سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 89 بهمن 2 :: 12:24 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

 



گره میزنی روسری را به یاس
سری را به عشق و سری را به یاس                 




به همراه دیوار هی میکشی،
تنی خسته و مرمری را به یاس




و با بغض، دایم قسم میدهی
خداوند نیلوفری را به یاس




سپس از غم خانه دل میکنی
که تلقین کنی باوری را به یاس




...و من سالها هست،میبینمت
گره میزنی روسری را به یاس...


 



 


پ.ن: یاس زیاد داریم! یکی گل! یکی کوچه! یکی آدم! یکی یه خواننده ی رپ! یکی یاس من! یکی هم...


 


پ.ن2:


 دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه!


 هر دو جان سوزند! اما این کجا و آن کجا...





موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:24 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

من خدا هستم. امروز من همه مشکلات را اداره میکنم. لطفا به خاطر داشته باش که من به کمک تو نیاز ندارم.اگردر زندگی وضعیتی برایت پیش آید که قادر به اراده کردن آن نیستی برای رفع کردن آن تلاش نکن. آن را در صندوق (چیزی برای خدا تا انجام دهد) بگذار. همه چیز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر من نه تو
وقتی که مطلبی را در صندوق من گذاشتی همواره با اضطراب دنبال (پیگیری ) نکن. در عوض روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی که الان در زندگی ات وجود دارد تمرکز کن. نا امید نشو.


ممکنه غصه زود گذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری به زنی فکر کن که با تنگدستی وحشتناک روزی دوازده ساعت هفت روز هفته را کار می کند تا فقط شکم فرزندانش را سیر کند


 


وقتی روابط عاشقانه ی معشوقت رو به تیرگی و بدی میگذرد و دچار یاس میشوی به انسانی فکر کن که هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده است
وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبور می شوی برای یافتن کمک کیلومتر ها پیاده بروی به معلولی فکر کن که دوست دارد فقط یکبار فرصت راه رفتن داشته باشد.
ممکنه احساس بیهودگی کنی و فکر کنی که اصلا برای چی زندگی می کنی و بپرسی هدف من چیست؟ شکر گذار باش . در اینجا کسانی هستند که عمرشان آنقدر کوتاه بوده که فرصت کافی برای زندگی نداشته اند.
وقتی متوجه موهات که تازه خواکستری شده در آیینه میشوی به بیمار سرطانی فکر کن که آرزو دارد مویی داشته تا به آن رسیدگی کند




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:24 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

سلام...


نمیخواستم به این زودی بنویسم! اما یه داستان خیلی جالب به تورم خورد که دلم نیومد ننویسم...


خیلی مهمه این مساله... بخونید و خودتون قضاوت کنید...


داستان از این قراره که یه بار زن یکی از شاگردان شیخ رجب علی خیاط (ایشون یکی از عرفا و بزرگان زمان ماست، پیشنهاد میکنم حتما حتما کتاب "کیمیای محبت" رو که داستان زندگی ایشون هست بخونید. به خدا خوندنش سعادت میخواد... کتاب کوچیکه و کم حجمه اما میتونه زندگی ها رو تغییر بده...) به شوهرش (که شاگرد شیخ رجب علی بوده) میگه که من تا حالا با هیچ کس جز تو نبودم و به تو وفادار بودم و هیچ گناهی قبل از ازدواج نکردم.

شوهرش که همون شاگرد رجب علی خیاط باشه هم به زنش میگه خب منم هیچ گناهی در رابطه با هیچ زنی نکردم و جز تو با کسی نبودم.

شاگرد رجب علی حرف زنشو به رجب علی خیاط میگه.



رجب علی بهش میگه به زنت بگو یه بار از صبح تا شب از خونه بیرون بره و هر گناهی که میخواد بکنه و با هر مردی که میخواد باشه!


(این جا رجب علی به شاگردش میگه مطمئن باش زنت هیچ گناهی نمیکنه و هیچ مردی مزاحمش نمیشه و فقط موقع اومدن به خونه یه پسر بچه خیره بهش نگاه میکنه ولی تو این موضوع رو به زنت نگو تا اینکه به خونه برگرده.)



شاگرد رجب علی به زنش میگه که یه روز از صبح تا شب از خونه بیرون بره و با هر مردی که میخواد باشه!


زنش از خونه بیرون میره و شب که برمیگرده شوهر به زنش میگه امروز تو هیچ گناهی نکردی و هیچ مردی مزاحم تو نشد فقط یه پسر بچه موقع اومدن به خونه بهت خیره نگاه کرد.



