سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


تقدیرازمهندس سید محمد رضا فخری مدیر سایت پارسی بلاگ


نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه


تمام کسانیکه بنوعی با روابط عمومی یا public relation ارتباط دارند، میدانند که روابط عمومی فقط تنها یک کار ارتباطی نیست بلکه مجموعه ای از تمام هنرها و علوم ارتباطی پیشرفته موجود در دنیای مدرن ، بعلاوه تجربه افراد است .نمیدانم تجربه سردبیر یک نشریه حتی در حد یک صفحه داشتیدیا نه ؟کار بسیار سختی بوده ، خدا میداند که برای پرکردن همان یک صفحه اشک سردبیر درمیاید .حال مشکلات چاپ و انتشار و عوارض بعد انتشار و انتقادات شدید خوانندگان معترض جای خود دارند .دوستان و مدیران محترم وبلاگهای موجود در پارسی بلاگ مطمئن باشید کار فرهنگی در کشورما یا امثال آن کمتر از کوه کندن با دست !! نیست .سالها بعنوان مدیر روابط عمومی دانشگاه و سردبیر نشریات دانشگاهی فعالیت داشتم ولی آنچه ارمغان این کارها بوده پسرفت در زندگی شخصی و دور افتادن از بعضی دوستان همسان از هر جهت بوده است !! ولی آنچه برایم مانده نیمچه شادی قلبی هست که مثل پرفسور لویی پاستور که در این رابطه میگوید : کار خود را به بهترین صورت انجام دهید و بعد داد بکشید و بگوئید من هرچه که در توان داشتم انجام دادم .دوستان ومدیران محترم وبلاگها،  آنچه در سایت پارسی بلاگ می بینید فقط محیط آرامی برای وبلاگ نویسی نیست ، بلکه این محیط توسط فردی بنام مهندس سید محمد رضا فخری ایجاد شده که ، باید بعنوان یک پزشک ، داستان نویس وطنزنویس که دهها سال تجربه کار فرهنگی دارم،  اعتراف کنم که او عاشقی هست که نظیر ندارد .عاشق با حوصله ای که بدون تحصیل در رشته روابط عمومی درکالج  ، تمام دروس آنرا از حفظ ازبر بوده و در اخلاق نیز مثال زدنی نیست .در کلام اغراق نمیکنم و بعنوان یک پزشکی که سالیان زیادی با مردم بوده و هستم بنظرم مهندس فخری از مردم با مردم و برای مردم بوده و با اعتقاد به خدا واهل بیت اطهار (ع)  ، تمام این عشق را در سایت پارسی بلاگ همراه دیگر دوستانش پدیدار نموده است .نمیدانم کدام یک از شما دوستان ، داستان برادران کارامازوف اثرمیخائیل فئودور داستایوسکی یا داستان مادر اثر ماکسیم گورگی روسی را خوانده اید ؟ دراین رمانهای بسیار سنگین ، به داستان افراد عاشقی میپردازد که  در یکی عشق به یک زن و در دیگری عشق به خاک وطن توصیف گردیده است. در این داستانها روابط انسانها ، از منظر زمانه خود به نوع خاصی مورد نقد و انتقاد قرار داده واز عاشقان ، بدون ارسطوره سازی به نوعی تمجید شده است که در پایان خواننده را به تحسین انها وا میدارد . در اصل ، مفهوم مجازی عشق و عاشقی رابه بهترین صورت ممکنه ، حداقل در دنیای مادی  به زیبایی به تصویر کشانده است  .شما در داستان بینوایان ویکتور هوگوی فرانسوی یک ارتباط غیر انسانی از روابط خصوصی ، موجود در جامعه منحط را در کالبد فرد محکوم زندانی بنام ژان والژان ، بعد تحمل شدیدترین شکنجه ها به شکلی زیبا آمیخته به مبارزه با سلطنت طلبی میتوانید پیدا کنید. ولی شالوده این روابط عشق پاک کوزت به ماریوس تحصیل کرده و انقلابی هست .در اسپاراتاکوس ، ژاندارک ،رابین هود ، آیوانهو ، اسپایدر من ،و.....همه و همه داستان آزادیخواهی و کمک به همنوعان مطرح میشود . اما بی شک در تاریخ اسلام ، عشق به بهترین وکاملترین و زیباترین استثنایی ترین شکل درحماسه کربلا توسط آقا عبدالله حسین (ع) واهل بیت شان ،  با تکیه به منبع عشق همانا خداوند متعال ،خود را نمایان کرده و الگویی بدیل برای تمام مسلمین جهان میشود . جناب سید محمد رضا فخری مدیر محترم پارسی بلاگ نیز بی شک به نظرم با الهام از همین حماسه حسینی پارسی بلاگ را راه اندازی نموده اند .شما اگر روزی دردیگر سایتها وبلاگی باز کنید بعد مدتها برخورد مدیران سایت را با خودتان خواهید دید . متوجه خواهید شد اصلا در اصل ارتباطی بوجود ندارد بلکه یک رابطه خشک یک سویه بوده که بعد گذشت چند مدت حتی عشق وبلاگ نویسی نیز از سرتان خواهد پرید.پس جا دارد  و بایستی از مهندس سید محمد رضا فخری و دوستان دیگرش که چنین محیط سالم و تقریبا بدون سانسور ی را ایجاد نموده اند همگی ما تشکر و دست مریضا گفته و دعا  کنیم عاقبت بخیر شوند .انشالله یا حق


www.rs272.com




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت تخصصی جراحی عمومی دکترسید محمدرضا سید کباری


(به انضمام داستان کوتاه ولی عاشقانه)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت ویکمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با سابقه وبا حوصله وخوش رفتاروعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  دکتر سید محمدرضا سیدکباری در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری  ،این بار داستان کوتاهی بنام داستان کوتاه ولی عاشقانه برگرفته از سایت آریا کلیک  ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد
جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن
جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.


http://mk694.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره تخصصی بیماریهای داخلی دکتربایرام سلطانی


(به انضمام داستان  کوتاه معجزه عشق  )


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت ودومین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با سابقه مدیریت در امور پزشکی وعلاقمندبه رفع آلام بیماران بنام  دکتر بایرام سلطانی رزیدنت داخلی ،در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری ، این بار داستان کوتاه و بسیارزیبا از ماکس فریش  سویسی  بنام معجزه عشق،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


به گذشته برمیگردیم ...

تابستان 1945 ، کوچه ای در برلین

دوازده زندانی ژنده پوش به فرماندهی یک سرباز روسی از خیابانی می گذرند ، احتمالأ از قرارگاهی دور می آیند و سرباز روس باید آن ها را به جایی برای کار یا به اصطلاح بیگاری ببرد . آن ها از آینده شان هیچ نمی دانند.

ناگهان از قضا ، زنی از خرابه ای بیرون می آید ، فریاد می کشد ، به طرف خیابان می دود و یکی از زندانیان را در آغوش می کشد .

دسته کوچک از حرکت باز می ماند و سرباز روس هم طبیعی است که در می یابد چه اتفاقی افتاده است .  او به طرف زندانی می رود که حالا آن زن را که به هق هق افتاده در آغوش گرفته است . می پرسد : زنت ؟ ـ بله 

بعد از زن می پرسد : شوهرت ؟ ـ بله

سپس با دست به آن ها اشاره می کند : رفت ، دوید ، دوید ، رفت . آن ها با ناباوری نگاهش می کنند و می گریزند .

سرباز روس با یازده زندانی دیگر به راهش ادامه می دهد ، تا چند صد متر بعد گریبان رهگذر بی گناهی را می گیرد و او را با مسلسل مجبور می کند وارد دسته بشود ، تا آن دوازده زندانی که حکومت از او می خواهد ، دوباره کامل شود




موضوع مطلب :


دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره تخصصی بیماریهای داخلی دکتر بهروز صادقی


(به انضمام داستان کوتاه دخترک)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت وچهارمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با سابقه وبا سواد وعلاقمند به رفع آلام بیماران بنام دکتر بهروز صادقی رزیدنت تخصص بیماریهای داخلی در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری  این بارداستان کوتاه و زیبای دخترک اقتباس شده از سایت آسان رسان ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


صورت دخترک از اشک خیس خیس شده بود و به کسی که مدتها بود در کنارش زندگی میکرد و حالا میخواست برای همیشه تنهایش بگذارد نگاه میکرد.


با گریه و زاری به او میگفت میدونی اون موقع که برای اولین بار دیدمت چقدر ازت خوشم اومد. هر روز بعد از مدرسه به امید دیدن تو میاومدم سر خیابون و تو رو که با دوستات توی مغازه بودین و نگاه میکردم و لذت میبردم .میدونی اون روزی که نیم ساعت جلوی مغازه و ایستادم و تو رو نگاه کردم و برات لبخند زدم وقتی دیر به خونه رسیدم چه کتکی از بابام خوردم. میدونی چقدر گریه کردم و به بابام التماس کردم تا اجازه داد تا تو برای همیشه مال من بشی. حالا چرا میخوای از پیشم بری چرا میخوای منو تنهام بذاری. دخترک همچنان اشک میریخت و حرفهایش را به (( او )) میزد. اما انگار (( او )) اصلاً صدایش را نمیشنید و خیلی بی اعتنا به گوشه ای زل زده بود


ریحانه مادر آخه چقدر با اون ماهی حرف میزنی ، اون مرده. پاشو برو دنبال درس و مشقت. قول میدم اگه گریه نکنی فردا برات از همون مغازه ی سر خیابون یه ماهی قــرمــز دیگه میخرم.


http://bs1347.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره تخصصی بیماریهای داخلی دکتر علیرضا سیاح


(به انضمام داستان کوتاه ، نامه پیرزن به خدا )


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت وپنجمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با جوان ، فعال وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  دکتر علیرضا سیاح رزیدنت تخصص بیماریهای داخلی در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری ، این بارداستان کوتاه نامه پیرزن به خدا ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


 یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد، متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا . با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم .هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن. کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسیدو چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود نامه ای به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم  فرستادی البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.


http://as3465.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره فوق تخصصی گوارش دکترمسعود صدرالدینی


(به انضمام داستان  کوتاه معنای دوم عشق)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت و هفتمین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی با اخلاق ، آرام ،از اساتید رشته داخلی وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  دکتر مسعود صدرالدینی فوق تخصص بیماریهای گوارشی در مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه  ، مرکزسرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری ، این بارداستان کوتاه از شیوانا بنام مهنای دوم عشق ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:" چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟"
جوان لبخندی
زد و گفت:" من اولین خواستگار این زنی هستم که در آتش گیر افتاده است. او و خانواده اش مرا به خاطر اینکه فقیر بودم نپذیرفتند و عشق پاک و صادقم را قبول نکردند. در تمام این سالها آرزو می کردم که کائنات تقاص آتش دلم را از این خانواده و از این زن بگیرد. و اکنون آن زمان فرا رسیده است."
شیوانا پوزخندی
زد و گفت:" عشق تو عشق پاک و صادق نبوده است. عشق پاک همیشه پاک می ماند! حتی اگر معشوق چهره عاشق را به لجن بمالد و هزاران بی مهری در حق او روا سازد.
عشق واقعی یعنی همین تلاشی که شاگردان مدرسه من برای خاموش کردن آتش منزل یک غریبه به خرج می دهند. آنها ساکنین منزل را نمی شناسند اما با وجود این در اثبات و پایمردی عشق نسبت به تو فرسنگها جلوترند. برخیز و یا به آنها کمک کن و یا دست از این ادعای عشق دروغین ات بردار و از این منطقه دور شو!"
اشک بر چشمان جوان سرازیر شد. از جا برخاست. لباس های خود را خیس کرد و شجاعانه خود را به داخل کلبه سوزان انداخت. بدنبال او بقیه شاگردان شیوانا نیز جرات یافتند و خود را خیس
کردند و به داخل آتش پریدند و ساکنین کلبه را نجات دادند. در جریان نجات بخشی از بازوی دست راست جوان سوخت و آسیب دید. اما هیچکس از بین نرفت.
روز بعد جوان به درب مدرسه شیوانا آمد و از شیوانا خواست تا او را به شاگردی بپذیرد و به او بصیرت و معرفت درس دهد. شیوانا نگاهی به دست آسیب دیده جوان انداخت و تبسمی کرد و خطاب به بقیه شاگردان گفت:" نام این شاگرد جدید "معنای دوم عشق" است. حرمت او را حفظ کنید که از این به بعد برکت این مدرسه اوست .


http://ms47.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره پرستاری نسرین ون آبادی


(به انضمام داستان کوتاه رنگ عشق )


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت و هشتمین سایت مشاوره پزشکی - پرستاری است که به مدیریت پرستاری با اخلاق ، دلسوز وخلاق ، مسلط به امور اینترنتی وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  خانم نسرین ون آبادی در مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه ، مرکزسرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری  این بار داستان کوتاه و بسیار زیبا با نام رنگ عشق ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


دختری بود نابینا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنیا تنفر داشت
و فقط یکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنین گفته بود
« اگر روزی قادر به دیدن باشم
حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم
عروس حجله گاه تو خواهم شد »
و چنین شد که آمد آن روزی
که یک نفر پیدا شد
که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد
و دختر آسمان را دید و زمین را
رودخانه ها و درختها را
آدمیان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست
دلداده به دیدنش آمد
و یاد آورد وعده دیرینش شد :
« بیا و با من عروسی کن
ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »
دختر برخود بلرزید
و به زمزمه با خود گفت :
« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »
دلداده اش هم نابینا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسری با او نیست
دلداده رو به دیگر سو کرد
که دختر اشکهایش را نبیند
و در حالی که از او دور می شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی


http://nv59.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

http://www.colonos-vista-del-lago.com/thirsty_man.jpg


افتتاح سایت مشاوره پرستاری الهام امان پور


(به انضمام داستان کوتاه راه بهشت کدام است ؟)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت شصت و نهمین  سایت مشاوره پزشکی - پرستاری است که به مدیریت پرستاری  با اخلاق ، آرام و آگاه به اموراینترنتی وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  خانم الهام امان پور در مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه ، مرکزسرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری  این بار داستان کوتاه و زیبایی بنام راه بهشت کدام است ؟،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: «روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...


http://ea64.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره پرستاری ژاله رحیمی


(به انضمام داستان کوتاه ،همه زنها زیباهستند)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت هفتادمین سایت مشاوره پزشکی - پرستاری است که به مدیریت پرستاری با اخلاق ، آرام وآگاه به اموراینترنتی وعلاقمند به مسایل رفع آلام بیماران بنام  خانم ژاله امینی درمرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه مرکز سرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری  این بارداستان کوتاه و بسیار عرفانی ، همه زنها زیبا هستند، ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


پسرکی از مادرش پرسید:مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت:نمی دانم عزیزم.نمی دانم....
پسرک نزد پدرش رفت و گفت:بابا چرا مامان همیشه گریه می کند؟او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ،این بود:همه زن ها گریه می کنن.بی هیچ دلیل!
پسرک بزرگ شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند،متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ،از خدا پرسید:خدایا،چرا زنها اینهمه گریه می کنند؟
خدا جواب داد:من زن را به شکل ویژه ای آفریدم،به شانه های او قدرتی دادم که بتواند سنگینی زمین را تحمل کند ، به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستهایش قدرتی دادم که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد . و به او احساسی دادم تا با تمام وجودش به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند . به او قلبی دادم تا همسرش رادوست بدارد ، از خطا های او بگذرد """"البته اون زمان هنوز طلاق کشف نشده بود"""" و همواره در کنار او باشد . و به او اشکی دادم تا هر هنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کردم تا هر گاه که نیاز داشته باشد ، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش ، موهایش یا اندامش نیست ، زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست


http://zr65.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani


افتتاح سایت مشاوره تخصصی جراحی عمومی دکترنازمحمد بادپا


(به انضمام داستان  دونجات یافته اثر دکتر آنتوان چخوف)


نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
این سایت  هفتاد دومین سایت مشاوره پزشکی است که به مدیریت پزشکی خوش اخلاق ، باسواد ، بنام  دکتر نازمحمد بادپا رزیدنت جراحی عمومی در اورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه ، مرکزسرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری ، این بار داستانی کوتاه و زیبا به نام دونجات یافته ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود.دراین باره با هم میخوانیم:


یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکست و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و به جزیره کوچکی شنا کنند . دو نجات یافته نمی دانستند چه کاری باید کنند اما هردو موافق بودند که چاره ای جز دعا کردن ندارند. به هر حال برای اینکه بفهمند که کدام یک از آنها نزد خدا محبوبترند و دعای کدام یک مستجاب می شود آنها تصمیم گرفتند تا آن سرزمین را به دوقسمت تقسیم کنند و هر کدام در یک بخش درست در خلاف یکدیگر زندگی کنند نخستین چیزی که آنها از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را که بر روی درختی روییده بود در آن قسمتی که او اقامت می کرد دید و مرد می تونست اونو بخوره. اما سرزمین مرد دوم زمین لم یزرع بود.
هفته بعد مرد اول تنها بود و تصمیم گرفت که از خدا طلب یک همسر کند. روز بعد کشتی دیگری شکست و غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به بخشی که آن مرد قرار داشت شنا کرد. در سمت دیگر مرد دوم هیچ چیز نداشت . بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمود. در روز بعد مثل اینکه جادو شده باشه همه چیزهایی که خواسته بود به او داده شد. اگر چه مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت . سرانجام مرد اول از خدا طلب یک کشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد یک کشتی که در سمت او در کناره جزیره لنگر انداخته بود را یافت. مرد با همسرش سوار کشتی شد و تصمیم گرفت مرد دوم را در جزیره ترک کند .
او فکر کرد که مرد دیگر شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست. از آنجاییکه هیچ کدام از درخواستهای او از پروردگار پاسخ داده نشده بود . هنگامی که کشتی آماده ترک جزیره بود مرد اول صدایی غرش وار از آسمانها شنید :" چرا همراه خود را در جزیره ترک می کنی؟"
مرد اول پاسخ داد "نعمتهای تنها برای خودم هست چون که من تنها کسی بودم که برای آنها دعا و طلب کردم دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ کدام نیست "
آن صدا مرد را سر زنش کرد :"تو اشتباه می کنی او تنها کسی بود که من دعاهایش را مستجاب کردم وگرنه تو هیچکدام از نعمتهای مرا دریافت نمی کردی"
مرد از آن صدا پرسید " به من بگو که او چه دعایی کرد که من باید بدهکارش باشم؟" " او دعا کرد که همه دعاهای تو مستجاب شود" ما هممون می دونیم که نعمتهای ما تنها میوه هایی نیست که برایش دعا می کنیم بلکه اونها دعاهایی دیگران هست برای ما.


http://np52.parsiblog.com/




موضوع مطلب :


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک