مراجعه کننده عزیز ضمن خوش آمد گویی به اطلاع شما عزیزان میرساند برای ورود به بخش ها تخصصی سایت کافی است بر روی لینک ها آنها در قسمت صفحات اصلی سایت در قسمت پایین سمت راست صفحه کلیک کنید موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
درمان کسانی که با سوظن زندگی افراد را از هم میپاشند!! نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه آنچه که زندگی انسان را از سایر حیوانات متمایز میکند و به آن رونق و حرکت و تکامل میبخشد، روحیه همکاری گروهی است و این در صورتی امکانپذیر است که اعتماد و خوشبینی بر همگان حاکم باشد و افراد به دور از هر گونه سوء ظن و بدگمانی باشند، چرا که سوءظن اساس اعتماد متقابل را درهم میکوبد، پیوندهای تعاون را از میان برداشته و روحیه اجتماعی بودن را تضعیف میکند. در زندگی فردی نیز اگر انسان با افکار منفی یعنی احساس ناتوانی و خودکمبینی همراه باشد در حقیقت سیستم دفاعی خود را علیه خویش فعال نموده و زمینهساز شکست درونی خویشتن میشود، به عبارت دیگر همه ما اگر به طور مداوم اندیشهها و افکار منفی را در سر بپرورانیم و از کاه، کوهی بسازیم و تمام رفتارهای دیگران را حمل بر دشمنی و تحقیر نماییم، به تدریج این افکار منفی بر ما مسلط میشود و ناخودآگاه بخش عظیمی از تواناییهای بالقوه و بالفعل خود را هدر میدهیم و در نتیجه بیحوصله، افسرده، عصبی و ناتوان میشویم، همه چیز و همهکس در نگاه ما منفی، غمانگیز و ناامیدکننده خواهد بود و از آنچه داریم هیچ لذتی نمی بریم و احساس خوبی هم نداریم. بنابراین، بدبینی سرچشمه همه ناراحتیهای روحی و روانی و موجب اضطراب و نگرانی است و شخص بدبین، بیشتر از دیگران غمگین، خود خور و ناراحت است و به علت گمانهای بدی که درباره اشخاص و پدیدهها دارد، بسیار در رنج و عذاب درونی است. در نتیجه از همنشینی با دوسـتـان و رفـت و آمـدهـای مـفید اجتناب میورزد و به تنهایی و عزلت بیشتر تمایل دارد و از شادی و نشاط روحی بیبهره است و شاید کار به جایی برسد که از همه کس و همه چیز هراس پیدا میکند و هر تحرکی را از سوی هر کس به ضرر خود میبیند و چنین تصورمی کند که همگان کمر به نابودی و حذف او بـسـتهاند. انسان بدگمان در اثر دوری از مـعــاشــرتهــای ســودمـنـد و فـاصـلـه گـرفـتـن از دیگران، از تکامل و رشد فکری باز میماند و همیشه تنهاست و از تنهایی رنج میبرد و از کمترین صفای روحی برخوردار نیست. آنکه زندگی اش همراه با سوء ظن است همیشه در دل به بدگویی و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخی از علمای اخلاق از سوء ظن به عنوان غیبت قلبی و باطنی نام بردهاند. همچنین درجمعی که دیدگاههای منفی و گمانهزنیهای بیدلیل در مورد دیگران امری رایج و عادی در اذهان عموم افراد باشد، دوستی و الفت از میان آنها رخت بر میبندد وحجم غیبت به سبب بدگمانی افزایش مییابد. بدگمانی و سوءظن نوعی ستمگری در حق دیگران است و باعث افزایش ترس میان آحاد جامعه میشود زیرا مردم پیوسته در هراس میباشند که مبادا بی دلیل در معرض اتهام قرار بگیرند و آبـرویشـان بـه مـخـاطـره بـیـفـتد. پس بدبینی بزرگترین مانع همکاریهای اجتماعی، اتحاد و پـیـوستگی دلهاست و سبب گوشهگیری، تکروی و خودخواهی انسانها میشود وچه بـسـا افـراد ارزنـدهای کـه مـیتوانستند منشاء کـارهـای مـهم و ارزشمند باشند، اما براثر بدگمانی خود یا بدگمانی دیگران نسبت به آنها از پیشرفت و ترقی بازماندهاند. راهکارهای رهایی از سوءظن و بدبینی ممکن است گفته شود که گمان خوب یا بد یا به اصطلاح مثبتنگری یا منفینگری امری اختیاری نیست، بنابراین چگونه میتوان از آن جـلــوگـیــری کــرد؟ در هـمـیـن راسـتـا تـوصـیـههایی از سوی علمای اخلاق بیان گردیده که به اختصار برایتان بازگو میکنیم: 1-منظور از نهی از سوءظن، نهی از ترتیب اثردادن به آن است، یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به شخصی مـسـلـمان در ذهن پیدا شد در عمل نباید کوچکترین اعتنایی به آن کرد، یعنی نحوه تعامل خود را تغییر ندهیم. بنابراین آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد میباشد. 2- پرهیز از همنشینی با افراد ناپاک و ناسالم و نامتعادل، زیرا انسان بر اثر همنشینی با آنها از ویژگیهای اخلاقی ایشان تأثیر می پذیرد و کمکم به افراد خوبی که با او همرنگ و همعقیده نیستند، بدبین میشود. 3- کنترل مجاری ادراکات، چرا که قرآن کریم در آیه 36 سوره اسراء تمام مجاری فهم انسان را مسئول دانسته است.پس قطعاً چشم و گوش ودل همگی مسئول میباشند. اگر کنکاشی در علل پیدایش سوءظن داشته باشیم میبینیم که ادراکــات حـسـی و بـالاخـص دیـدنـیهـا و شنیدنیهای ما در شکل دادن افکار و تخیلات ما سهم به سزایی دارند، در نتیجه یکی از بهترین راههای تدبیر خواست ها و تسلط بیشتر بر خود و پیروزی بر خواهش نفسانی و وساوس شیطانی در مورد متهم کردن دیگران، مهار ادراکات و بیش از همه مهار چشم و گوش است . 4- توجه به آثار بد منفی نگری و سوء ظن و دقت در آیات و روایاتی که سوء ظن را تقبیح کرده و به حـسـن ظن تشویق نمودهاند. شایان ذکر است،هیچکس نباید کاری کند که مردم به اوســوء ظــن پـیـدا کنند و سخن پایانی اینکه از بــارزتــریــن نـشـانـههای نابسامانی روحی و روانی، سوء ظن و بـدگـمـانـی اسـت. همچنانکه پیامبر(ص) در این مورد فرمودند: از ظن و گمان پرهیز کـنـیـد زیـرا کـه ظـن و گمان، دروغ ترین سخنان است.
http://www.asriran.com http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
افتتاح سایت مشاوره تخصصی نوروفیزیولوژی دکتر ناصرخلجی (به انضمام داستان کوتاه زنجیرعشق ) نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه در نور کم غروب جیم، زن سالخورده ای را دید که در کنار جاده درمانده؛ منتظر بود. در آن نور کم متوجه شد که او نیاز به کمک دارد جلوی مرسدس زن ایستاد و از اتومبیلش پیاده شد. در این یک ساعت گذشته هیچ کس نایستاده بود تا به زن کمک کند. زن به خود گفت مبادا این مرد بخواهد به من صدمه ای بزند؟ ظاهرش که بی خطر نبود فقیر و گرسنه هم به نظر می رسید. جیم زن را که در بیرون از ماشینش در سرما ایستاده بود دید و متوجه آثار ترس در او شد. گفت: خانم من آماده ام به شما کمک کنم. بهتر است شما بروید داخل اتومبیل که گرمتر است، ضمنا" اسم من جیم آندرسون است. موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
افتتاح سایت مشاوره فوق تخصصی بیماریهای ریوی دکتر محمد حسین رحیمی راد (به انضمام داستان بوقلمون صفت اثر دکتر آنتوان چخوف) نوشته و طراح سایت : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه اچوملف ، افسر کلانتری ، شنل نو بر تن و بقچه ی کوچکی در دست ، در حال عبور از میدان بازار است و پاسبانی موحنایی با غربالی پر از انگور فرنگی مصادره شده ، از پی او روان. سکوت بر همه جا و همه چیز حکمفرماست … میدان ، کاملاً خلوت است ، کسی در آن دیده نمیشود … درهای باز دکانها و میخانه ها ، مثل دهانهای گرسنه ، با نگاهی آکنده از غم و ملال ، به روز خدا خیره شده اند ؛ کنار این درها ، حتی یک گدا به چشم نمیخورد. ناگهان صدایی به گوش میرسد که فریاد میکشد: موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
حسادت ویرانگرترین حس زندگی انسانها انتخاب : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
روزنامه جام جم
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
افتتاح سایت رایگان مشاوره پرستاری جلیل باقری و فریبا صبحدل (به انضمام تمام آدرسهای سایتهای پزشکی و پرستاری آذربایجان غربی) نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه این سایت هفتاد سومین سایت مشاوره پرستاری وپزشکی است که به مدیریت پرستاران خوش اخلاق ، باسواد ،و دلسوز بنام جلیل باقری و خانم فریبا صبحدل دراورژانس مرکز اموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه ، مرکزسرسبز و همیشه سرافراز آذربایجان غربی افتتاح میگردد .اینجانب نیز بعنوان طراح سایت آرزوی موفقیت روز افزون برای ایشان در تمام مراحل زندگیشان از خداوند متعال را خواستارم .وطبق سنت قبلی برای ایشان نیز نوشتار یادگاری ، ولی این بار آدرس کامل تمام سایتهای مشاوره پزشکی و پرستاری مرکزاستان غیوروغیرتمند آذربایجان غربی ،ارائه میدهم که امید دارم مورد توجه خوانندگان گرامی نیز واقع شود: سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی و پانل ورودی 27 سایت پزشکی Dr.Rahmat Sokhani سایت مشاوره فوق تخصصی بیماریهای ریوی دکتر محمد حسین رحیمی راد افتتاح سایت مشاوره فوق تخصصی گوارش دکترمسعود صدرالدینی سایت مشاوره تخصصی جراحی مغز واعصاب دکتر حمید جنگی اقدم سایت مشاوره جراحی عمومی دکترمجید بانه ای http://www.my537.parsiblog.com/ سایت تخصصی اورتوپدی دکتر میکائیل تفکیکی سایت مشاوره تخصصی جراحی عمومی دکتر نازمحمد بادپا سایت مشاوره تخصصی بیماریهای داخلی دکتر علیرضا سیاح سایت مشاوره تخصصی بیماریهای داخلی دکتر بایرام سلطانی سایت مشاوره تخصصی جراحی عمومی دکترسید محمد رضا سید کباری سایت تخصصی اورولوژی دکتر مهدی فلاحتی سایت تخصصی بیماریهای داخلی دکتر کمال مهربان سایت تخصصی اورولوژی دکترافشین بدل زاد سایت پزشکی تخصصی جراحی دکتررضا تقی زاده http://www.rt2105.parsiblog.com/ سایت تخصصی نوروفیزیولوژی دکترناصر خلجی سایت پزشکی دکترجعفرسیاه چشمDr.jafarsiahcheshm http://www.jafarsiahcheshm.parsiblog.com/ سایت اطلاعات پزشکی دکتر شاهین اردوبادی http://www.drshahin.blogsky.com/ سایت اختصاصی دکتر اعلم رضائیه http://dr-saied-aalamrezaiy.blogfa.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر محمد امین اقدم سایت مشاوره پزشکی دکتر سید سجاد سید سحاب سایت پزشکی دکتر علی نوروزی http://www.alin1341.parsiblog.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر رجب هماسان http://www.rahe.parsiblog.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر اسعد عثمانی http://www.asos.parsiblog.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر علی روحانی نیا سایت مشاوره پزشکی دکتر فریده نظری http://www.fn30.parsiblog.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر عطا علیالی سایت مشاوره پزشکی دکتر محمد علی اسلامی سایت مشاوره پزشکی دکتر صادق بسائی سایت پزشکی و مشاوره دکتر مهدی جباری http://www.mg1348.parsiblog.com/ سایت پزشکی دکترکورش هدا یت رسا http://www.khr1053.parsiblog.com/ سایت اطلاع رسانی پزشکی دکتر علیرضا بزرگ نژادیان http://www.ab486.parsiblog.com/ سایت مشاوره پزشکی دکتر سپیده رضا زاده سایت پزشکی دکترتوحید اشرفی http://www.toash210.parsiblog.com/ سایت پزشکی دکتر محمد رحیم کاکایی http://www.k17459.parsiblog.com/ سایت پزشکی دکتر وحید احمدی سایت پزشکی دکتر غلامحسین شم آبادی سایت پزشکی دکتر سعید دژپسند سایت مشاوره پزشکی دکتر لیلانجم افشار سایت مشاوره پزشکی دکتر آرش اشرفی سایت مشاوره پزشکی دکتر مهدی امیری کار سایت رایگان مشاوره پرستاری جلیل باقری وفریباصبحدل سایت مشاوره پرستاری نسرین ون آبادی سایت مشاوره پرستاری ژاله رحیمی سایت مشاوره پرستاری الهام امان پور موضوع مطلب : عشق مترسکی نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه ارباب من ،حال که مرا به عنوان مترسک در باغچه دلت برزمین لم یزرع کاشتی ،لباسی بر من بپوشان تا تو که اربا ب منی ، عریان دیده نشوی!! .به صورتم لحظه ای نگاه کن ، من چونکه نمی خندم ،چهره ام را اینگونه غمگین ، آنطوری که خود ت می خواستی ساختی ؟ ولی من دلم میخواهد بخندم. کلاهی که بر سرم گذاشتی خیلی دلقکی است، پرندگان به جای ترس از من ،میخندند. ارباب من این کلاه به درد من نمیخورد. دیگر سر این مترسک ات ،کلاه خندهدار مگذار. ارباب من، درسته که چوبی هستم ولی دوست دارم لباس خوبی داشتهباشم. میخواهم وقار و متانت در نحوة پوششام نمایان باشد، هر چند چوبی هستم مدتی است دختر بچهای چند گُل را به شکل قلبی در آورده و روی سینهام چسبانیده به امید آنکه من هم احساسی داشته باشم. گُلها کاری نکردند ولی احساس دخترک چوبهای روی سینهام را به طپش درآورده و لرزه بر اندام چوبیام انداخته است چند روزی است از دخترک خبری نیست. پرندگان میگویند او بیمار است . ارباب من منّتی بر مترسک چوبی خود بگذار و مرا به خانهی دخترک ببر تا با کلاه دلقکی خود او را شاد کنم. پرندگان عزیز، ارباب مرا نمیبرد. شما از احوال دخترک خبری به من دهید. وای بر من، دخترک مرده است؟ آخر چرا؟ او مرده است!مرده! پرندهای خوش سخن زبان گشود و گفت دخترک قلب خود را داد تاتو روح بگیری، چرا که دخترک عاشق مترسک بود. دخترک مُرد تا مترسک زنده شود، ولی قلب دخترک در مترسک میزند. مترسک دیگر چوبی نیست و زنده است و دیگر کلاهی به سر او نمیرود. ارباب، دیگر سرِ من کلاه نگذار.
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 12:47 عصر :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
درددل با مادر شهیدم خانم جمیله رمضان شیخ سرمست نوشته :دکتر رحمت سخنی از ارومیه مادرجان نمیدانم از کجا شروع کنم ؟ولی میتوانم تصویر آخرین نگاهت را قبل رفتن به قربانگاه عشق تجسم کنم . چه روزهای سختی که بدون تو و پدر(شهید محمد سخنی ) بعد شهادتت متحمل نشدیم .آن روز نفرین شده کاملا یادمه، تو سی و هفت ساله بودی و برای خریدن نان خانه را ترک و مادوبرادر و یک خواهربه مدرسه رفته بودیم .یادته دبیرستان من چند قدمی کوچه یمان قرار داشت .ساعت ده صبح یازدهم سال 1365بناگاه دبیر انگلیسی مان وارد اتاق شده و به آرامی گفت بچه ها همه برید بیرون !!!ماهم ناخواسته و سراسیمه خود را به طبقه پائین مدرسه رساندیم. ولی فرصت خروج از در مدرسه را پیدانکردیم ،زمین و زمان لرزیدولی شبیه زلزله یا بلای آسمانی نبود ، بلکه آنروزها به اون میگفنتند بمباران شهرها!!.وقتی از دبیرستان بیرون اومدم مردمی را دیدم که هرکدام به نقطه نامعلومی میدویدند .همه جای شهر را آتش ودود فراگرفته بود.صدای انفجارهای متعدد همراه با تکانهای شدید زمین تا دهها دقیقه طول کشید .بخانه که دویدم، خواهر کوچکم درمنزل همسایه بود و گریه میکرد اما از تو خبری نبود .زن همسایه گفت : مادرت به نانوایی رفته ،سریع با دوچرخه به طرف نانوایی رفتم ،اکثر کوچه های محله یمان بعلت بمباران در حال سوختن بوده و همه جا آثار بمبهای ضد نفر جنگنده های رژیم ملعون صدام دیده میشد .در هرطرف، دست وپاهای بدون بدن و سوخته یا تکه تکه شده یافت میشد .چند اتوبوس و ماشین با آدمهایشدر حال سوختن بودند.سمت نانوایی، مردم زیادی جمع بوده و چند شی همچون چوب خشک از داخل نانوایی در آوردند، بناگاه فردی مثل دیوانه ها ، یعد دیدن اونها فریاد کنان فرار نموده و موقع فرار مرتب میگفت : خدایا اون شاطره،خدایا اون شاطره که سوخته !!.اونجا من تورا نیافته و همه جا را به دنبالت گشتم .ولی نه همسایه نه فامیل نه دوست هیچکدام از تو خبری نداشتند .ظهر شد و برادر کوچک و خواهرم از مدرسه آمدند.تشویش و نگرانی این کودکان ،نگرانی منو بیشتر کرد. اگه یادت باشه من اون وقت نوزده سالم بود .ظهر به عصر و عصر به شب تبدیل شده، ولی باز از تو خبری نبود.کم کم اکثر فامیل درخانه ما جمع شدند و نگرانی ما را دوچندان کردند، فردای آنروز نیز پیدایت نشد .صبح روز بعد بیمارستانها ،پزشکی قانونی و...همه بدنبالت گشته بودند تا اینکه خواهر زاده ات علی که سروان شهربانی بود و ترا خیلی دوست داشت ،منگ و مبهوت اومد و گفت : رحمت ،با هم باید به جایی بریم!!!.جایی که قرار بود بریم بسیار دور بود .میدانی مادرجان عجیبترین چیز چی بود؟ اینکه پسرخاله و بقیه ما را به کنار دریاچه ارومیه و بداخل پادگان المهدی بردند.خدای من چه میدیدم اونجا محشر کربلا بود، صدها بدن بدون سر،دست و پاهای بدون بدن و اکثر سوخته داخل تابوت یا روی نایلون گذاشته شده بودند.پسرخاله علی کمی با مکث و با ناراحتی گفت : برو و بگرد و ببین آیا میتوانی مادرت را پیدا کنی ؟اما اشک مجال ادامه سخن گفتن را به او نداد .یکدفعه مثل اینکه مرابرق گرفته باشد ،تازه فهمیدم که دچار چه مصبیتی شدیم. تازه از داغ شهادت پدرمان نگذاشته بود ،که نبود تو نیز به آن اضافه شد .همه تابوتهارا دیدم تا اینکه دیدم پسرخاله کنارتنه سوخته فردی به آرامی میگرید .تنه هیچ شباهتی به انسان نداشت بشدت سوخته و بدون صورت ، پا و دست بود تا اینکه با دیدن چند علامت ، نوع گره روسری ات که هیچگاه باز نبوده و گردنت را نشان نمیداد ،از تکه کاپشن خارجی من که تازه خریده بودم و از شانس اون روز تو پوشیده بودی (جالبه اینکه خیلی کم سوخته بود!!!) ، .قسمتی از شلواردوخته شده توسط دختر خواهرت افسانه (که تورا بسیار دوست داشت و هر موقع از اصفهان میامد فقط به فقط پیش تو میماند ) ترا شناختم .بعد آن دیگرحتی نفهمیدم چطور به خانه مرا آوردند!!. روزهای متمادی بمباران ارومیه ادامه پیدا کرد ولی هیچکدام ار فامیلها خانه یمان را ترک نکردند. و زیر شدیدترین بمباران تا مدتی پیش ما ماندند.روز اول بمباران ارومیه آمارشهدا 550 شهید و هزاران مجروح اعلام شد ،که تو نیز یکی از آنها بودی .مادرن جان حتی روز به خاکسپاریت باز هواپیماهای عراقی باز به شهر حمله کردند، طوری که مردم موقع دفن اجساد ،شهدا را زمین گذاشته و فرار کردند ولی ما چون جز تو ،عزیز دیگری نداشتیم،ترا روی شانه هایمان تورا با احترام وعزت کامل تا آخرین لحظات کول کرده و به خاک سپردیم .ماهها طول کشید تا بوی آخرین عطری که زده بودی از اتاقها محوشود .از آن موقع تا به امروز کمتر کسی در خانه یمان را میزند انگار که ما نیستیم . جالبه بدونی بنیاد شهید فقط ده هزارتومان به ما داد و تا به امروز حتی یک بار نیز به خانه ما نیامدند.!!!!. اون روزها مد شده بود که زنها جز شهدا حساب نمیشوند ؟!!!! و برای همین دلیل تا سالها به ما چیزی خاص از بیناد شهید تعلق نگرفت .تا اینکه مسولین وقتها تمام عقلشان روی هم ریختن و تازه فهمیدن زنان نیز انسان هستند!!! و بخشنامه صادر کردند که قسمتی از مزایای شهدای مرد را به خانواده های آنها بدهند !!. یادت باشه پرونده پدر نیزدر بنیاد شهید تا مدتها دچار مشکل بود ، پس ما ماندیم چهار تا یتیم تنهای تنها با آن همه مشکلات ،که اگر نبودند مردان خوش قلب و مسلمانی که در خفا در بنیاد شهید و شهربانی به ما کمک میکردند ،مطمئن ما از بین میرفتیم !!!. همه دوستانمان با حسرت میگفتند: خوش بحالتان که بنیاد شهید حتی برف بام خانه یتان را پارو میکند !!!! ولی غافل از آنکه ما اصلا بامی نداشتیم که برفی هم داشته باشیم .و نمیدانستند که هرروز با وجود مشکلات شدید مالی با یک کیف بزرگ و پر از کپی مدارک و...پیش استاندار،فرماندار،امام جمعه ،نماینده مجلس در ارومیه و تهران ،بیناد استان و تهران ،مجلس شورای اسلامی در بهارستان و دهها وزیر و معاون دهها سازمان مدعی نمیرفتم که اثبات کنم زنها نیز شهید بوده هرچند در اثر بمباران شهید شده باشند.جالب بدونی همزمان با تو یکی مردهای فامیل نیزدر اثر بمباران شهید شد به خانواده آنها همه چیز تعلق گرفت ولی به ما نگرفت و گفتند کشته شدن زنان و کودکان بعنوان عارضه جنگه ولی کشته شدن مردان بعنوان یک شهادت حساب میشود !!!!!و از همه جالبتر قبولی پزشکی من با وجود رتبه بسیار خوب درسال 1366 لغوشدولی دختر همون فامیل شهیده شده در بمباران به دانشگاه تهران رفته و آلان متخصص زنان و زایمان هست !!!. ظاهرا اون روزها مسایل چون قبلا مشابه ای نداشت، برای همین دلیل راه حلی نیز برای آنهاپیدا نمیکردند واین عین عدالت بود !!! . هر ماچند یتیم تا به امروز نیز به خاطر حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی و عزت شهدا مخصوصا شما دونفر لحظه ای دم نزده و به شرایط موجوداعتراض نکردیم ولی انصاف هم نبوده و نیست که خانواده ای شهدا توسط دولت فراموش میشدند و میشوند.اون روزها بین ارتش و بنیاد شهید در رابطه با درجه بندی شهدا اختلاف شدیدی بودو دود این اختلافات نهایتا به چشم تعدادزیادی از خانواده های شهدا رفته و ازبسیاری از مزایا محروم ماندندکه یکی نیز خانواده ما بود ما دوشهید داده بودیم ولی عملا از مزایای خاصی استفاده نمیکردیم .هرچند امروزه این مشکلات تا حدودی حل شده ولی زخمهای آنروزها چنان زیاد هستند که گاه یکی سر باز زده و تا مدتها مشکل ایجاد میکنند وهر گونه اقدام بنیاد و دولت نوشدار بعد مرگ سهراب هست .بهرتقدیر مادرجان خانم جمیله رمضان شیخ سرمست بیست و چهارمین سالگرد شهادتت و بیست و هفتمین زمستان شهادت پدرم آقای محمد سخنی از به امام عصر (عج) تبریک و تسلیت گفته و امیدوارم شفیع، ما ، تمام فامیل ودوستان و تمام آنهایی که دوستشان داریم در روز قیامت باشید .خداحافظ شما تا نوشتاری دیگر موضوع مطلب : زاپاتای دل مکزیکی تو نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه در کویر سوزان بیوفایی، من امیلیانو زاپاتای دل مکزیکی تو هستم، تو هم مثل من دلی داری شورشی که شورش آن را یک سواره نظام جوابگو نیست. احساس تو را روی چشمانم کول میکنم و با قالیچه سلیمان تا سرزمین بلقیس رفته و برایت سرود عشق میسرایم. روز وداع تو، چشمان همیشه ابری من نقاشی شام آخر لئوناردودواینچی را روی دیوار دلت خواهد کشید تا تو نیز لبخند ژوکوند من باشی. زاپاتای تو در مجسمههای میکل آنژ هیچگاه تجلّی نخواهد یافت. او در خانة دلت اجارهنشین نیست بلکه با روح تو عجین، و آبشار کوهسار توست. شورشی من، تصوّر پَرکشیدنت روحم را تگرگی میکند. نمیخواهم دلم دچار تسونامی شود. تارهای عنکبوتی قلم یارای زلزلة نبودنت را ندارد. میخواهم در طلوع و غروب خورشید پروانهات باشم. قصه، قصة ریخته شدن چندین رنگ مختلف روی زمین است که با هم مخلوط شدهاند ولی میخواهند از هم جدا کنند. ما دیگر رنگ جدا نیستیم، ما سیمرغ هم هستیم. زاپاتا از آنِ مکزیک و مکزیک از آنِ زاپاتاست. بله، من امیلیانوزاپاتای دل مکزیکی و شورشی تو هستم.
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI موضوع مطلب : درددل با پدر شهیدم محمد سخنی نوشته :دکتر رحمت سخنی از اورمیه سلام پدرجان، بیست و پنجمین سالگرد شهادت تو نیز امروز فرا رسید .چقدر این زمان طولانی زود گذشت آلان نیز باورم نیست که تو رفتی تا چند سال پیش همیشه خواب آمدنت را میدیدم که به سفر رفتی و از آن سفر باز میگرددی ولی افسوس این روزها حتی آن خوابها را نیز نمی بینم .اگر بودی امسال فکر کنم 67 ساله میشدی با اینکه بسیاردوست داشتم آلان پیش ما بودی ولی از طرفی به خاطر بی عدالتیهای موجود در جامعه مان دوست ندارم باشی!! چرا که آن جائی که زندگی میکنی صلح ، زیبائی ، عشق ،طراوت ، قرب و نزدیکی به خداست .یادمه تا دیروز افرادی مثل شما دست جوانان این مرز و بوم را میگرفت و به زور در اداره ای استخدام میکرد یادته در همسایگی ما دو پسر شرور زندگی میکردند و روزی در کودکی مرا به شدت کتک زدند و تو بدنبال انها دویدی و در پشت بام یکی از همسایه ها آنها را غافلگیر کردی ؟ و قرار شد فردا آنها را به کلانتری ببری و بازداشتشان کنی، ولی فردای آن روزبه جای بردن به کلانتری راهت را کج کردی و آنها را به لشکر 64 ارومیه بردی وبا ضمانت خودت به استخدام ارتش در آوردی!!. و با کارت نه تنها آنها را مجازات نکردی بلکه با این کارت خانواده آنها را که در فلاکت کامل بسر میبردند، نجات دادی طوریکه آلان نیز آنها و خانواده یشان هر وقت مرا می بینند به شما رحمت میفرستند و میگویندهیچگاه مثل او مردی دیگر، در منطقه ما نخواهد آمد. او ما را از مرگ و فقرنجات داد .ولی بشنو بعد از سالها گذشت زمان و ادعای خیلی ها در دین داری ، یک سال قبل پسر کوچکت اکبر، را ناجوانمردانه از بانک صادرات ارومیه به ناحق اخراج میکنند و اصلا از خدا نترسیدند که او فرزند دو شهید و فرزند و سوخته این انقلاب است وآه و نفرین او از آتش جهنم نیز سوزانتر است و احتمال این که گریبانگیر این دنیا و آن دنیایشان شود، بسیار است . ولی افسوس از غیرت و دین امروزه فقط قالبی رنگین مانده واثربخشی در آن نمانده است جالبه که بدانی به همه جا شکایت کردیم ولی نتیجه نگرفتیم ظاهرا در این کشور گوش شنوا و فریاد رسی وجود ندارد و همه مشغول کار خودشان هستند ؟!!.پدرجان باورت نمیشود امسال حتی یک قطره باران نباریده است و همه خیال میکنند تغییرات لایه اوزون و نمیدانم آلاینده های هوا و .. علت آن است. در حالیکه نمیدانند امکان دارد به خاطر نافرمانی از خدا ، کفر ، دوری از دستورات خدا ، عدم توجه به فقرا و مستضعفین و خانواده شهدا و جانبازان و... باشد در اصل یک بلا است نه یک اتفاق !! . امروز نیز مثل سالهای قبل در باغ رضوان مزار شهدای ارومیه مرکز آذربایجان غربی با عروس و نوه ات( سهند )که بسیار شلوغ و با هوش است ،جهت تجدید با آرمانهای شهدا و انرژی گیری از شهدا و عرض تبریک و تسلیت به خدای برزگ و پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)به خاطر بیست پنجمین سالگرد شهادت ات ، حاضر و دسته گلی های علاوه بر مزارت به مزارمادرشهیدم خانم جمیله رمضان شیخ سرمست نثار کردیم .امیدوارم وساطت ماها را نزد پیامبر(ص) بکنید چونکه ما در این دنیا فقط آقا امام زمان (عج) را داریم ولی در آنجا تمام شهدا مخصوصا شما دو شهید مهربان و والد عزیزمان را داریم .
http://www.sahand272.blogfa.com/ http://www.rs272.parsiblog.com/ WEST AZERBAIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||