زن حرف شوهرشو تایید میکنه!



مرد این موضوع رو به رجب علی خیاط میگه و از اون علتشو میپرسه...



رجب علی بهش میگه خیره نگاه کردن اون پسر بچه به زنت به خاطر این بوده که تو یه بار در زمان بچگی از سر شیطنت چادر یه زنو کشیدی و حالا تاثیر اون کاری که کردی این بود که یه پسر بچه به زنت خیره نگاه کرد!!!!!!!!!


ولی چون تو هیچ گناهی در رابطه با هیچ زنی نکردی تاثیر گناه نکردن تو باعث شده هیچ کس نسبت به زن تو هم گناهی انجام نده و زن تو  با اینکه یه روز از صبح تا شب بیرون رفته ولی هیچ کس موقعیت  گناهو براش به وجود نیاورده ........!



این داستان دو طرفه ست و نشون میده که چقدر رفتارها و گناهایی که در رابطه با جنس مخالف انجام میدیم تو روابطمون با همسرمون تاثیر میذاره...




کسی که این مطلب رو از وبشون برداشتم نوشته بودن:


من وقتی این داستانو شنیدم یاد فیلم انعکاس افتادم


فیلمی که توش برای زن و شوهر موقعیت خیانت پیش میاد ولی هیچ کس به دیگری خیانت نمیکنه


یعنی انعکاس رفتار زن و شوهر نسبت به هم!


 


راستش خود من تو زمان نوجوانی و جوانیم خیلی خودم رو محدود کردم... حتی در ارتباط با یاس که قصد ازدواج داشتیم !


یادمه یه جمله توی کتاب دین و زندگی دبیرستانم بود که در اون سالهای حساس خیلی رو من تاثیر داشت... یه جمله ی کوتاه بود اما کار خودش رو کرد... اون جمله این بود:


طوری زندگی کن و جوونیت رو سپری کن که وقتی ازدواج کردی بتونی با افتخار در مورد گذشته ت با همسرت صحبت کنی و بتونی  بهش بگی که خودت رو برای اون  پاک نگه داشتی....


حالا یه سوال! متاهل ها با شواهد عینی میتونن بهش جواب بدن... و مجردها هم (که این سوال بیشتر خطاب بهشونه) خیلی دوست دارم بدونم که واقعا نظرشون چیه!


آیا برای شما مهمه که همسر پاک نصیبتون بشه؟ یا اینکه براتون فرقی نداره؟


اگه مهمه آیا خودتونو براش پاک نگه داشتید؟ (به این سوال میتونید تو دل خودتون جواب بدید... ولی حتما جواب بدید!)


 


(یه داستانی هم هست به اسم "ماجرای ازدواج من و زهرای صبورم" که تا حدی به موضوع این پست مربوط میشه که وبلاگشون تو پیوند ها هستش...)


 


پ.ن1: این جمعه ها که ختم به مختار می شود .. بدجور دلم طالب دیدار میشود .. ای منتقم بیا که به عالم خبر دهیم .. شیعه عزیز است و جز اون خار میشود ...


پ.ن2: امشب تو سریال مختار ماجرای "وهب" رو نشون داد..... واقعا نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم...... از خودم خجالت کشیدم..... همسر و مادر وهب چقدر زیبا و چقدر با اقتدار عزیزشون رو به همراهی اباعبدالله میفرستن... چه خوب پشتیبانیش میکنن و... ما چی؟ من چی؟ ....... یادمه سال آخر دبیرستان که بودم یه دفترچه ی خاطرات داشتم که دنیام بود... توش جمله های زیبایی که میشنیدم و یا به ذهنم میرسید رو هم مینوشتم... یه بار یه جمله به ذهنم رسید که خیلی دوستش داشتم و دارم، اما انگار مدتها بود فراموشم شده بود! امشب ماجرای وهب دوباره این جمله رو برام تداعی کرد.... اون جمله این بود: اگر حاضری از همه ی زندگیت برای خدا بگذری، چطور حاضر نیستی به خاطر خدا از چیزی بگذری؟...


(یه پرانتز هم اینجا بدم که گذشت خیلی خوبه اما خیلی باید حواسمون باشه جایی که گذشت میکنیم به خاطر گذشت ما حق کس دیگه ای ضایع نشه! شنیدین که میگن چراغی که به خانه رواست به منزل حرام است؟! خیلی وقت ها آدم ها کار خیر و یا گذشت و فداکاری ای رو میخوان انجام بدن اما غافل از اینکه حق کس دیگه ای در این میون ضایع میشه...اتفاقا چند وقت پیش یه ماجرای بسیار عجیب در این مورد شنیدم که ان شا الله اگر عمری بود در آینده یه پست در موردش میذارم!)


 پ.ن3: تا یه مدتی پست جدید نمیذارم... التماس دعای فراوون... شب اربعین... 28 صفر... ما رو  یادتون نره...





موضوع مطلب :


فرهنگستان وواژه هایش


وقتی به سابقه واژه ها واصطلاحات قدیمی ایران زمین نگاه می کنم وتحول همان اسامی را از نظر می گذرانیم به انتخاب درست وکارشناسی کسانی که این واژه ها را درفرهنگستان زبان فارسی برگزیده اند آفرین می گوییم . به این واژه ها دقت کنید :


قشون ، مکتب ، اجباری ، نظمیه ، کُلُنِل ،بلدیّه ، ولایت، والی  و...


اکنون از این واژه ها به جای موارد بالا استفاده می شود :


ارتش، دبستان (مدرسه ، دبیرستان ) سربازی ، کلانتری ، سرهنگ ،‌شهرداری ، استاندار ی ، استاندار و....


چند شب پیش دکتر کزّازی درباره اسکندرنامه نظامی درشبکه چهار سیما سخن می گفت خوب که به سخنانش دقت می کردی تقریبا، همه فارسی بودند ومی شد بیشترشان رافهمید .. به فرهنگستان زبان وادب فارسی برمی گردیم وبه انتخابهای سالهای اخیرشان؛ به جز رایانه (همان کامپیوتر مشهور)و یارانه ( همان سوبسید که این روز ها بحث حذف شدن  ونشدنش نقل همه محافل است ) چند واژه دیگر را می شناسید که به آسانی درجای کلمه خارجی قبلی اش نشسته باشند؟ چند درصد کارشناسان وصاحبنظران فرهنگستان زبان فارسی متخصص این رشته اند ؟ واگر هستند چرا محصول کارشان این اندازه بی کیفیت است ؟چرا واژه های انتخابی را مردم نمی پذیرند ودرنوشته ها وگفته هایشان از این عبارات خلق الساعه بهره نمی برند ؟


 




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:23 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

مصرف کننده وکم فروشی


قرآن مجید را باز می کنم به اولین آیه سوره  مطففین می رسم« ویل للمطففین»‌ وای برکم فروشان !


 چند بار این آیه راخوانده یا شنیده ام ؟نمی دانم ...چند بار قاریان محترم وبین المللی قرآن ، این آیه را باصوت زیبایشان تلاوت کرده اند ؟ نمی دانم ....چندبار تفسیر وتوضیح این آیه را ازمعلمان مدرسه ومعلمان دینی شنیده ام ؟ نمی دانم ... اما می دانم بسیاری از این قاریان قرآن با خواندن همین آیات وآیات اخلاقی دیگر درمسابقات داخلی وخارجی وبین المللی به رتبه های مهمی دست یافته اند وسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز درپخش این مسابقات کوتاهی نکرده است .


صبح شده ، سفره صبحانه را گسترده ایم در ِ قوطی پنیر را باز می کنم نگاه متعجبم دیگران را به واکنش وامی دارد می پرسند چه شده است ؟ می گویم چیزی نشده ولی شما ببینید وزن وحجم پنیر این قوطی همان است که قبلا" بود ؟ می بینند ومی گویند نه ! به قیمت روی قوطی پنیرنگاه می کنم باقیمت قبلی اندکی تفاوت دارد. نه! اشتباه نکنید کمی گران تر از قبل است اما از نظر کمّیت وشاید کیفیت با قبل تفاوت کرده است کمی « کم تر» از گذشته وکمی « گران تر » از پیش !


چند سئوال در ذهنم رژه می روند :


1-      آیا این مصداق کم فروشی نیست ؟


2-  آیا این مورد با آموزه های قرآنی که هرسال قاریان محترم می کوشند خواندنش را با سبکی نو به مردم مسلمان ایران وجهان عرضه کنند تناسب دارد ؟


3-  درنظام جمهوری اسلامی که بیشتر اقتصاد در اختیار دولت است کم فروشی که مصداق بارز گران فروشی است چه حکمی دارد ؟


4-  دکتر احمدی نژاد در توضیح هدفمندی یارانه ها جمله ای رابااین مضمون بیان کردند که « چنانچه درجایی کالایی را گران فروختند مردم بانخریدن،مانع بالارفتن بیشتر قیمت شوند» ومن به این جمله بسیار اندیشیده ام . اگر مردم یعنی مصرف کنندگان قدرت اقتصادی خود رابدانند گرانفروشی معنایی خواهد داشت ؟


5-  فرض کنید کالایی گران شود ومردم (مصرف کنندگان )تصمیم بگیرند دراقدامی دسته جمعی برای مدتی کوتاه از خرید آن کالا خودداری کنند آیا در آن صورت باز هم قیمتها بالاخواهد رفت و از وزن وکمّیت وکیفیت کالاها کاسته خواهد شد ؟


پی نوشت :


 می گویند هدفمندی یارانه ها موجب خلاقیت مردم می شود ومن با این ایده موافقم. فکر کنم این مورد نیز از اولین خلاقیتها در این زمینه باشد ...


 


 




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:23 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

وقتی به قطر حسادت می کنیم


قطر شبه جزیره ای است در منتهی الیه جنوب غربی خلیج فارس که درخوش بینانه ترین وضع مساحتش با استان بوشهر ما برابری می کند،کشوری بدون آب وهوای مناسب برای کشاورزی وبدون آب آشامیدنی که اقتصادش بر نفت وگاز استوار است  . ما وقطری ها در میدان گازی پارس جنوبی منابع عظیم گاز مشترک داریم وقطری ها درجند سال گذشته با تلاش بسیار و انعقادقرارداد باکشورهای خارجی تاآنجا که توانستند این منابع گازی را استخراج ومورد بهره برداری قراردادند  روزگاری مردم این شبه جزیره فقط با ماهیگیری وصیدمروارید به زندگی نه چندان آسانشان ادامه می دادند  وامروز وضعشان دگرگون شده است مردم مسلمانی که عمدتا" اهل تسنن هستند .


بازی های آسیایی فوتبال ،امسال درقطر برگزار می شود وقتی این مشکلات زندگی شهرنشینی ودشواریهای زیرساخت میزبانی را درنظر می آوریم به این نتیجه می رسیم که کارهای بسیاری برای جلب نظرمسئولان فوتبال آسیا برای واگذاری میزبانی به قطر صورت گرفته است زیرساختهایی که فیفا را هم به میزبانی جام جهانی درقطر راضی کرد !


جدول میزبانان جام ملتهای آسیا از آغاز تاکنون:


عبدالرحمن تانکو، نخست وزیر مالزی و رئیس وقت AFC در اوایل دهه 1950 میلادی پیشنهاد برگزاری یک دوره مسابقه فوتبال دوره‌ای با حضور کشورهای عضو کنفدراسیون را ارائه کرد که در نهایت این طرح در سال 1956 به میزبانی هنگ کنگ رنگ واقعیت به خود گرفت.


دوره اول - هنگ‌کنگ 1956


دوره دوم - کره‌جنوبی 1960


دوره سوم - رژیم اشغالگر قدس 1964


دوره چهارم - ایران 1968


دوره پنجم - تایلند 1972


دوره ششم - ایران 1976


دوره هفتم - کویت 1980


دوره هشتم - سنگاپور 1984


دوره نهم - قطر 1988


دوره دهم - ژاپن 1992


دوره یازدهم - امارات 1996


دوره دوازدهم - لبنان 2000


دوره سیزدهم - چین 2004


چهاردهمین دوره - مالزی، اندونزی، تایلند و ویتنام 2007


دوره پانزدهم - قطر 2011


چند کیلومتر آنطرف تر کشوری با  بیش از 1648195 کیلومتر مربع باکوهها، آبهای جاری ، منابع عظیم نفت وگاز ، معادن بی شمار ، زمین های قابل کشت و استعدادهای بیشمار درزمینه های مختلف از جمله فوتبال .....در زمینه ورزش فوتبال با این همه سرمایه گذاریهای میلیاردی به جایی نرسیده است


میزبانی بازیهای آسیایی فوتبال و ورزشهای دیگر اهمیتی دارد یانه؟ واگر اهمیت ندارد چرا کشورهای مختلف برای تصاحبش دست وپا می زنند ؟


می گویند امروز ورزش وبالاخص فوتبال یک صنعت است ومی تواند در زمینه جذب سرمایه و گردشگر مانند توریسم عمل کند ایران نیز یک کشور باجاذبه های فراوان توریستی است چه شده که ما بعد از گذشت 35 سال نتوانسته ایم میزبانی این مسابقات را کسب کنیم ؟


ایران دربین کشورهای منطقه به دلایل وشرایط مختلف طبیعی وانسانی جایگاه ویژه ای دارد روزگاری آرزوی عربهای منطقه رسیدن به موقعیت ایران بود وامروز ما به دیده حسرت به امارات متحده عربی و قطر نگاه می کنیم . همت مدیران ورزشی وغیر ورزشی ایران می تواند جایگاه ما را دربین این منطقه از جهان ارتقا بخشد


به امید آن روز


 


 


 




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:23 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

هفتاد آرزوی ناکام 


وباز هواپیمایی درایران سقوط کرد و......


... یک لحظه بود
هفتاد آرزو که دود شد
هفتاد کلاس و درس و "فردا چه درست کنم برای ناهار"
هفتاد پیامک "وقتی نشست بی خبر نذار"
هفتاد برنامه‌ی ِ سفر ِ مشهد الرضا برای عید
هفتاد صدای زنگ در خانه و "آخ! یخ زدم! باز کن! منم"
هفتاد ساک پر از خستگی و مهر و هدایا که پاره شد
هفتاد "آه"، "آخ"، "خدایا مرا ببخش"
هفتاد زخم که دیگر دوا نداشت...

اینجا
وقتی تو ای وزیر و وکیل و رییس فلان و حضرت اجل
دیشب
در خواب ناز متن سخنرانی‌ آتشین و تکبیر به خواب می دیدی
هفتاد آتش به هفت هزار نیستان فتاده است
صبحت بخیر
نسکافه، شیر؟ تلخ یا با کمی شکر؟


اصل شعراینجا


وشعر ارسالی مدیر وبلاگ نوشته های درباغ در این باره:


جعبه ی سیاه              

پرنده ها با ان که بی سوادند


زبان خارجی نمی دانند


برج مراقبت ندارند


اما به موقع می پرند و می نشینند


اقای خلبان !


لطفا درهای اظطراری را باز بگذارید


من از کلمه ی توپولوف


من از خبر ساعت 14


از صدای اقای حیاتی می ترسم!


برگرفته از مجموعه ی (ملخ های حاصلخیز)




 




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:23 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

پنج سالگی حسام سرا


حسام سرا با این نوشته به دنیای پنج سالگی قدم نهاد .


پنج سال است بی وقفه در اینجا می نویسم . از همه کسانی که در این مدت نوشته هایم را نقد کردند وموجب شدند درباره مطالبی که نوشته ام یا چیزهایی که باید می نوشتم وننوشتم بیشتر بیندیشم، صادقانه تشکر می کنم . دنیای مجازی چندین برابر دنیای حقیقی است ومن در این مدت با گوشه ای از این دنیای رمز آلود که درآن فقط اندیشه ها آشکارند آشنا شده ام . از همه شما دوستان وخوانندگان فهیم حسام سرا سپاسگزارم. نظرات ارزشمندتان را دریغ نکنید ومطمئن باشید به همه آنها فکر خواهم کرد به ویژه نظراتی که حاوی فکر، تحلیل ویا نقد عالمانه مطالب باشند  .


 




موضوع مطلب :




 


 اعتماد، قول، رابطه و قلب زیرا وقتی اینها میشکنند صدا ندارند


 ولی درد بسیاری دارند .




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 2 :: 12:22 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

برای این یکی فرق دارد...


تصویر اصلی را ببینید


مردی در کنار ساحل دورافتاده‌ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله دور می‌بیند که مداوم خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و توی اقیانوس پرت می‌کند. نزدیکتر می‌شود، می‌بیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می‌افتد در آب می‌اندازد.
-  صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می‌خواهد بدانم چه می‌کنی؟
- این صدفها را در داخل اقیانوس می‌اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف‌ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.
- دوست من! حرف تو را می‌فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد. تو که نمی‌توانی آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست. نمی‌بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی‌کند؟
مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت: "برای این یکی اوضاع فرق کرد… !"

مهم نیست بهترین و کاملترین چیه، مهم این است که بهترین و کاملترینی که ما می‌توانیم انجام بدیم چیه.
در گزینش نیروی انسانی اینکه فرد مورد نظر چه جوری یاد گرفته مهمتر است از چیزهایی که یاد گرفته .
در حال حاضر که سرمایه‌های انسانی مهمترین‌ها هستند طرز برخورد افراد برای حل مسائل مهم است نه حل کردن مسئله ( یک گره رو هم میشه با دندون باز کرد هم با دست )




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک