امام و بیعت با اوست. هم چنان که «من تمام الصلاه و الزکاه و الصوم لقاء الامام» می باشد و کسی نمی تواند مدعی تمامیت عملی عبادی و یا اجتماعی و یا دینی باشد مگر این که اطاعت و ولایت امام را پذیرفته باشد.
اصولاً در اذان و اقامه انسان جز به ولایت دعوت نمی شود و این که در فقره ای از اذان و اقامه گفته می شود «حی علی خیرالعمل» این دعوت تنها به ولایت است. بر این اساس امام صادق(ع) در تفسیر این فقره می فرماید: خیر العمل الولایه؛ بهترین عمل همان ولایت است. (فلاح السائل، ص137 و نیز توحید صدوق، ص241)
ولایت امام معصومان(ع) ولایتی است که همگان از آدم(ع) تا آخرین بشر به آن دعوت شده اند؛ زیرا اسلام دین یگانه ای است که همگان بدان خوانده شده اند. از این رو امام باقر(ع) در بیان این معنا می فرماید: ولایتنا ولایه الله التی لم یبعث نبیا قط الابها؛ ولایت ما ولایت خداوند است و این همان ولایتی است که هیچ پیامبری را جز براساس آن مبعوث نکرده است. (بصائر الدرجات، ص57 و نیز کافی، ج1، ص734) بنابراین هیچ کسی نمی تواند مدعی ایمان به اسلام باشد درحالی که ولایت امام معصوم(ع) را نپذیرفته باشد حتی اگر آن شخص آدم ابوالبشر(ع) باشد.
امام باقر(ع) در تفسیر و تبیین کامل تر این معنا در عبارتی دیگر می فرماید: بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا وحدالله و محمد(ص) حجاب الله؛ به وسیله ما خدا پرستش می شود و به وسیله ما خدا شناخته شد و به وسیله ما اعتقاد به توحید و یگانگی خدا تحقق یافت و محمد(ص) حجاب خداست. (بصایر الدرجات، ص46و بحارالانوار، ج32، ص201)
بنابراین نه تنها معصوم(ع) مسیر شناخت الهی است بلکه تنها مسیر عبادت الهی است و اگر کسی مدعی اطاعت از خدا باشد ولی از اولوالامر(ع) اطاعت نکند، همانند ابلیس عمل کرده، زیرا عبادت و سجده اطاعت از آدم(ع) به معنای اطاعت از خداست و از آن جایی که باطن اطاعت و سجده بر آدم(ع) اطاعت از ولی الله(ع) است اطاعت خدا تنها از این طریق، شدنی است.
به سخن دیگر، هر کسی بخواهد خدا را بشناسد و عبادت و اطاعت کند چاره ای جز این ندارد که معصومان(ع) را اطاعت کند. از این رو پیامبر(ص) می فرماید: من عصا هم فقد عصی الله. هم العروه الوثقی و هم الوسیله الی الله؛ هر که آنان را نافرمانی نماید خدا را نافرمانی نموده است و آنان دستاویز مورد اطمینان و وسیله تقرب به سوی خداوند هستند. (تفسیر نورالثقلین، ج1، ص626 و نیز اثبات الهداه، ج1، ص484)
در همین معنا امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: من اطاع امامه فقد اطاع ربه؛ هر کسی از امام خود اطاعت کند پروردگارش را اطاعت کرده است. (غررالحکم، آمدی، ص576) زیرا آنان مردمانی هستند که خداوند اطاعت ایشان را واجب دانسته و همه برتری های مادی و معنوی را به ایشان ارزانی داشته است. (وسایل الشیعه، چ 6 ص 373)
امام باقر (ع) اصولا دین را چیزی جز محبت نمی شمارد و می فرماید: هل الایمان الاالحب؛ آیا ایمان جز محبت است؟ آن گاه درحدیثی دیگر می فرماید: حبنا ایمان وبغضنا کفر؛ محبت ما ایمان و دشمنی با ما کفر است (محاسن، ج 1،ص 501و نیز وسایل الشیعه، ج 81، ص 665) بنابر این کسی که ایمان را می جوید باید آن را در محبت بجوید و این محبت می بایست به اهل بیت (ع) باشد که خداوند محبت و دوستی اشان را واجب دانسته است. از این رو دشمنی با ایشان جز کفر نخواهد بود و هر کسی محبت ایشان را نداشته باشد کافر است و از دین اسلام بیرون می باشد. این که امام تمام اسلام را به ولایت می داند از آن روست که بی ولایت ایشان هرگز ایمانی تحقق نخواهد یافت و اسلامی در شخصی ظاهر نمی شود، هر چند که مدعی ایمان و اسلام باشد. لذا فرزندش امام صادق (ع) می فرماید: ان فوق کل عباده عباده و حبنا اهل البیت افضل العباده؛ مافوق هر عبادتی عبادتی است و محبت ما خاندان بهترین و برترین عبادت است. (محاسن، ج 1، ص 051 و بحارالانوار، ج 72،ص 19) بنابر این محبت اهل بیت (ع) تنها عبادت کاملی است که برتر از آن عبادتی نیست.
این که محبت اهل بیت (ع) برترین و بهترین عبادت دانسته شده است از آن روست که بنیاد اسلام و دین و عبادت بر محبت به اهل ولایت (ع) می باشد وکسی که به اهل بیت (ع) محبت ندارد باید در ایمان خود شک کند؛ چنان که اگر کسی مدعی محبت به اهل بیت (ع) و دشمنان ایشان باشد باید در خود و ایمانش شک نماید؛ زیرا ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه، خدا در درون آدمی دو قلب قرار نداده است؛ زیرا دوستی اهل بیت (ع) با دوستی دشمنان ایشان جمع نمی شود. (بحار الانوار، ج 42، ص 813)
به هر حال از دیدگاه اهل بیت (ع) ولایت، اصل اساس اسلام و ایمان است و امنیت و آرامش قیامت جز با ایمان به ایشان و محبت و اطاعت از آنان تحقق نمی یابد چنان که پیامبر (ص) به صراحت اعلام می دارد که امنیت در رستاخیز با محبت به اهل بیت (ع) شدنی است. (همان، ج 72، ص 97)
امام باقر (ع) به نقل از پیامبر (ص) فرمود: محبت من وخاندانم در هفت مورد که بسیار وحشتناک است سود می دهد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام زنده شدن، کنارنامه عمل، زمان حساب، نزد میزان و نزد صراط. (جامع الاخبار، ص 312)
بنابر این ولایت اهل بیت (ع) و محبت و اطاعت ایشان معنای درست و کامل ایمان و اسلام است و در رستاخیز چنین ایمان و اسلامی می تواند آدمی را از خشم خدا حفظ کند و به بهشت وارد سازد.


در زمان غیبت نیز ولایت فقیه همان ولایت معصومین است که به صورت نازل همان مقام و مسئولیت را اداره می کند و مردم وظیفه دارند روابط خود را بر اساس رابطه با معصوم با او تنظیم کنند، یعنی ولاء محبت و اطاعت و نصرت داشته باشند.




موضوع مطلب :


<   <<   41   42   43   44   45   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک