آقای سیاه خان که گاه سیاه خان بوشهری نامیده میشود، از انسانهای عجیب در دنیا است که تا به حال در جهان همانند و مشابهی با شرایط جسمی او پیدا نشده است. به گزارش «پارسینه»، 50کیلومتری جنوب شیراز به نام زرقان در روستایی به نام لپوئی خانوادهای کشاورز زندگی میکرد. فرزند سوم آنها 1291شمسی( 1912میلادی) با زایمان طبیعی به دنیا آمد. دو فرزند قبلی خانواده مشکلی نداشتند و رشد طفل سوم نیز تا 6سالگی به نظر خانواده طبیعی بود. اما این بچه از 6سالگی به بعد به طور ناگهانی و سریع دچار رشد بدنی شد به طوری که در 9سالگی 20ساله به نظر میرسید. در این زمان خانواده کودک عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگی و غیر عادی بودن وضع طفل و مشکل بودن نگهداری و تغذیه او به ناچار از روستای لپوئی به شیراز تغییر مکان دادند. آنها در شیراز چند سال در محلی در نزدیکی دروازه اصفهان به طرف فلکه ولیعصر کنونی در محلهای به نام درشکه خانه که روزها و شبها محل توقف درشکهها بود، زندگی میکردند. روزها در کنار خیابان و پیاده رو، کنار جوی آب و زیر سایه درختان و ساختمانها او را روی تکه پارچهای مینشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرک یا نمایش به دیدن هیکل و قیافه وحشتناک او میآمدند و گاه بعضی تماشاچیان به او کمکهای مادی مختصری به صورت صدقه میکردند. بعضی از بچهها به او سنگ میزدند و فریاد او بلند میشد ولی امکان و توان برخاستن و دفاع یا تلافی نداشت. گاه بچههای کوچک و زنها از مشاهده چهره و هیکل عجیب و ترسناک او از وحشت جیغ زده و گریه میکردند. شهرت این غول عجیب الخلقه و کریه به تدریج به شهرستانهای دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» میآمدند. خانواده وی برای درمان او از داروهای گیاهی مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربتهای طلسم شکن استفاده میکردند. به تدریج عدهای افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وی به صورت اکیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچی پول میگرفتند و بعد اجازه نزدیک شدن و مشاهده این فرد غول مانند را میدادند و بدینوسیله ممر معاشی برای خانواده و دیگران بود. در سال 1301شمسی آقای دکتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشکده پزشکی شیراز سیاه خان را میبیند و از آن پس مرتب به دیدن او میرود و علاوه بر کمکهای مالی مکرر برایش دارو و غذا میبرد. گاه با درشکه و با زحمت او را به دانشگاه پزشکی میآوردند و دکتر قربان به علت مشکلات پیاده و سوار کردن سیاه خان، خود در داخل درشکه او را معاینه و درمانهای لازم را تجویز میکرد. به دستور دکتر قربان به علت مشکل بودن زندگی در کوچه و منزل وی را در بیمارستان سعدی شیراز متعلق به دانشکده پزشکی بستری میکنند. سیاه خان تا پایان زندگی اش در بیمارستان به سر میبرد. این هیولای خوفناک با قدی به طول 259سانتی متر و هیکلی با وزن250کیلوگرم به زندگی پررنج خود ادامه داد. دکتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلی به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشکان و دانشجویان میگفت «سیاه خان در عالم پزشکی گوهر شب چراغی است» وزن جمجمه او 5/7 کیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناک را روی گردن سیاه خان مشکل میکرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجاری شدید مهرهها و گردن و کمر قادر به سرپا ایستادن نبود و برای این کار احتیاج به کمک حداقل 3-4نفر قوی هیکل داشت. همه مهرهها به همدیگر جوش خورده و یک ستون یک پارچه شده بودند لذا ستون مهرهها قادر به حرکت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویی نبود. رشد عضلانی و اندام نرم به نسبت اسکلت استخوانی عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا کلاً به نسبت لاغر به نظر میرسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن کلی بدنش به مراتب زیادتر از 250کیلوگرم میبود. چهره او با برجستگیهای عجیب استخوانی و فیگور خارق العاده خود حتی برای افراد بزرگسال نیز ترسناک و دلهره آور بود. پیشانی او با رشد شدید و ضخیم استخوانی به طرف جلو به صورت دیواره متراکم افقی پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یک دیواره سخت ستبر استخوانی جلو چشمهای او را از جلو و اطراف تا روی لب بالا پوشانده بود. طوری که از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پای خود روی زمین بود. میدان دید او به علت وجود این دیواره کلفت استخوانی در جلو و پایین و دو طرف پیشانی در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهای چپ و راست نبود. فک پایین به صورت تیغه کلفت استخوانی به طرف پایین و جلو پیشرفت کرده و چندین سانتی متر رو به جلو آمده است. استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروی کرده و با جوش خوردن به مهرههای بالای گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانی به روی گردن و کمی در اطراف روی شانهها به وجود آورده بود. کتفها و شانهها مشابه دو تا باله پهن استخوانی ضخیم ماهی از چپ و راست و کمی هم به جلو پیشرفتگی پیدا کرده بود. کف پاها کاملاً صاف و به علت کف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ کف پا به زمین کوفته میشد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچهها بود. فردی عقب مانده و کم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسی بدون کنترل و خجالت داشت. اشتهای او به غذا در حد ?-? نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیکل او خیلی عجیب و وحشتناک بود. به علت عمل استخوان سازی شدید در ستون مهرهها کلیه مهرهها از بالا تا پایین به صورت یک چوب خشک و یک تکه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امکان حرکت ستون مهرهها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهتهای مختلف وجود نداشت این ستون یک پارچه مهرهها از بالا به طور کامل به گردن و جمجمه به طور فیکس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حرکت و تکان و خمیدگی و چرخش را به هیچ طرفی نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یک قطعه استخوانی یک پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنی. دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضای بیرون شدیداً رشد کرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلی خود و کم شدن پیشرونده فضای داخلی جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمی دیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشکلاتی مثل عقب ماندگی، بیماریهای روانی و عصبی، تحریکات شدید طغیان دار جنسی، بی حوصلگی، عصبانیت، گریه و اشتهای سیری ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیماری مقاربتی و جلدی و ریوی رنج میبرد. در موارد عصبانیت مثل بچههای کوچک گریه میکرد، فریاد میکشید، ناسزا میگفت و گاه صدای گریه او نازک و بچه گانه میشد. حجم جمجمه وی 1470سانتی متر مکعب بود. طول دست او117 سانتی متر و طول پای او 125سانتی متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیکل او و فشار دائم این وزن زیاد روی ستون فقرات ستون مهرهها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و کمی به سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد کامل او بیش از 259سانتی متر فعلی میبود. این غول عجیبالخلقه و هیولای روی زمین، به علت ذات الریه و سپسیس فوت میکند. دکتر قربان نه تنها به این غول که در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدی داشت، بلکه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأکید میکرد اسکلت کامل استخوانی او را به صورت سالم و یکپارچه برای مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشکان و دانشجویان در محلی در اختیار آنان قرار دهد ولی جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایی و اعتقادات و باورهای آنان، مانعی بزرگ برای دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان میشد. لذا دکتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد کلیه هزینه و تشریفات حمل و نقل و غسل و کفن او از طرف دانشکده پزشکی و حتی برای آرامش فامیل او تا حدی بزرگداشت و احترام مرحوم، جسد او را برای چندسال در محلی مخفی و ناشناخته که حتی خیلی از پرسنل در دانشکده و اطرافیان دکتر قربان و هیچ یک از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهداری کرده و بعد از عودت فامیل او به روستای خود و پس از اینکه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودی خاطره او به فراموشی سپرده شد، و دیگر پیگیری و ادعایی وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومی دانشکده پزشکی (در محلی محفوظ و محرمانه) برد و طی عملیات پزشکی و بهداشتی و ضدعفونی کلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاک و خارج کرده و اسکلت استخوانی یک پارچه و سالم و کامل او را پس از پروسسهای علمی آماده کرده و در یک اتاقک شیشهای محفوظ و محکم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانی در سالن ورودی دانشکده پزشکی شیراز در بالای پلههای ورودی قرار داد. هم اکنون هیولای غول آسای وحشتناک در این محل در جلو چشم همه بازدیدکنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد میتوانند با او ملاقات کنند و از عجایب خلقت خدا بازدید کنند. او دیگر درد و رنجی ندارد و راحت و محکم با چهره کریه و ترسناک خود با قامت راست ایستاده است. منبع: http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=82291 ![]() موضوع مطلب : به گزارش آینده روشن، به نقل از مرکز خبر حوزه، حجتالاسلام قیصر تمیمی، مؤلف این کتاب، بحث عصمت انبیا و امامان را از مهم ترین مباحث علم کلام عنوان کرد و گفت: معصوم بودن ائمه و پیامبران از ابتدای خلقت بشر که همراه با خلقت حضرت آدم بوده مورد توجه جوامع انسانی قرار داشته است و حتی هبوط آدم از بهشت به زمین مورد اختلاف است. موضوع مطلب : اثبات عصمت پیامبران<\/h6>
نخستین دلیل عقلی بر لزوم عصمت انبیا (ع) از ارتکاب گناهان این است که هدف اصلی از بعثت ایشان راهنمایی بشر بسوی حقایق و موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
روباتی با ظاهر و چهره ابن سینا دانشمند ایرانی در آزمایشگاه روبات های تعاملی (IRML) دانشگاه امارات با همکاری محققان آلمانی و یونانی ساخته شده است، پایگاه اینترنتی بی بی سی، این خبر را به گونه ای تنظیم و از عباراتی استفاده کرده است که گویی ابن سینا، دانشمندی عرب است! البته اقدام کشور امارات در سرمایه گذاری کلان در این حوزه و کمک گرفتن از محققان سایر کشورها برای طراحی روباتی پیشرفته و انتخاب نام ابن سینا برای آن، در حقیقت بیانگر نوعی حرکت خزنده برای تحت تاثیر قراردادن افکارعمومی جهانیان است، به ویژه آن که این روبات برای تعامل وسیع با کاربران اینترنت در سراسر جهان و از طریق یکی از معروف ترین سایتهای اینترنت ساخته شده است. قرار است پروفایلی از روبات ابن سینا در سایت اجتماعی فیس بوک ایجاد شود. آنچه سوال برانگیز است این است که چرا نام یک دانشمند ایرانی که شهرت جهانی دارد به عنوان نام این روبات انتخاب شده است و آنچه مشکوک به نظر می رسد پوشش خبری ویژه بی بی سی به نحوی شک برانگیزتر است. بی بی سی همان طور که در عکس روشن است ابتدا در خبر از عبارت Arabic scholar استفاده کرده است که ظاهرا پس از عکس العمل های موجود آن را به Islamic scholar تغییر داده است و البته باز هم از اذعان به ایرانی بودن این دانشمند که برای تمام جهانیان شناخته شده است، طفره رفته است و در نتیجه این نحوه تنظیم خبر مخاطبان عادی خارجی «ابن سینا» را شخصی عربی خواهند شناخت. تمام این مطالب درحالی است که مدتی است تلاش زیادی صورت می گیرد تا بین کشورهای عربی و ایران اختلافات جدی ایجاد شود و به نظر می رسد دغدغه بی بی سی از این نحوه انعکاس خبر کمک به جریان جدال افکنی بین ایران و اعراب می باشد. بی بی سی در گزارش خود، علت این اقدام را ایجاد نوعی پل ارتباطی بین انسان ها و روبات عنوان کرده است و جالب این جاست که قرار است در صفحه مربوط به این روبات شرح حال کاملی از آن با هدف معرفی روبات و شخصیت ابن سینا درج شود که البته چگونگی این معرفی آن هم از سوی اماراتی ها به طور قطع حائزاهمیت خواهد بود. در این صفحه پروفایل کلیه تعاملات روبات ابن سینا با کاربران و همچنین تصاویری از خود روبات ارائه خواهد شد. در ظاهر ایده تلفیق روبات با یک شبکه اجتماعی از سوی دکتر نیکلاس ماوریریس و همکارانش در دانشگاه امارات با هدف از بین بردن بی میلی انسان ها در رابطه با روبات ها مطرح شده است اما این که چرا در این عرصه در یک کشور عربی از چهره و عنوان ابن سینا، دانشمندی با ملیت ایرانی، استفاده شده است، جای بحث و تامل دارد. متاسفانه مدتی است که برخی کشورهای منطقه با اهدافی خاص و به بهانه های مختلف درصدد ثبت ملیت دانشمندان و مشاهیر ایرانی به نام خود هستند که مواردی از این تلاش ها را طی سال های اخیر از سوی کشورهایی مانند ترکیه با طرح ادعای ترک بودن مولانا و یا آذربایجان با ادعای آذری بودن نظامی گنجوی شاهد بوده ایم. در این میان به نظر می رسد کشورهای عربی نیز به بهانه تالیف کتاب هایی درباره دانشمندانی همچون ابن سینا و زکریای رازی توسط محققان عرب و ترجمه این کتاب ها به زبان های مختلف غربی، درصدد بهره برداری از شهرت دانشمندان ایرانی به نفع خود با ترفندهای این چنینی برآمده اند. به گزارش بی بی سی، این روبات بسیار پیشرفته که به فناوری تشخیص چهره نیز مجهز است، مجموعه ای از تجهیزات مختلف همچون مسافت یاب ها، نمایشگرهای لمسی و دوربین های استریو را در خود جای داده است. این سیستم در واقع به منظور افزایش تعامل با انسان ها به ?نرم افزار پیشرفته مجهز شده است که یکی از آن ها توانایی تشخیص چهره افراد واقعی و یا تصاویری است که کاربران روی سایت فیس بوک برای معرفی خود قرار می دهند. نرم افزار دیگر نوعی برنامه زبان است که امکان مکالمه را برای روبات فراهم می کند. این روبات هم چنین دارای یک پایگاه داده حاوی اطلاعات در مورد دوستان و تعاملات اجتماعی روبات براساس اطلاعات فیس بوک است که البته این پایگاه داده، به طور دائم به روز می شود و جالب این است که سایت بی بی سی در متن گزارش خود هیچ اشاره ای به ایرانی بودن ابن سینا نکرده و نحوه تنظیم خبر نیز به گونه ای است که عرب بودن این فیلسوف را در ذهن تداعی می کند. البته به گزارش مهر، این اولین باری نیست که امارات برای عرب جلوه دادن این عالم ایرانی تلاش کرده است، پیش از این نیز در این کشور، تمبری با چهره ابوعلی سینا منتشر شده بود! روبات ابن سینا مدت یک ماه است که در دانشگاه امارات مورد آزمایش های گوناگون قرار می گیرد.انجام چنین اقدامی از سوی امارات وتلاش برای عرب جلوه دادن ابن سینا دانشمند ایرانی و بهره گیری از چنین ابزاری برای معرفی ابن سینا به جهانیان (البته با ساختار موردعلاقه اماراتی ها) به هیچ عنوان قابل قبول نیست و در این میان اقدام سایت بی بی سی در ارائه خبر به گونه ای که در ذهن خواننده، ابن سینا یک فیلسوف عرب تداعی شود، بیانگر هیچ هدفی نیست مگر این که این سایت به نوعی دنبال تفرقه افکنی و ایجاد اختلاف بین اعراب و ایران است درحالی که سایت های دیگری که اقدام به درج این خبر کرده اند از جمله روزنامه ایتالیایی «کویره دلاسرا» که در شمار ??روزنامه مطرح جهان است، با وجود این که منبع اصلی گزارش خود را سایت بی بی سی معرفی کرده و درواقع با وجود نقل خبر از بی بی سی، ابن سینا را دانشمندی فارسی معرفی کرده و به صراحت آورده است که ابن سینا نام فارسی فیلسوف بزرگ Avicenna است. Avicenna درواقع واژه ای است که در زبان انگلیسی برای ابن سینا به کار می رود. برخی از سایت های خبری نیز ضمن درج گزارش بی بی سی اقدام به ارائه لینک سایت دانش نامه آزاد آنلاین ویکی پدیا برای معرفی Avicenna کرده اند که در ویکی پدیا نیز به صراحت از ابوعلی سینا به عنوان دانشمند اهل ایران زمین یاد شده است. همه این موارد بیش از پیش این موضوع را تایید می کند که هدف سایت بی بی سی در ارائه خبر به شکلی خاص ایجاد تفرقه بین کشورهای عربی و ایران بوده است.شایان ذکر است که ایسنا نیز طی خبری ساخت روباتی با چهره ابن سینا را صحنه نمایش تازه ای از هم سویی بی بی سی با برخی سیاست های ضدایرانی در مصادره مفاخر تاریخی ایران عنوان کرده است. براساس این خبر، بی بی سی ابتدا در خبر خود به صراحت ابن سینا را دانشمندی عرب معرفی کرد. اما مدتی بعد با نوعی عقب نشینی شیطنت آمیز، ابن سینا را درنهایت دانشمندی اسلامی عنوان کرده یعنی بازهم از اذعان به ایرانی بودن ابن سینا طفره رفته است! بخش عربی این شبکه نیز چندی پیش طی مقاله ای درمورد رنگ درمانی، از ابن سینا به عنوان یک دانشمند عرب یاد کرده بود.درهمین رابطه دکتر امامی رضوی معاون وزیر بهداشت نیز در گفت و گو با خراسان در واکنش به این اقدام BBC و هم چنین فعالیت کشورهای عربی برای ثبت ملیت مشاهیر ایرانی به نام خود می گوید: درحال حاضر منابع متعدد و انکارناپذیری در دنیا به زبان های مختلف وجود دارد که از دانشمندانی چون ابن سینا، زکریای رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... به عنوان دانشمندان ایرانی یاد می کنند و البته نباید این نکته را نیز نادیده گرفت که در موارد بسیاری نیز کشورهای عربی این دانشمندان ایرانی را به خود نسبت داده اند.وی گفت: هیچ شکی وجود ندارد که هنوز هم منابع معتبر دنیا از ابن سینا به عنوان یک دانشمند ایرانی نام می برند و در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا نیز آثار این دانشمند بزرگ ایرانی به عنوان یکی از منابع مهم درسی مورداستفاده قرار می گیرد. بنابراین حرکت های خزنده ای که از سوی برخی کشورهای غربی انجام می شود در وهله اول جفایی به این دانشمند بزرگ ایرانی و درعین حال به منزله ایجاد تفرقه میان کشورهای عربی و ایران است. نکته مهم آن است که این دانشمندان ایرانی پس از اسلام ظهور پیدا کردند و درواقع شخصیت ایرانی-اسلامی این دانشمندان بخش مهمی از هویت ایران اسلامی به شمار می رود و بدیهی است که بسیاری از کشورهای غربی تحمل رویارویی با این واقعیات را ندارند. برهمین اساس با توطئه هایی از این قبیل تنها درصدد ایجاد تفرقه بین کشورهای عربی و ایران هستند حال آن که اسلام برای ایران و کشورهای عربی یک فصل مشترک محسوب می شود. بنابراین حرکت هایی از این قبیل حرکت های هدایت شده از طرف عده ای است که نمی خواهند دانشمندان اسلامی به عنوان دانشمندان برجسته مطرح شوند. وی با تاکید بر این که با وجود چنین حرکت های توطئه آمیزی نهادهای مختلف در کشور همچون وزارت امور خارجه و نهادهای علمی و فرهنگی باید با جدیت بیشتری قدم بردارند، خاطرنشان کرد: می توانیم در برخورد با این گونه رفتارها از بعد بین المللی ابتدا با تذکردادن این قبیل توطئه ها را خنثی کنیم و در صورتی که بی نتیجه بود راهکارهای حقوقی دیگری برای این کار بیندیشیم.
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
با سلام امروز لینک یه سایت خوب برای تاریخ علوم پزشکی رو گذاشتم .امیدوارم استفاده کنید http://www.medlin.ir/History%20of%20Medicine-%20Public%20health.htm موضوع مطلب :
حکایت با سلام حضور دوستان عزیز یک حکایت جالب از کتاب چهارمقاله نظامی عروضی پیدا کردم که امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره:
«در عهد ملکشاه و بعضی از عهد سنجر، فیلسوفی بود به هرات، او را ادیب اسماعیل گفتندی. مردی سخت بزرگ و فاضل و کامل، اما اسباب او و معاش او از دخل طبیبی بودی. و او را از جنس معالجات نادره[21] بسیار بود. وقتی به بازار کشتاران[22] برمیگذشت، قصابی گوسفندی را سلخ میکرد،[23] و گاهگاه دست در شکم گوسفند کردی و پیه گرم بیرون کردی و همی خورد. خواجه اسماعیل چون آن حالت بدید، در برابر او بقالی را گفت که «اگر وقتی این قصاب بمرد، پیش از آنکه او را به گور کنند مرا خبر کن!» بقال گفت: «سپاس دارم». چون این حدیث را ماهی پنج شش برآمد،[24] یکی روز بامدادی خبر افتاد که دوش فلان قصاب بمرد به مفاجة،[25] بیهیچ علت و بیماری که کشید، و این بقال به تعزیت شد. خَلقی دیده جامه دریده، و جماعتی در حسرت او همی سوختند که جوان بود و فرزندان خُرد داشت. پس آن بقال را سخن خواجه اسماعیل یاد آمد، بدوید و وی را خبر کرد. خواجه اسماعیل پس عصا برگرفت و بدان سرای شد، و چادر از روی مرده برداشت و نبض او در دست بگرفت و یکی را فرمود تا عصا بر پشت پای او همی زد. پس از ساعتی وی را گفت: «بسنده است.» پس علاج سکته آغاز کرد، و روز سوم مرده برخاست و اگرچه مفلوج شد، سالها بزیست. پس از آن مردمان عجب داشتند، و آن بزرگ از پیش دیده بود که او را سکته خواهد بود».[26]
[21] . نادره: کمیاب. [22] . کشتاران: کشتارگاه. [23] . سلخ میکرد: پوست میکند. [24] . ماهی پنج شش برآمد: پنج شش ماه گذشت. [25] . به مفاجاة: به مرگ ناگهانی. [26] . چهار مقاله، صص 132 و 133. منبع: http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6375&id=71218 موضوع مطلب : آبِسْتَنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دورهای که زن بچهای را در زهدان، یا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفة او تا هنگام زادن حمل میکند. آبستن صورت فارسی واژه پهلوی «آبِسْتَن» و «آبُسْتَن» (مکنزی، ذیل همین واژهها) و صورت قدیمتر آن «آپُسْتَن» و «آپُسْتَنیه» (آبُستنی) است. این واژه از پیشوند «آ» و دو کلمة «پُسْ» به معنی پسر، و «تَن» و پسوند اسم معنی «ایه» ترکیب یافته است (تبریزی، ذیل آبستن). واژة آبستنی از سویی حال زنی را وصف میکند که فرزند پسری در تن یا شکم خود دارد و از سوی دیگر بیانکنندة ارزش و بهایی است که در عقیدة جمعی ایرانیان به پسر، یعنی جنس نرینه، داده میشده است. واژة آبستن در فارسی تهرانی به صورت «آبِسَّن» و در گویشهای کردی «آوس» (وهبی؛ مردوخ) و لری «اَوِس» (حصوری؛ ایزدپناه) متداول است. در کردی آبستن را «زِک پِرّ» به معنی فرزنددار، هم مینامند. «زِک» در گویش گیلکی به صورت «زَک» و «زاک» و به معنی فرزند و بچه آمده است (ستوده). این واژه شکل دیگر واژة فارسی «زِه» است که در کلمة «زهدان»، به معنی بچهدان و رحم و ترکیب «زه و زاد» و اصطلاح عامیانة «زاق و زوق» به معنی فرزند و فرزندان بسیار، بازمانده است. در زبان فارسی واژههای «بارداری» و «باردار» که بر گرداندة فارسی واژههای عربی «حمل» و «حامل» است، و «حاملگی» و «حامله» نیز به جای آبستنی و آبستن به کار میرود. گاهی زن آبستن را نیز به کنای «دونَفَسه» (در تهران)، «دوگیان» (دو + گیان: جان و روح) (در کردستان) و «ایکی جانلی» به معنی دو جان و تن (در آذربایجان) میخوانند. دو نفسه یا دو جان خواندن زن آبستن بر پایة این باور همگانی است که زن را در دورة حاملگی دارای دو جان یا تن و با دو نفس یا دم، یکی از آن زن و دیگری از آن بچة شکم او میانگارند. زن در جامعة ایران اسلامی مظهر باروری شناخته شده و اهمیت نقش او در آبستن شدن و فرزند آوردن است. هدف از ازدواج زن و مرد نیز تحقق بخشیدن به این نقش، یعنی باروری زن است. زن تا بچه نیاورده، در افکار عامّة مردم ایران بیگانه است. بر بنیاد همین باور یک ضربالمثل قدیم فارسی میگوید: «زن تا نزاییده بیگانه است» (هبله رودی، 87). زن با آوردن فرزند، پردة بیگانگی را میگسلد و اجاق خانواده را روشن میکند. زنی که آبستن میشود و فرزند میآورد، رشتة پیوندش را با شوهر و طایفة شوهر استوار میکند و به اصطلاح در خانة شوهر پاقرص میشود. باروری و زایایی به شخصیت زنانة وی اعتبار مادری میبخشد و شوهر را از شأن و منزلت والای مقام پدری در جامعه برخوردار میکند. زنانِ بارورِ گوهر شکم با زادنِ پسرانِ بسیار، مردان خود را نامآور میکنند و نسل و دودمان آنان را دوام و استمرار میبخشند. زنان نازا، یا به اصطلاح عامه «نروک»، به واسطة ناتوانی در باروری و نیاوردن بچه در خانه و جامعه، سرافکنده و خوار به شمار میآیند و آیندة تاریح و نامطمئنی دارند. تأخیر در باروری و عقیم و سترون بودن همچون کابوسی دهشتناک، پیوسته زنان نازا را میآزارد و مایة نگرانی و حتی بیماری روانی آنان میشود. موضوع مطلب : بچهافکنی عمدی: طبیبان انداختن جنین را در موردهایی مانند بیمار و ناتوان و اندک سال بودن زن آبستن که احتمال مرگ او در سرزا میرفت، یا بیماری و زخم زهدان یا خفه شدن و مردن بچه در شکم ضروری و به مصلحت زن آبستن میدانستند (جرجانی، ذخیره، 560). شیوة آنان در افکندن جنین عبارت بود از خوراندن داروهای خوراکی مانند آب سُداب (دنیسری، 253)، جوشانده ترمس و پودینة آمیخته با ابهل و مشک و محلول شیرگاو و کمیز اشتر و سیکی (تفلیسی، 438ـ439)، برداشتن پرزه مانند پرزهای که از خمیر زَراوَندِ گِرد و ابهُل و اسپندان کوبیده در زهرة گاو (همانجا)، یا از زهرة خارپشت مالیده شده در موم ساخته شده بود (اخوینی، 232)، دود دادن رحم با سداب و تخمگزر، سرگین گاو و ماهی شور (تفلیسی، 438ـ439)، یا با سُم خر و دُم اسب (قزوینی، 394ـ 395)، گذاشتن مرهمهایی روی شکم و ناف و شرمگاه زن مانند مرهم مخ شتری که در کُراث نَبَطی (گونهای ترة وحشی) کوبیده و آمیخته شده است (همو، 450)، یا مرهمی که از سرشتن شحم حنظل و قُسْط و برگ سداب در زهرة گاو فراهم میشد (جرجانی، الاغراض، 514) و همراه کردن اندام برخی حیوانها مانند پای موش ماده یا انجام برخی کارها که اثر جادویی داشت مانند پا نهادن روی مار یا رفتن بر نشان او (دنیسری، 232، 240) و یا به دست گرفتن آذریون (قزوینی، 248). برخی از زنان آبستن نیز خودسرانه با خوردن داروهای گوناگون یا برداشتن شیاف و گذاشتن و مالیدن ضماد و مرهم و انجام کارهایی جادویی و یا دستکاری در رحم، بچة ناخواسته در شکم خود را میافکندند. انگیزههای گوناگونی مانند داشتن فرزند بسیار، دشمنی با شوهر یا با خانواده و طایفة او، بیمیلی و نفرت شوهر و کینه و اختلاف زن و شوهر این زنان را به انداختن بچه وامیداشت. http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=24 موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
شاپور دوم (ذوالاکتاف) چون شهرت پزشکان هندی را شنیده بود، از امپراتور هند یک طبیب حاذق درخواست کرد که منزلگه او در شهر شوش بود. نام «تیادوروس» یا «تئودورس»، پزشک مسیحی شاپور دوم در تاریخ مانده است. منزلگه او در شهر جندی شاپور بود. شهر جندی شاپور در زبان ساسانیان «گندی شاهپور» نام داشت و اعراب آن را تعریب کرده، «جندی شاپور» نام نهادند. چون «گند» نام یک یگان نظامی ساسانی در حد تیپ یا لشکر است، به نظر میرسد این شهر ابتدا یک شهر نظامی بوده که بعدها در آن دانشگاهی بنا شده است. شهر گندی شاهپور به فرمان شاپور اول و به وسیله سربازان اسیر تحت فرماندهی و «الریان امپراتور» که به اسارت شاپور درآمده بود، ساخته شد. این شهر از ابتدا جنبه علمی و طب یونانی یافت. مواد درسی در دانشگاه جندی شاپور، طب، فلسفه، حکمت، ریاضیات و نجوم تدریس میشد. بیمارستانی که در کنار دانشگاه تاسیس شد، آنقدر شهرت و اهمیت یافت که پس از اسلام، همچنان چند قرن به فعالیت خود ادامه داد و دانشمندان بزرگی از آن به عنوان طبیب برخاستند. این دانشگاه سیصدسال به عمر خود ادامه داد. بنا به نوشته نویسندگان عصر اسلامی مانند «احمد عیسی بیک»، در کتاب «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام» و «سید اسماعیل جرجانی» در کتاب «ذخیره» و «زینالعابدین انصاری» نویسنده کتاب «اختیارات بدیعی» و« ابنسرابیون» در کتاب «تریاق»، اطبای این بیمارستان داروهای شفابخشی میساختند. حتی کنگرههای علمی نیز در این بیمارستان و دانشگاه برپا میشد. مجلس مشاوره در دانشگاه گندی شاهپور در دوران انوشیروان چند بار تکرار شد. استاد ذبیح ا.. صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران مینویسد که شاپور دوم که به تیادروس، پزشک مسیحی شاپور دوم، علاقه و اعتماد زیادی داشت، کلیسایی به نام او ساخت و بسیاری از لژیونرهای به اسارت درآمده روس را به خاطر او آزاد کرد (تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیحاله صفا، جلد اول، ص 97) از دیگر پزشکان غیرزرتشتی «ماروتا»، طبیب یزدگرد اول ساسانی بود که در عین حال کشیش و اسقف شهر میافارتین بود و یزدگرد چنان به او اعتماد داشت که زمانی او را به عنوان سفیر به روم فرستاد. «یوسف یا ژوزف مسیحی» که یکی از پزشکان انوشیروان خسرو اول بود که در سال 553 رییس یا جاثلیق مسیحیان ایران شد. «تری بونوس» پزشکی یونانی بود که بنا به دعوت انوشیروان به ایران آمد و یک سال پزشک معالج او بود و وقتی خواست به بیزانسن بازگردد، انوشیروان هدایا و پاداشهای زیاد به او بخشید. «جبرییل درستبد» از دیگر پزشکان عصر انوشیروان بود. «سرجیس رأس العین» یا «سرگیوس» از پزشکان مسیحی و از فرهیختگان دانشگاه بطلمیوسی اسکندریه بود که در سال 534 مرده است. او آثار هیپوکرات، جالینوس، ارسطو و فرفوریوس را به زبان سریانی ترجمه کرد. تمام ترجمههای کتب طب یونانی که از زبان سریانی به عربی ترجمه شد (در قرون هشتم و نهم) از ترجمههای این شخص بوده است. قسمت دوم دوران ساسانی، دوران جدیدی در طب ایران محسوب میشود که افکار و اعتقادات جدیدی به اذهان راه یافته است.رییس همه اطبای کشور«زرتشتروم» خوانده میشد که هر پزشکی که در ایران طبابت میکرد، چه جسمانی و چه روحانی، زیر نظر او بود، احتمال دارد این شخص در عین حال موبد موبدان یا سرپرست عالی دینی کشور بوده باشد، اما یک نفر به عنوان «ایران درستبد» هم بوده است که مقام او در دربار، مقامی شبیه وزیر بهداشت و درمان کنونی بوده است. در کتابهای عصر زرتشتی، امراض انسانی به تعداد 4333 برشمرده شده است. جهل، مکر، خشم، غرور، کبر و شهوترانی از علل رنجوری و امراض روحی و جسمانی شمرده شده و از علل جسمانی به تنهاییسردی، خشکی، عفونت، فساد، جوع، عطش، پیری و رنج نام برده شده است. طب یونانی برودت، حرارت، رطوبت و یبوست را عوامل بیماریها می انگاشت. ایرانیان این عوامل را با ارواح خبیثه و تاثیر آنها بر بدن تلفیق میکردهاند. سردی و خشکی را در مرض میدانستند. کیفیت احوال خون را مربوط به قوه حیاتی آن میدانستند. اگر خون واجد نیروی حیاتی بود، طبیب حاذق میتوانست دواهای مفید بدهد و مریض را بهبودیبخشد. خوراک باید به قدر کافی آب (رطوبت) داشته باشد تا آثار مضره خشکی بدن را برطرف کند و به حد کافی حرارت (عنصر آتش) داشته باشد تا برودت را رفع نماید. صحت بدن را از خوردن غذایی میدانستند که با حفظ شرط اعتدال، خوب ترکیب شده باشد. فاضلترین اطبا آن بود که به علاج بیماران از جهت ثواب آخرت نیز توجه داشته باشد. «نلدکه» از دانشمندان بزرگ آلمانی، در کتاب ترجمه و تفسیر مقدمه برزویه بر کتاب کلیله و دمنه مینویسد که در کتب طب عصر ساسانی چنین یافت میشود که آبی که «اصل آفرینش فرزند آدم است، چون به رحم بپیوندد و به آب زن بیامیزد و شیره و غلیظ شود، بادی (هوایی) پدید آید و آن را در حرکت آرد تا همچون آب پنیر گردد. پس مانند ماست گردد، آنگاه اعضا قسمت پذیرد و روی پسر سوی پشت مادر باشد و روی دختر، سوی شکم مادر و دستها بر پیشانی و زنخ بر زانو و اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره بستی و نفس به حیلت میزند، زبر آن گرمی و گرانی شکم مادر و زیر او (آن) تاریکی و تنگی... و چون مدت درنگ او سپری شود و هنگام وضع حمل و تولد فرزند باشد، بادی بر رحم مسلط شود و قوت حرکت در فرزند پدید آید تا سر سوی مخرج گرداند و از تنگی مخرج (مادر) آن رنج بیند که در هیچ شکنجه آن صورت نتوان کرد و چون به زمین آمد، اگر دستی نرم بر وی نهند یا نسیمی خنک بر وی وزد، درد آن با پوست باز کردن برابر باشد در حق بزرگان، (از ترجمه کلیله و دمنه بهرامشاهی در کتاب ایران در زمان ساسانیان ص 447). سقط جنین در آیین زرتشتی، از گناهان بزرگ بود. مرتکب سقط جنین 400 ضربه شلاق میخورد. اگر خون در عرض ده روز بند نمیآمد، 200 مورچه قربانی میگردید! داروهایی چون بنگ (شاهدانه)، شیتا (طلا یا نوعی گیاه یا یک مایع زردرنگ)، غنا (داروی کشنده) فراسپاتا (که میوه را خارج کرده و مرگ میآفرید) در سقط جنین موثر بود و اغلب مردم آن داروها را میشناختند. مرد یا زنی که جنین ایجاد شده را سقط کرده بود و نیز آن کس که دارو داده بود، هر سه مجازات میشدند. مواصلت با زن در حال باروری پس از چهار ماه و ده روز و نیز در حالت پریود (قاعدگی)، حرام و گناه کبیره بود. نزدیکی با زنی که تازه وضع حمل کرده بود، چه شیردار و چه قبل از راه یافتن شیر در پستان، حرام بود. مواصلت با زنی که دارای ترشحات مهبلی بود نیز منع شده بود. زنی که سقط جنین کرده بود را با گمیز یا ادرار گاو تطهیر میکردند. حتی بدن او را با گمیز میشستند. به این زن آب آشامیدنی میدادند ولی آب نمینوشاندند، مگر در روز چهارم هر گاه کمی تب داشت (تاریخ پزشکی ایران ـ سریل الگوود، ترجمه محسن جاویدان، نشر اقبال، صص 27 – 26). احترام موجودات باردار به گونهای توصیه میشد که حتی سگ خانگی نیز وقتی باردار میشد، تحت حمایت قرار میگرفت و صاحب سگ موظف بود تا شش ماه از تولههای سگ خود، حمایت و نگهداری کند. در آیین و تعلیمات زرتشتی، پرهیز از سگها و بستن او در محلی دور، توصیه شده و اگر سگ هاری، کسی را میگزید، برای گزش اول یکی از گوشهایش را میبریدند و در گزش پنجم، دمش را ولی در این باره که سگ هار را بکشند، نظری ابراز نشده بود. (همان کتاب ص 28). منبع: http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?Id=11494&Type=3 http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?id=11753 موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||||||||||