سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


از قطبی راضی ام،خیال آوردن مربی خارجی ندارم
رییس فدراسیون فوتبال در جاده تندرستی


علی کفاشیان

امروز بعد از ظهر و درمجموعه ورزشی انقلاب(جاده تندرستی) چهره ویژه ای مشغول دویدن بود.چهره ای که به قول خودش هفته ای دو یا سه بار به آنجا می رود و ورزش می کند.
علی کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال چهره ای بود که امروز با لباسی ورزشی در جاده تندرستی مجموعه ورزشی انقلاب مشغول دویدن بود.کپ کوتاهی با او زده ایم بخوانید:


ادامه مطلب...


موضوع مطلب :

سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

حیف نیست بیای ولی نظر با صفاتو ندی


اینجا مخصووووووص نظرات




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دیریست که ما منتظر روی تو هستیم       ما بند نجابت به تن اسم تو هستیم


 


دیریست که دلداده ی ما خانه نشین است   جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است


 


پلک دلم امشب به نبودت پر درد است         این فصل کبود از غم هجران تو سرد است


 


ای ساقی دلهای جهان مست نگاهت         این ماه فرومانده ز چشمان سیاهت


 


دیریست که ما منتظر و خانه به دوشیم       وقتی که قمر نیست همه تارو خموشیم


 


ای صاحب این ثانیه ها پس تو کجایی          فهمیده ام این جمعه گذشت و نمی ایی


 


 


اقای ما مهدی جان


ای خورشید رخ بر کشیده در پس ابر،ای سفر کرده ی هجران گزیده،تا کی تو همچنان در غیبت و ما این چنین در هجران


ای پیشوای محرومان،ای دادخواه مظلومان،ای فریادرس درمانده گان،ای اخرین امید


دیده گان جستجوگر ما بر دروازه ی هر سحر قامت تو را منتظر است


اللهم عجل لولیک الفرج


 


 


دعای امام«عج» در حق شیعیان:پروردگارا انها را در روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مواخذه مفرما‍،چنانچه میزان گناهانشان بیشتر و صوابشان کم است،از اعمال من بردار و به صواب انها بیفزای




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

بیو گرافی اقاادامه مطلب...


موضوع مطلب :

سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ








جمعه ها یعنی دلم در انتظار ساخت PDF چاپ ارسال به دوست





جمعه ها یعنی عبور انتظار


 

جمعه ها یعنی دلی مجنون یار


 

همچو سایه تو همیشه با منی


 

جمعه ها یعنی کمی نزدیکتر


 

ندبه ها یعنی دلم تنگه برات


 

گریه ها یعنی ندارم من قرار


 

جمعه با یاد تو گویم غزل

 

 


جمعه ها دیگر ندارم اختیار

 

 


روزها می آید من مانده ام

 


جمعه ها می رود و من ماندگار

 


من چو باشم ناتوان خسته ترین

 

 


جمعه ها گویم بیا دستم بگیر

 

 


جمعه ها یعنی دلم در انتظار

 


جمعه ها یعنی شرح حال بیقرار




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ


باز هم صادقانه و با دلی لبریز از عشقت تو را می خوانم مولایم و صدایت می زنم از عمق وجودم و دل بی تابم را به دستت می سپارم که جز با تو آرام نمی گیرد .
مولایم انتظارت شیرین و زیباست چرا که در پی اش تویی تو...لیکن غم هجرانت مرا دیوانه کرده و ندیدنت ....ندیدن تو که سالهاست جانی برایم باقی نگذاشته ...در پی پایان این انتظارم مولا ....تا ابد و تا آن هنگام که آخرین نفسم نیز قربانی دیدنت شود..
تو را می طلبم تو را....

اللهم عجل لولیک الفرج




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ


خدا یک شب، کمی پرواز از روی درخت آسمانش چید، دستم داد
سپس او مشتی از احساس، قرصی نان و غم در بقچه ای پیچید، دستم داد


من آن شب سرخوش از آن هدیه های آسمانی گریه می کردم، نمی دانم
چرا یک عابر شبگرد آمد با سخاوت، سکه تردید دستم داد


زبان اشتهای شعرهایم زود تاول زد، حرام از سفره می خوردم
خدا آن لقمه های نانجیب واژه را با سفره اش برچید، دستم داد


دلم در کوچه های غربتی وامانده از چشمان این مردم رها می شد
سکوتی مرگ زا، حالات سردرگم، به زیر شاخه یک بید دستم داد


کسی از دور می آمد، شبیه سایه ای مبهم، نگاهش گرم و آبی بود
و بوی مهربانی داشت دستانش، و او یک گل - گل امید - دستم داد


تغافل بر شکاف زخم های باورم، گویا نمک می زد، ولی آخر
پشیمانی برای درس عبرت، کوخی از ویرانه جمشید، دستم داد


هزار آئینه در دستم به استقبال یک احساس بالا دست می رفتم
خدا آن جا دوباره مشتی از احساس های تا ابد جاوید دستم داد




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ








ساخت PDF چاپ ارسال به دوست





هنوزم آینه شِکونه


 غروبِ سنگیِ جمعه


 انگاری تموم نمی‏شه


 غمِ دلتنگی جمعه



 روزگار سیاه و سرده


 وقتی که از تو نشون نیست


 پِله‏ها فُرو می‏ریزن


 گریزی به آسمون نیست



 چشمای ستاره خاموش


 آسمون دوباره خوابه


 ترانه رنگی نداره


 که به واژه‏ها بتابه



 توی آلبومِ شبِ من


 دیگه عاشقونه‏ای نیست


 برای گریه نکردن


 دیگه هیچ بهونه‏ای نیست








 من و شب‏های مناجات


 تو و رفتن و نبودن


 آسمون اسیرِ تردید


 ابر و گریه و سرودن



 ای ستاره‏ی شبِ من


 شبِ من بی‏تو سیاهه


 مثه خاموشی آیْنه


 مثه ظلمتِ یه چاهه



 منه تنها، منه بی‏تو


 بعد از این همیشه هق‏هق


 هنوزم مرثیه خونم


 با دلی عاشقِ عاشق



 توی آلبومِ شبِ من


 دیگه عاشقونه‏ای نیست


 برای گریه نکردن


 دیگه هیچ بهونه‏ای نیست




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

منتظرم! منتظر دلی از جنس نور، کسی از قوم خورشید! کسی از نژاد نفس‏های گرم! مردم نیز منتظرند! و غرق در لحظه‏های انتظار، نیازشان را از لابه‏لای نفس‏های حیران خود بازگو می‏کنند. شقایق‏ها منتظرند! منتظر کسی که به فرهنگ شبنم ایمان بیاورد. کسی که آیینه‏های مکدر زمانه را در هم بشکند و اشک‏های ارغوانی‏ را از کوچه‏های پریشانی نجات دهد. کوچه‏ها چشم به راهند! کوچه‏ها نیز چشم به راهند! چشم به راه قدم‏هایی هستند که زخم‏های بی ‏رحم گمراهی را از چشمان مردم پاک کند.  کوچه‏ها منتظر چشمان باران ‏زایی هستند که با قدم‏هایش جان مردم را به شبنم اشک‏ها بشوید. جاده‏ها منتظر رهگذری هستند که برای همیشه خواهد ماند. منتظر قدم‏هایی که تن مرده کوچه‏ها را زنده می‏کند.


 لاله‏ها منتظرند! در این عرصه انفجار بلا، مردم یاد لاله‏ها را بین کوچه‏های این شهر خاموش گم کرده‏اند و حتی امواج دریای عاشق سر بر ساحل نگاه‏هایی تیره می‏گذارند و سرود عطش را سر می‏دهند. لاله‏ها منتظرند؛ منتظر کسی که همزاد موج‏های خورشیدی است. کسی از جنس ابر، پریزاد باران.


 عاشقان منتظرند! عاشقان بی‏تابند، بی ‏قرارند تا هم آواز شیدایی صبح فردا باشند. ای دریا تبار، بر گونه‏های امت ‏ببار. عاشقانت صبورند، منتظر خواهند ماند




موضوع مطلب :


سه شنبه 88 بهمن 20 :: 5:30 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

یوسف مصری نمی آید به کنعان دلم


بازسر را می گذارد غم به دامان دلم


 بی حضورچتر دستانت ببین یعقوب وار


مانده ام امشب دوباره زیر باران دلم


 خوب می دانی زلیخای جنون با من چه کرد


پاره شد در ماتم عصمت گریبان دلم 


نوح من ! خاصیت عشق است امواج بلند


کشتی ات را بشکن و بنشین به طوفان دلم


 کی بهارت می وزد بر گیسوان حسرتم


کی نگاهت می شود ای خوب مهمان دلم ؟


 تا بگویی با من از عریانی اندوه خویش


تا بگویم با تو از اسرار پنهان دلم 


بوی پیراهن مرا کافی است تا روشن شود


چشم تاریک و شب خاموش کنعان دلم 




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک