در سال  1298 و یک سال پس از جنگ جهانی اول، دولت ایران با آن که هنوز از مصائب جنگ جهانی فوق آسوده نگشته و اثرات خانمان سوز لشکرکشی و قحطی و بیماری را با بردباری تحمل می‌کرد برای تعالی علم پزشکی و تحقیقات پیرامون انواع بیماریهای واگیردار بومی به فکر تجدید روابط علمی خود با کشور فرانسه افتاد و حصول این مقصود را به عهده هیئت نمایندگی سیاسی خود که برای شرکت در کنفرانس صلح عازم پاریس بود واگذار نمود. هئیت نمایندگی ایران، در اول آبان ماه 1298 با مرحوم امیل رو، دانشمند مشهوری که در آن موقع رئیس انستیتو پاستور پاریس بود، در انستیتو پاستور پاریس ملاقات نمود و در همان ملاقات اساس و شالوده تاسیس انستیتو پاستور ایران پی‌ریزی گردید. سه ماه پس از این ملاقات در تاریخ 30 دیماه 1299، مرحوم پروفسور رنه لگروکه از طرف انستیتو پاستور پاریس مامور رسیدگی بود موافقت‌نامه‌ای را که در آینده سرمشق همکاری‌های فنی ایران و فرانسه گردید با وزیر امور خارجه ایران به امضاء رسانید و بدین ترتیب یک انستیتوی علمی و بهداشتی به نام انستیتو پاستور ایران در کشور ایران تاسیس شد.


منبع:


http://www.pasteur.ac.ir/farsi/HistoryF.html




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

از‌نشانه های‌ماندگاری‌شاهنامه،اشارت هایی‌است که این اثر سترگ به دانش ایرانیان دارد پی جویی دانش پزشکی در شاهکاری که رویکرد اصلی آن حماسه و بر محور اخلاق و فردگرایی است می تواند بر اهمیت کار فردوسی بزرگ بیفزاید. در این روزها که همزمان با روز بزرگداشت حکیم بی بدیل شرق، ابن سینا و روز پزشک است، پژوهشی را می خوانیم که نویسنده آن هم در کسوت پزشکی قرار دارد و هم به عنوان بنیان گذار بنیاد فردوسی دستی در پژوهش شاهنامه دارد. ضمن سپاس از دکتر توسی وند بزرگ می داریم یاد نام آورانی چون فردوسی و بوعلی سینا را که هماره فخر و شکوه ایران را به یاد می آورند- گروه ادب و هنر



تاریخچه دانش پزشکی به روزگاران کهن بازمی گردد، آن هنگامی که انسان ها درد و بیماری را در وجودشان احساس کردند در پی چاره جویی برآمدند و نیاز به مداوا و درمان داشتند؛ بدین روی حکیم توس، دانش پزشکی را با داستان های اساطیری و بر پایه مستندهای تاریخی روزگار خویش در دانشنامه شاهنامه گردآوری نمود. پزشکی در شاهنامه نخستین بار در هزاره نهم تاریخ باستانی ایران در دوره پادشاهی جمشید جم فرزند تهمورث دیوبند آورده شده است؛ شاهنامه، جمشید را با فر ایزدی، فر شهریاری و فر موبدی معرفی می نماید. جمشید نخستین بار آهن را گداخت و با آن ابزار جنگی و خانه ساخت و مردمان را به فرهنگ پوشش و رعایت امور بهداشتی تشویق نمود. جامعه آن روزگار را بر پایه نیازهای شان دسته بندی کرد و از آن جمله برخی را به نیایش ایزد و پژوهش در امور دینی و گروهی دیگر را به جنگ آوری ترغیب نمود و گروه دیگری را به کشاورزی و برخی دیگر را به کار صنعت گمارد؛ جمشید به معماران چیره دست نیز دستور داد تا کاخ های باشکوهی بسازند و گرمابه ها و درمانگاه های فراوانی در این دوران ساخته شد. وی پس از این آبادانی ها به یافتن داروهای شفابخش برای درمان بیماران و ساخت عطرهای گیاهی و آموزش پزشکان فرمان داد.


دگر بوی های خوش آورد باز /که دارند مردم به بویش نیاز /چو بان و چو کافور و چون مشک ناب / چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب /پزشکی و درمان هر دردمند /در تندرستی و راه گزند


جمشید اما در روز نخستین سال به نام اورمزد یا هرمزد از ماه فروردین بر تخت نشست که از آن پس مردمان ایران آن روز را نوروز نامیده و چون این روز آغازی بود برای دوران هفتصد ساله تمدنی باشکوه، ایرانیان همه ساله در چنین روزی که سرآغاز بیداری طبیعت نیز هست در سراسر جهان جشن می گیرند.


جهان انجمن شد بر تخت اوی / از آن بر شده فره بخت اوی /سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج، تن، دل زکین /به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند /چنین جشن فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار


اما افسوس که جمشید گرفتار وسوسه اهریمنی شد و به خود پرستی گرفتار شد تا جایی که خود را خدا انگاشت و بدین روی فر ایزدی از وی روی گردان شد؛ شگفتا که این خودپسندی از بیماری های روانی به شمار می رود که در شاهنامه به این بیماری جمشید در پایان زندگانی اش به درستی اشاره شده است.


بزرگی و دیهیم و شاهی مراست/ که گوید که جز من کسی پادشاست /جز از من که برداشت مرگ از کسی/ و گر بر زمین شاه باشد بسی /گر ایدون که دانید من کردم این/ مرا خوانده باید جهان آفرین /هنر در جهان از من آمد پدید/چون من تاجور تخت شاهی که دید/ به دارو و درمان جهان گشت راست / که بیماری و مرگ کس را نکاست /منی چون به پیوست با کردگار / شکست اندر آید ز هر سو هواس


با این کفر نعمت، روزگار از جمشید روی گردان شد و مردی از ناحیه هاماوران (یمن کنونی) به نام آژیدهاک- که ایرانیان او را ضحاک می خوانند- بر وی چیره شده و با اره به دو نیم اش کرد و بدین ترتیب است که دوران یک هزار ساله تاریکی و خفقان ضحاکیان آغاز می شود. از دید کتاب اوستا اما فریدون نخستین پزشک ایرانی بوده و این در حالی است که پارسیان سینای پزشک را - که در حدود یکصد سال پس از زرتشت می زیسته و او را به سیمرغ تشبیه کرده اند- نخستین پزشک ایرانی می دانسته اند. در شاهنامه نیز از فریدون به عنوان پزشکی ماهر یاد شده، وی به جست و جوی داروهای گیاهی پرداخت و با کارد ساخته خود، جراحی می کرد و غده های ناپاک را برش می داد و از بدن بیمار جدا می ساخت و با داغ کردن، زخم های بدن را می سوزانید که امروزه نیز در جراحی کوتری زاسیون نامیده می شود. وی به ویژگی گیاه هوم پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی و برونشیت و مداوای هر گونه درد و التهاب بهره برد. هم چنین با داروهای گیاهی دیگر به درمان تب، بیماری جذام، مار گزیدگی و پوسیدگی استخوان ها پرداخت. فریدون به خاصیت گیاه خشخاش (مرفین) نیز پی برد و از آن برای تسکین درد و درمان بیماری افسردگی بهره گرفت. او برای ترویج شادی همانند جمشید که جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پایه گذاری کرد. سرانجام فریدون، این فرهیخته ایرانی چاره ای جز مبارزه با ضحاک نیافت و با پیروزی بر ضحاکیان به دوره تاریکی ها پایان داد و آن چنان که در شاهنامه روایت شده وی در روز مهر از ماه مهر کلاه کیانی بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. از این پس مهرگان به مناسبت پایان یافتن دوره تاریک ضحاکیان در نزد ایرانیان با برپایی جشنی گرامی داشته شد.


فریدون چو شد بر جهان کامکار/بدو شاد شد گردش روزگار /زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر یک ره ایزدی /دل از داوری ها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند /به روز خجسته سر مهر ماه /به سر بر نهاده کیانی کلاه


فردوسی توسی در نامورنامه خود از آگاهی پزشکی در نزد ایرانیان سخن بسیار گفته و بر این باور بوده است که پزشکان ایرانی در زمینه های یافتن داروهای بیهوشی و عمل های موفق جراحی سرآمد بوده و در تشخیص بیماری های داخلی از رنگ رخساره و زبان آگاهی کاملی داشته اند؛ هم اینان با بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان بیماری های تن هم چون گواتر (تیروئید) و درمان بیماری های روان هم چون اسکیزوفرنی تجربه داشته اند. یافته های باستان شناسانه در شهر سوخته سیستان از جمله جمجمه جراحی شده متعلق به چهار هزار سال پیش نمونه ای برای اثبات وجود پزشکان و جراحان ماهر در ایران باستان بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر چه پزشکی رسمی به شمار نمی رفته اما با توجه به این که حکما در آن روزگاران به همه دانش ها چیرگی داشته اند، حکیم توس نیز با بهره گیری از اسناد و کتاب های کهن نگره های بی شماری را در شاهنامه ارائه کرده است؛ از این روی با تشبیه مناسبی حکیم توس تندرستی را به مانند ریشه درخت، شادمانی را مثل میوه درخت و پزشک را به عنوان باغبان درخت زندگی و حیات می داند.


چه دانی کز او تن بود بی گزند/همانند بر دل هر کسی ارجمند/ چنین داد پاسخ که چون تندرست/بود دل جز از شادمانی بجست/هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت/ ز دانندگان گر بپوشیم راز/ شود کار آسان بر ما دراز /همه آرزو تندرستی بود/چو از درد روزی به سستی بود /امید و سپاه و سپهبد به توست /که روشن روان باشی و تندرست


وجود موجودی اساطیری به نام سیمرغ در بسیاری از داستان های شاهنامه در قامت پزشک آشکار می شود که از این جمله می توان به راهنمایی فکری سیمرغ به زال در داستان زایمان رستم و التیام زخم های رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن اشاره داشت و یا حتی هنگامی که خاندان زال به خاطر موی زردش و تصور آن که وی بیماری واگیرداری دارد، وی را رها می کنند؛ این سیمرغ است که به زال پناه می دهد و او را می پروراند.


به آن جای سیمرغ را لانه بود / که آن جای از خلق بیگانه بود


هم از این رو سیمرغ در ادب غیر حماسی ایرانیان به عنوان موجودی ماورایی و یا کنایی از انسان کامل رخ می نماید که از دیده ها نهان است و هر از چند گاهی در دشواری های زندگانی آدمیان به عنوان مرغی فرمانروا یا پزشکی حکیم و یا مشاوری امین و راهنمایی بزرگ در داستان های اساطیری شاهنامه به صحنه می آید. سیمرغ در هنگام زادن رستم به یاری زال می شتابد که ثمره ازدواج زال با رودابه دختر فرمانروای کابل، رستم است. رستم کسی است که محور همه دوره های پهلوانی شاهنامه بوده و همواره یاور ایرانیان در نبردهای دشوار است. در داستان زایمان رستم، رودابه از کودک فربهی که در بطن خویش داشت به سختی رنج می کشید و به همین خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سیمرغ به زال اندرز می دهد که از درد زایمان رودابه نهراسد و روشی را به پزشکان می آموزد که از آن پس به رستم زاد مشهور می شود، شگفت آن که این نوع زایمان پس از هفتصد سال از درگذشت حکیم توس در لغت نامه پزشکی اروپاییان (آنسیکلوپدی) با واژه فرانسوی سزارین شناخته شده است. با پژوهشی گسترده متوجه شدم، نخستین بار واژه سزارین در سال ???? میلادی به وسیله «فرانسوا موری سییو» به عنوان عملی غیرانسانی و خطرناک به کار برده شده و آن را زایمانی دانسته که تنها پس از مرگ بانوی باردار می توان از آن بهره برد، چون در تاریخ پزشکی در اروپا هیچ گاه پس از این عمل جراحی مادر زنده نمی ماند. در سال ???? میلادی نیز «پائول اسویفل»، عمل جراحی سزارین را روشی نوین در زایمان بانوان می انگارد و در همان سال ها شش عمل سزارین به ثبت رسیده که جز یک مورد همگی مادران در هنگام این عمل جراحی مرده اند. این عمل جراحی تا سال ???? میلادی که در آلمان دانشجوی پزشکی بودم به عنوان یک عمل بزرگ در وضع حمل بانوان به شمار می رفت به گونه ای که تنها با نظارت رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان های معتبر می توانست انجام شود. از دیگر سو هیچ سندی وجود ندارد که عمل سزارین تا سال ???? میلادی در اروپا با موفقیت به انجام رسیده باشد پس نسبت دادن این عمل به دوره قیصر روم از چه روی می تواند باشد؟ در بررسی های تاریخی به قانون پزشکی برمی خوریم که به وسیله «نوما پومپیلیوس»، قیصر روم باستان در سال های ??? و ??? پیش از میلاد مسیح تصویب شد که در کتاب «قانون مدنی روم باستان» آورده شده است: اما با توجه به ثبت نام کسانی که از این طریق به دنیا آمده اند و به وسیله «پلی نیوس» در سال های ?? تا ?? میلادی در کتابی گزارش شده است، نام بزرگان و شخصیت هایی یاد می شود که پس از فوت مادر و شکاف زیر شکم، متولد شده اند اما هیچ گاه از تولد ژولیوس سزار رومی بدین روش نامی برده نشده است و از دیگر سو تاریخ دقیق فوت «آئوریلیا»، مادر ژولیوس سزار در سال ?? میلادی و در حقیقت ?? سال پس از قتل پسرش ذکر شده است و هنگام شست وشو و تدفین وی نیز هیچ گونه برشی بر روی شکم مادر سزار دیده نشده است.بنابر، این سندهای تاریخی عمل جراحی که به نام سزارین مشهور شده و با توجه به اشارات دقیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است و به زنده ماندن رودابه، مادر رستم پس از زایمان رستمی تصریح دارد، بایستی از این پس به جای اصطلاح نادرست سزارین از واژه «رستم زاد» بهره جست و البته گفتنی است این واژه به وسیله فرهنگستان زبان و ادب پارسی نیز برگزیده شده است.به هر روی فردوسی مراحل عمل رستم زاد را همانند پزشکی ماهر، برمی شمرد و یکایک اصطلاح های پزشکی را به کار می برد: نظیر خنجری آبگون به جای کارد جراحی، مرد برنا دل پرفنون به جای جراح و متخصص شکافتن، بتابید مر بچه را سر ز راه جایگزین چرخش سر نوزاد در زهدان به خاطر غیرعادی قرار گرفتن وی در رحم، فرو دوختن به جای بخیه جراحی زدن، می به جای داروی بیهوشی، مست کردن به جای بیهوشی بانوی باردار، شکافتن به جای شکاف جراحی و سرانجام به پانسمان کردن با پمادی مخصوص از گیاهی طبی که با شیر و مشک آمیخته شده برای مالیدن بر زخم (خستگی) و بهبود زخم، می توان اشاره نمود.


بیاور یکی خنجری آبگون/یکی مرد برنا دل و پرفنون/ نخستین به می، ماه را مست کن/ز دل بیم و اندیشه را پست کن/شکافید بی رنج پهلوی ماه/بتابید مر بچه را سر ز راه ...


با این همه نکته های شگفت از دانش پزشکی که در شاهنامه بدان اشاره شد باید به طور تخصصی درباره این دانش به مانند دیگر دانش هایی که در گنجینه شاهنامه نهفته است پژوهش های دامنه داری را آغاز نمود.به همین منظور به برخی سرفصل های مهم پزشکی در شاهنامه بسنده می کنم:? - نخستین کنگره جهانی پزشکی برای ارایه مشاوره های علمی و دستاوردهای پزشکی که در دوره انوشیروان در حدود یک هزار و پانصد سال پیش در دانشگاه جندی شاپور برپا شد.


پزشکان فرزانه گرد آمدند/همه یک به یک داستان ها زدند


? - پرهیز از پرخوری و استفاده نکردن از خورش ها و غذاهای چرب و سنگین که استادان دانش تغذیه نیز به این موارد سفارش موکدی دارند.


بدو گفت آن کس که افزون خورد/چو بر خوان نشیند خورش نشمرد/نباشد فراوان خورش تندرست/بزرگ آن که او تندرستی بجست


? - ورزش کردن و آمادگی جسمانی برای دستیابی به تندرستی.


ز نیرو بود مرد را راستی/ز سستی کژی زاید و کاستی


? - سفارش به بیماران برای بیان شرح دقیق نشانه ها و علایم بیماری شان به پزشکان مورد اعتماد خود برای مدد به تشخیص درست بیماری و درمان آن.


هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت


? - پرهیز از نوشیدنی های الکلی و مشروب که از خرد و ارج آدمی می کاهد.


کسی کو خورد داروی بیهشی/نباید گزیدن جز از خامشی/به مستی بزرگان نبندند بند/به ویژه کسی کو بود ارجمند


? - پرهیز از خشمگین شدن که مایه پشیمانی و زیانباری است.


چو خشم آوری هم پشیمان شوی/به پوزش نگهبان درمان شوی


? - آگاهی از بیماری های وراثتی و ژنتیکی که آن را سرشت (ژن) می نامیدند که به آسانی درمان نمی شده است.


درختی که تلخ است وی را سرشت/گرش برنشانی به باغ بهشت/ور از جوی خلدش به هنگام آب /به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب/سرانجام گوهر به بار آورد/همان میوه تلخ بار آورد


? - بهره گیری از نوشدارو یا پادزهر در آستانه مرگ سهراب.


? - استفاده از داروهای بیهوشی از جمله کافور و حنف (کانابیس) در داستان های بیژن و منیژه، سیاووش و سودابه و جراحی رستم زاد.


همی ریخت کافور، گرد اندرش/بدین گونه بر تا نهان شد سرش


?? - اشاره به بیماری های روحی و روانی نظیر اسکیزوفرنی و تیک عصبی یا حالت های غیرعادی مانند صداهای عجیبی که بیماران روانی در حمله های عصبی از خود نشان می دهند.


به دقت جماعش یکی جنجه خواست/تو گویی که گاوی بغرید راست


?? - بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان و پیشگیری از نابینا شدن سپاهیان کی کاووس در مازندران.


?? - بهره گیری از داروهای خاص که طرز تهیه آن در شاهنامه آمده است.


گیاهی که گویمت با شیر و مشک/بکوب و بکن هر سه در سایه خشک/بسای و به آلای بر خستی‌گیش /تو بینی هم اندر زمان رستگیش


?? - اشاره به سنجه های گوناگون پزشکان ایرانی از جمله نشانه های ظاهری از جمله رنگ رخسار و زبان و حتی آزمایش گرفتن از بیماران که اکنون نیز مرسوم شده است.


پزشک آمد و دید پیشاب شاه/سوی تندرستی نشد کار شاه


?? - سفارش به زندگانی با آرامش و بدون اضطراب (استرس) و توصیه های اخلاقی به رعایت میانه روی و اعتدال.


به کار زمانه میانه گزین/چو خواهی که یابی همی آفرین


در پایان، سخن «سر لوید الگود»، نگارنده کتاب «دانش پزشکی ایرانیان در روزگاران کهن» می تواند نشانگر جایگاه والای پزشکان ایرانی باشد:«ایرانیان را باید مبتکر و بانی نگره های دانش پزشکی امروز در جهان دانست که بر این پایه بقراط توانست حدود پانصد سال پیش از میلاد رساله پزشکی مشهور خود را که در آن واژه های ایرانی و هندی فراوانی به کار گرفته است را نام برد.»


منبع:


http://www.khorasannews.com/news.aspx?3_17347_12_1275.XML


 




موضوع مطلب :



علم طب و بیمارستانهای اسلامی


منابع مقاله:

کارنامه اسلام، زرین کوب ؛





وقتی طب از دست‏سریانی‏ها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آن‏جنبه جدی‏تر و دقیقتر گرفت.بجای رساله‏های کوتاه علمی که معمول‏سریانیها بود،دائرة المعارفهای جامع طبی بوسیله مسلمین تالیف شد.


تحقیقات تجربی و مطالعات بالینی هم البته از نظر دور نماند.مخصوصا دربیماریهای منطقه‏یی و محلی تحقیقات مسلمین-و علماء قلمرو اسلام‏اهمیت‏یافت.در واقع،تحقیقات علماء یهود و نصاری و حتی صابئین هم‏که در دار الاسلام انجام می‏یافت‏به تشویق و هدایت مسلمین بود.


قدیمترین رساله‏یی که در باب چشم پزشکی هم اکنون در دست است‏رساله‏یی است از آن حنین بن اسحق.کثرت و شیوع انواع بیماریهای چشم‏در مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود در جلب توجه اطباءاسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته بدان.در باب تاریخ چشم پزشکی‏مسلمین هیرشبرگ آلمانی (1) رساله جامعی دارد که حاکی است از اهمیت‏کارهای مسلمین درین باب.یک چشم پزشک جراح در عهد ملکشاه‏سلجوقی شهرت یافت‏به نام ابو روح محمد بن منصور که‏«زرین دست‏»خوانده می‏شد و کتاب فارسی او نور العیون کتابی جامع و قابل توجه بود درین رشته از طب (2). چشم پزشکان اسلام در جراحی چشم‏پیشرفتهایی قابل توجه پیدا کردند.در بین آنها کسانی بودند که آب آوردگی‏چشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشت‏با اطمینان تمام عمل‏می‏کردند.در سایر رشته‏های طب هم مسلمین کارهای ابتکاری انجام‏داده‏اند.قدیمترین ملاحظات بالینی برای تشخیص و بیان تفاوت بین‏آبله و سرخک( الجدری و الحصبه) رساله‏یی است که محمد بن زکریای‏رازی درین باب نوشته است.پیش از وی هیچ طبیبی-یونانی یااسلامی-به این نکته‏ها Rhazes خوانده می‏شود-طبیب و حکیم ایرانی است که در طب وکیمیا هر دو برنخورده بود.رازی-که نزد اروپائیها دست داشته است و اخبار و آثار او حاکی است از علاقه به‏معرفت تجربی.می‏گویند وقتی خواست در بغداد بیمارستان بسازدقطعه‏های گوشت در محله‏های مختلف شهر آویخت و جایی که کمتر درگوشت آثار عفونت پدید آمده بود آنجا بیمارستان ساخت. (3) کتاب حاوی اوبزرگترین و جامعترین کتابی است که در قدیم یک طبیب توانسته است‏بوجودبیاورد و در واقع یک دائرة المعارف بزرگ طبی است‏شامل اقوال وتحقیقات اطباء یونانی،سریانی،ایرانی،هندی و عرب،بعلاوه تجارب‏شخصی در باب بیماریهای مختلف.ترجمه لاتین آن جزو کتب درسی‏طب بوده است و کثرت چاپهای آن حاکی است از تداول و نفوذ کتاب.


یک دائرة المعارف طبی دیگر که بوسیله مسلمین تالیف شد عبارت بود ازکامل الصناعه مجوسی-علی بن عباس اهوازی-که طب ملکی هم‏خوانده می‏شود-به نام ملک دیلمی عضد الدوله.اثر مجوسی که درقرون وسطی وی را Haly Abbas می‏خوانده‏اند در اروپا شهرت‏بسیار یافت و نزدیک پنج قرن مرجع مهم طب بود در مدارس اروپا.


تاثیر مجوسی در پیشرفت طب قابل ملاحظه بود و توضیحی که از سیستم‏عروق شعریه کرده بود از جهت تاریخ علم، اهمیت‏بسیار دارد.اما عظیمترین اثر علمی در طب اسلامی قانون ابن سینا بود که نیز دائرة المعارف‏طبی است و نویسنده در آن اقوال اطباء یونانی،هندی،و ایرانی را درانواع معالجات و در مسائل مربوط به تدبیر الماکول بیان می‏داردچنانکه از تجارب شخصی هم مواد بسیار به آن مجموعه می‏افزاید و بساکه اقوال یونانیها را نقد می‏کند و مخصوصا از خود بعضی معالجات‏خاص درباره امراض بیان می‏کند که حتی امروز نیز جالب است (4) ترجمه لاتینی آن نیز در اروپا مکرر چاپ شده و آنجا در مدتی مدیدتر وطولانیتر از هر کتاب دیگر بمنزله انجیل مقدسی برای اطباء تلقی شد-چنانکه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت.


اطبای اسلامی اندلس هم در پیشرفت طب سهم بزرگی داشته‏اند.


ابن رشد حکیم معروف بود که نشان داد یک تن دو بار آبله نمی‏گیرد.چنانکه‏ابن الخطیب اندلسی(متوفی‏776)مشهور به لسان الدین که مخصوصانزد مسلمین به عنوان ادیب و شاعر و مورخ شهرت دارد و در تاریخ‏غرناطه و احوال امراء و ادباء اندلس تالیفاتش مشهورست و در طب‏نیز تبحر داشت،در دوره طاعونی که اروپا و آسیا معروض این مرگ‏سیاه (BlackDeath) موحش شده بود در رساله طاعون خویش نشان‏داد (5) که این بیماری واگیرست و در اثبات سرایت آن برای اقناع‏مخالفان نوشت‏ساری بودن این بیماری ازینجا معلوم می‏شود که هر کس‏درین ماجرا با بیمار ارتباط می‏یابد بدان دچار می‏شود و هر کس با اوتماس ندارد مصون می‏ماند چنانکه نیز از راه لباس،ظرف،گوشواره هم‏بیماری از یکی به دیگری منتقل می‏شود.ابن النفیس دمشقی(متوفی‏687)که او را ابن ابی الحزم نیز می‏خوانند حرکت‏خون را در ریه بیان‏کرد و بدینگونه قرنها قبل از سروتیوس اسپانیائی که او را کاشف واقعی‏دوران دم می‏دانند وی به این نکته پی برد.در جراحی نیز کارهای‏مسلمین جالب بود و تا حدی ابتکاری.ابو القاسم الزهراوی که در قرون وسطی نزد اروپائیها Albucacis خوانده می‏شد چندین اسباب‏مهم در جراحی توصیف یا اختراع کرد که شرح آنها در کتاب التصریف‏وی آمده است.در قرن دوازدهم میلادی،طرز جراحی مسلمین بقدری‏نسبت‏بشیوه کار رایج در نزد فرنگی‏ها کامل بوده است که اطباء عرب‏چنانکه اسامة بن منقذ یک جا از قول یک طبیب مسیحی عرب نقل می‏کند (6) شیوه جراحی آنها را نوعی قصابی وحشیانه تلقی می‏کردند.


مسلمین در بعضی رشته‏های طب تحقیقاتی کردند که بی‏سابقه‏بود چنانکه درباره جذام ظاهرا اولین تحقیقات بوسیله آنها شد،فرق بین‏آبله و سرخک را اول بار آنها ملتفت‏شدند،درباره مامائی و قابلگی‏خیلی بیش از یونانیها مطالعه کردند. همچنین در استعمال بعضی ادویه،و پاره‏یی وسائل معالجه سابقه آنها محقق است.پزشکان اسلامی در معالجه‏بسیاری بیماریها بر لزوم استفاده از طبیعت مریض،مخصوصا تاکیدمی‏کردند.در ترکیب ادویه،درست کردن شربتها،مرهمها، مشمعهاو معجونها مهارت کم نظیر نشان داده‏اند.بعضی معالجات آنها درامراض جسمانی یا روحی ابتکاری بود.ابن سینا در معالجه یک‏بیمار که به نوعی شخصیت مضاعف مبتلا بود و خود را گاو می‏پنداشت‏طریقه‏یی جالب بکار برد که در چهار مقاله آمده است.ابو البرکات بغدادی‏مالیخولیای بیماری را که تصور می‏کرد خمره‏یی بر روی سر دارد،با لطف‏و ظرافت طوری علاج نمود که بیمار یقین کرد خمره‏یی را که روی سرداشت طبیب شکست.ابن زهر اندلسی یبوست مزاج را به وسیله انگوری‏معالجه می‏کرد که تاک آن را با آبی که دارای دوای مسهل بود آبیاری‏کرده بود.در باب خرد کردن سنگ مثانه ابو القاسم الزهراوی شیوه‏خاصی داشت.در جراحی نیز پزشکان اسلامی از اهمیت دوای بیحسی‏واقف بودند و در عملهای دردناک اول بیمار را با بذر البنج‏بیحس‏می‏نمودند و بعد از آن به عمل کردن وی مبادرت می‏کردند.بسیاری از اطباء اسلامی به تجارب شخصی اهمیت‏بسیار می‏دادند.علاقه رازی به ضبطمشاهدات بالینی حاجت‏بتذکار ندارد.وی به استناد همین تجارب شخصی‏مکرر با متقدمان به مخالفت‏برخاسته است.تجارب شخصی ابن سینا هم‏در قانون مکرر ذکر شده است.یوحنا بن ماسویه و هبة الله بن سعید که‏تربیت‏یافتگان طب اسلامی بوده‏اند بارها تاکید کرده‏اند که‏آنچه با تجربه منطبق نباشد معقول نیست.طب اروپا،دین زیادی‏به طب اسلامی دارد.حتی مدتها بعد از شروع رنساس هم اروپااز Frankfurt am Oder قانون ابن سینا و قسمتی از طب اسلامی استفاده می‏کرد.در سال 1588 در شهر فرانکفورت کتاب المنصوری رازی جزوبرنامه رسمی مدارس طب بود.در قرن هفدهم در فرانسه و آلمان هنوزاطبائی بودند که کارشان بر اساس طب عربی بود-یعنی اسلامی.درچشم پزشکی ترجمه تذکرة الکحالین علی بن عیسی بغدادی و بعضی دیگراز کحالان اسلامی هنوز تا اواسط قرن هجدهم در انگلستان مقبول بشمارمی‏آمد.بعضی انواع آب آوردگی چشم را در انگلستان تا 1780 و درآلمان حتی تا 1820 هنوز از روی شیوه جراحان اسلامی عمل می‏کردند (7) شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه‏«بهداشت‏به وسیله ورزش‏»یک‏تئوری جدیدست در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون درین باب با دقت‏و تفصیل تمام سخن گفته است.به عقیده وی ورزش چنانچه مطابق‏دستور و در موقع خود انجام شود ممکن است جای علاج را بگیرد.


ابن سینا انواع ورزشها را از شدید و خفیف شرح می‏دهد و توصیه می‏کندکه ورزش گونه‏گون باشد و در آن نباید دایم به یک نوع خاص اکتفاکرد.بعلاوه هر نوع مزاج و هر درجه از صحت نیز مقتضی ورزش خاصی‏است که برای نوع و درجه دیگر مناسب نیست.


درست است که احترام شخص میت-در اسلام و همچنین در آئین مسیح-تشریح و قطع عضو وی را تجویز نمی‏کنند اما گهگاه بعضی‏امکانات اتفاقی و غیر مترقبه مطالعه در اندامها و استخوانها را برای‏آنها تسهیل می‏کرده.فی المثل یک جا توده‏های کثیر استخوان که درمحلی در بیرون یک شهر پیدا می‏شده است‏برای یک طبیب فرصتی‏پیش می‏آورده ست‏برای بررسی در استخوان بندیها.بهمین سبب،باوجود موانع،آشنایی مسلمین با دقایق تشریح-در حدود امکانات‏آنها-بهر حال از حدود معلومات جالینوس و یونانیان بالاتر بود و ازجمله آنچه در طب منصوری رازی،قانون ابن سینا،و کتاب الملکی علی بن‏عباس آمده است دارای تفصیل و تحلیل قابل ملاحظه‏یی است.تشریح‏مسلمین،تا حدی مثل قدما،جنبه غائیت دارد.


با اینهمه،مشکلی را که منع تشریح انسانی برای پیشرفت طب‏اسلامی پیش می‏آورد مطالعات بالینی بیمارستانها تا حدی جبران می‏کرد.


بیمارستان را مسلمین با حذف جزو اول نام فارسی آن به شکل مارستان‏ظاهرا از ایران عهد ساسانی اخذ کردند-از بیمارستان جندیشاپور.


بیش از سی بیمارستان مشهور را در قلمرو اسلام ذکر کرده‏اند که درواقع مراکز علمی بوده‏اند و بهداشتی.اولین بیمارستانی هم که مسلمین‏تاسیس کردند ظاهرا در دوره هارون الرشید بود (8) و بسبک بیمارستانهای‏ایران.در طی یک قرن تعداد بیمارستانها به پنج رسید.حتی بعدهابیمارستان سیار هم تاسیس شد که شامل ادویه و اشربه جهت‏بیماران‏دور افتاده بود،و درین مورد نیز به غیر مسلمین هم مثل مسلمین توجه‏می‏شد.مورخین اسلامی اطلاعات مفیدی درباره این بیمارستانها،تعداداعضاء،مستمریهای اطباء و کارکنان،و بودجه آنها بدست می‏دهند.


بیمارستان ری که رازی قبل از عزیمت‏ببغداد متصدی آن بود از مدتی‏پیش وجود داشت و مؤسسه وسیعی بود.بیمارستان رازی ترتیبی داشت‏مبتنی بر سلسله مراتب اطباء،در مواردی که اطباء تازه کار می‏توانستند بیمار را علاج کنند به استاد رجوع نمی‏شد اما بهرحال ملاحظات بالینی رااستاد با نهایت دقت جمع می‏کرد.بیمارستان عضدی در هنگام تاسیس‏بیست و چهار طبیب داشت و شامل کحالان،جراحان،و مجبران،(شکسته بندان)هم می‏شد.درین بیمارستان دروس طب و اقراباذین(وصف ترکیب ادویه)القاء می‏شد و اطباء کشیک شبانه هم داشتند.


حتی بموجب اطلاعات موجود،مقرری یک طبیب آنجا-نامش‏جبرئیل بن عبید الله-برای هفته‏یی دو شبانه روز که کشیک داشت‏ماهانه سیصد درهم بود.بیمارستانهای اسلامی غالبا مبتنی بر اوقاف‏اهل خیر بود و با این وجود چنانکه یک جا ابن ابی اصیبعه وصف می‏کندگهگاه نیز در طرز خرج و مصرف،شکایتهایی وجود داشت.برای تیماردیوانگان هم دارالمجانین وجود داشت و ابو العباس مبرد یک‏تیمارستان را در دیر حزقل بین واسط و بغداد نقل می‏کند که در عهدمتوکل دید.بعلاوه،در امر زندانها مراقبت می‏شد و علی بن عیسی وزیرمعروف در تفتیش و نظارت زندانیها بوسیله اطباء اصرار و تاکید می‏کردحتی پرستاران زن هم در موقع لزوم مراقبت می‏نمودند.در بیمارستانعضدی که هنگام مسافرت ابن جبیر هنوز مثل یک قصر سر برافراشته بودبه تمام بیماران دارو و غذای رایگان می‏دادند.نور الدین زنگی(69-541)از محل فدیه یک شاهزاده صلیبی بیمارستان مجهزی دردمشق بنا کرد.در مصر-که احمد بن طولون در قدیم بیمارستان‏محدودی ساخته بود-صلاح الدین ایوبی بیمارستانی ساخت‏به نام‏ناصری.در بیمارستان منصوری که سلطان قلاوون احداث کرد غیر ازوسائل و اسبابی که برای تفریح یا استفاده بیماران مختلف در بخشهای‏گونه‏گون حاضر بود به بیمارانی که مبتلا به بیخوابی بودند،هم موسیقی‏ملایم عرضه می‏شد هم قصه‏های قصه گویان.بعلاوه،به بیماران بهبودیافته،در هنگام خروج مبلغی هم داده می‏شد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد.


حتی در باب اداره و ترتیب بیمارستانها و اوصاف و شروط آن‏نیز مسلمین کتابهایی تالیف کردند.در واقع،ترتیب همین بیمارستانهابود که بوسیله اطباء و علماء فرانسه و ایتالیا تقلید شد و بیمارستانهای‏امروزی اروپا از آن بیرون آمد. 11


پی‏نوشتها:


Hirschberg, Geschichte der Augenheilkunde bei den Arabern,Leipzig 1905 1.


Hirschberg, op. cit./57 2.


3. این واقعه را درباره بنای بیمارستان عضدی نقل کرده‏اند اما آن‏بیمارستان مدتها بعد از وفات رازی درست‏شده است. ظاهرا بیمارستان‏معتضدی که مربوط به عهد رازی است‏بسبب شباهت نام بعدها درین‏مورد با بیمارستان عضدی خلط شده است.


4. دکتر محمود نجم آبادی،«قانون‏»،مجله معارف اسلامی،1/4


Hitti, Ph. K., History of the Arabs, 7th ed. New York 1960/5-6 5.


Hitti, Ph. K., An Arab-Syrtan Gentleman, New York 1929/162 6.


Meierhof, M.,[Science and Medicine] in Legacy of Islam, 8th ed./353 7.


8. اقدامات ولید اموی در مورد جذامیها که به روایت طبری آنها را ازگدائی و ولگردی در بین مردم بازداشت تا حدی نوعی احتیاطبهداشتی هم بود اما منتهی به تاسیس بیمارستان نشد.


 


منبع:


http://www.hawzah.net/hawzah/Articles/Articles.aspx?id=6206




موضوع مطلب :


زنده یاد دکتر سعید کاظمی آشتیانی، در نخستین روز از فروردین ماه 1340 در تهران به دنیا آمد. آثار نبوغ از همان سنین نوجوانی و جوانی در وی قابل مشاهده بود. به طوری که در سال 1358 در همان سن 18 سالگی هم زمان با ورود به دانشگاه، در هنرستان پیام امید به تدریس ادبیات و بینش اسلامی می پرداخت.
سال 1358 در رشته فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شد. تعطیلی دانشگاه ها به علت انقلاب فرهنگی و حضوری وی در جبهه های نبرد طی آن سالها باعث شد پس از 11 سال سرانجام در سال 1369 با اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته فیزیوتراپی از دانشکده علوم توانبخشی فارغ التحصیل گردد.
در سال 1361 با همکاری دو تن از همکارانش جهاد گروه پزشکی را در دانشگاه علوم پزشکی ایران تأسیس کرد. این گروه هسته اولیه جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران بود که در سال 1365 شکل گرفت و دکتر کاظمی تا سال 1370 عهده دار مسئولیت بخش طرح ها و تحقیقات آن بود. از سال 1371 با تغییرات ساختار مدیریتی جهاد دانشگاهی به سمت ریاست جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران منصوب شد که این مسئولیت تا پایان دوره حیاتش بر عهده وی بود.
در طی این سال ها مراکز درمانی متعددی تأسیس و گروه های مختلف پژوهشی را راه اندازی کرد که در آن میان پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی یکی از مهمترین این مراکز بود.
پژوهشکده رویان جهاددانشگاهی خرداد ماه 1370 با مدیریت دکتر کاظمی رسما فعالیت خود را آغاز کرد و تاکنون هزاران زوج نابارور با بهره مندی از خدمات این مرکز پیشرفته درمان ناباروری صاحب فرزند شده اند. دکتر کاظمی در همین دهه و هم زمان با مدیریت جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران و پژوهشکده رویان در دانشگاه تربیت مدرس به ادامه تحصیل در رشته علوم تشریح با گرایش جنین شناسی پرداخت و در سال 1376 با رتبه ممتاز موفق به اخذ درجه دکتری شد.
دانش فراوان، هوش سرشار، توان مدیریتی بالا از یک سو و تعهد،‌ اخلاص و ایمان همیشگی او به خداوند متعال از سویی دیگر سبب شد تا در دوران حیات کوتاهش در دو حوزه مدیریتش موفقیت های چشمگیری همچون گسترش روشهای پیشرفته درمان ناباروری، ‌تولید و تکثیر و انجماد سلولهای بنیادی جنینی و همانند سازی (کلونینیگ) ‌حیوانات را رقم بزند.
او در اعتلای نام جمهوری اسلامی ایران در عرصه های بین المللی نیز با ثبت این پیشرفت ها، حضور در کنگره های متعدد بین المللی و ابتکار برگزاری جشنواره بین المللی رویان سهمی از یاد نرفتنی دارد.
غروب چهاردهم دی ماه 1384 قلب این انسان والا از تپیدن ایستاد و علاوه بر خانواده و دوستانش،‌ جامعه علمی کشور را نیز در سوگ و ماتم فقدانش نشاند.
یادش گرامی و راهش مستدام باد.

منبع:


http://www.royaninstitute.org/cmsfa/index.php?option=com_content&task=view&id=32&Itemid=6



 




موضوع مطلب :


(تو 1282 ش)، طبیب، نویسنده، مترجم و روزنامه‏نگار. نسبش از طرف مادر به شیخ هادی نجم‏آبادی و از طرف پدر به حاج محمد نجم‏آبادی، اولین متولی مدرسه‏ی عالی شهید مطهری می‏رسد. در تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدرسه‏ی شرکت گلستان و مدرسه‏ی قدیم ایران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمین به اتمام رساند و از آنجا به مدرسه‏ی طب رفت و تحصیلات خود را در آنجا تکمیل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت کرد و پس از آن به تهران آمد و در انستیتو پاستور مشغول کار شد. وی ریاست بیمارستان‏های نجات و لقمان‏الدوله (لقمان حکیم) را به عهده داشت. دکتر نجم‏آبادی در اکثر کنگره‏ها درباره ابن‏سینا و رازی سخنرانی داشت و سالها نایب رئیس انجمن بین‏المللی تاریخ طب در پاریس بود. وی به زبان‏های آلمانی، فرانسوی و عربی تسلط داشت و تحقیقاتی در زمینه‏ی تاریخ طب و طب سنتی انجام داد و آثاری در این زمینه نوشت. او همچنین ماهنامه‏ی «جهان پزشکی» را تأسیس و منتشر نمود. او دیگر آثار وی: «محمد زکریای رازی»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلای عظیم نسل بشر، سیفیلیس و سوزاک»؛ «تاریخ طب ایران»؛ «تعالیم پزشکی صد ساله‏ی فرانسویان در ایران»؛ «راهنمای پزشکان»؛ «مختصری از طب اسلامی بخصوص خدمات ایرانیان»؛ «فهرست کتابهای چاپی فارسی طبی»؛ «آبله و سرخک»، ترجمه؛ «آیین پزشکی یا پندنامه‏ی اهوازی»، ترجمه؛ تصحیح «رساله‏ی جودیه»؛ مقدمه بر «طب اسلامی»


ترای آشنایی بیشتر به لینک :


http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=17824


مراجعه فرمایید.


منبع:


http://www.rasekhoon.net/Mashahir/Show-109651.aspx


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:53 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

من نیز همانند تو
دربند و اسارتی بی پیدا
تو به دستان من
ومن به دستان خود
چاره ی تو منم اما   چاره ی من....؟
اسارتم به دست خویش است و نه به اراده ی خویش
شاید که سرنوشتهامان گره هامان
دستهایم
شوری نمکهایت
ترکهایت
بادا که روزی.....











دریاچه ارومیه- مهر88


عکس از: عاطفه متحیر




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:53 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

محل اجرا کوچه ها و خیابان ها، محل عبور مردم و رهگذران عادی
گالری که سقفش آسمان است و ورودیش هر سمتی که گذری باشد
داورانش مردمند که به چشمان و رای و قدمشان انتظاریست و احترامی
باغبان و کاسب و محصل


خانه دار و معلم
استاد و هنرمند و رفتگر


آنان که  برای درکشان از هنر و برای ذات چیزی که چشمانشان می بیند
ادعایی ندارند و گاه می فهمند و گاه نمی فهمندش
گاه می خندند و گاه چشمانشان متعجب می ماند
اگر دوست داشتند با اثر یکی میشوند و لذت میبرند و اگر دوست
نداشتند راهشان را می کشند و میروند.
دغدغه ی لباسشان ، فهمشان ، نوع کلامشان و حتی درکشان
از اثر را برای ورود به گالری خیابانی من ندارند
می بینند و میگذرند . گاهی نظری ، پیشنهادی و گاهی هم حسابی
درگیر موضوع میشوند و در کلامشان برایم از آثاری که می توانند
خلق کنند می گویند.



پخش ویدئوآرت ماهی های یونس در کوچه و خیابان های شهر ورزنه
بوسیله ی یک دستگاه تلوزیون و یک دستگاه پخش دی وی دی. 
زمان: اواخر مهر 88
(بزودی کارهای دیگری را که در گالری خیابانی به نمایش گذاشته ام روی
وب قرار می دهم+ توضیحاتی در مورد چرایی انتخاب خیابان ها به عنوان
محل عرضه ی آثارم به جای گا لریها)

photo:fereshteh alamshah




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:53 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

مدتی از آخرین مطلب ارائه شده در وب لاگم می گذرد. چند اتفاق تلخ و شیرین را پشت سر گذاشته ام که تمام این مدت درگیر آنها بودم . و دیگر اینکه به خاطر آسیب دیدن شبکیه چشم راستم از نشستن پشت کامپیوتر منع شده بودم.


و اما حالا:
بالاخره پس از دو سال نوشتن و تلاش و پیگیری، اولین کتابم با نام « فصل کُنارهای قرمز» در تاریخ 18/8/88 داغ داغ به دستم رسید.
این کتاب مجموعه ای است از 13 خاطره از دوران کودکیم که در شهر دزفول و در زمان جنگ سپری شد. نگاهی است به کودکانه زیستن زیر بمباران- نگاهی است آشنا و روان به زندگی ، مدرسه ، بازی و ترس کودکان جنگ.
من این کتاب را تقدیم کرده ام به تمام بزرگ مردان و زنانی که کودکیشان مظلومانه و بی گناه در زیر سایه ی مرگ زود به بلوغ رسید و کمتر کسی به یادشان آورد.
خیلی وقت بود چشم وگوش تیز کرده بودم تا شاید کتابی ، حرفی ، فیلمی از کودکان پشت جبهه ها ،از آوارگیها و بازی زیر بمباران ببینم اما خبری نشد. پس دست به کار شدم.
بیش از صد خاطره ی دیگر باقی مانده که اگر عمری باشد.....

فصل کُنارهای قرمز، هنوز به طور گسترده وارد بازار نشده اما در این مدت کم، سنگ صبور وشنونده ی خاطرات زیادی از کودکان بیست سی سال پیش بوده ام . چقدر شنیدنی اند و چقدر سخت و دشوار. و این بار قلم من را سنگین تر می کند.



واما بعد:
ویدئوآرت ماهی های یونس برگزیده ی ششمین جشنواره ی تجلی احساس در بخش هنر جدید شد. از میان شصت اثر در بخش هنر جدید، یازده اثر به نمایشگاه راه یافت.
از آنجایی که آثارم را مردمی عرضه می کنم و خود را در مبارزه با محصور کردن هنر در گالریها و عمیق کردن شکاف بین مردم و هنر می بینم، شرط را بر وارد نشدن اثرم در محیط گالری گذاشتم و بر سر مکان اجرا چانه زدم. با کمک خانم کتابچی دبیر بخش هنر جدید ، توانستم در نهایت گوشه ای از حیاط فرهنگسرای نیاوران را از آن کارم کنم.
مکعبی به ارتفاع هشت متر در مستطیلی به ابعاد 2 در 3 متربه فرم یک چاه با پوشش چندین لایه پلاستیک و قسمت خروجی تنگ و باریک ساخته شد و روی صفحه ای سفید با چند موج عمدی، با دو ساعت تأخیر پس از افتتاحیه به نمایش درآمد و تا بیستم آذر همچنان روی پرده ماند.
در روز یکشنبه 22/9/88 در مراسم اختتامیه ، در سالن همایشهای موزه هنرهای معاصر تهران ویدئوی ماهی های یونس به عنوان اثر برتر در بخش هنر جدید معرفی شد و جوایزش را گرفت.



اما نمی دانم همه ی اینها خوب بود یا بد؟
هنوز کابوسهایم تمام نشده و آرامش به وجودم برنگشته، اکثر دوستانم کم و بیش در جریان اتفاق رخ داده هستند. اتفاقی که تصورش هم برایم محال بود. آن اتفاق وحشتناک در یکی از امن ترین ، فرهنگی ترین ، هنری ترین و مهم ترین موزه های کشورم.(به لینکhttp://www.newarts.blogfa.com/post-167.aspx  مراجعه کنید.) 
یادآوریش برایم بسیار دردناک است، قصد ندارم گفته ها را بگویم و ناگفته ها بماند در پستوی ذهنم و کاغذهایی که ریز ریز با دست لرزان نوشته ام.
حالا فکر می کنم هنر یک بیماری است و هنرمند بیمارحتی اگر قطعه قطعه شود ، آدم نمی شود و درس نمی گیرد و از هنرش دست بر نمی دارد.
همه ی ما عادت داریم و رزومه مان پر شده از کاغذهای تقدیر و تحسین با جای سکه های خالی و کتابهای چاپ نشده ی نمایشگاهها و تابلوهایی که حتی به جای پولش خودش هم دیگر به دستمان نرسیده و شاید خدای نکرده باید کم کم کتک خورمان را هم ملس کنیم. بماند که فحش خورمان.....
راستی هفته ی پیش هم در بخش نقاشی جشنواره ی فاطمه (ع) و انسان معاصرکه در کنار کنگره ای بزرگ وکشوری در اصفهان برگزار شد رتبه آوردم. سه سالن پر از جمعیت، روز اختتامیه ،  وقتی نوبت به جوایز رسید پرسیدم به قولتان که عمل می کنید؟ گفتند: نوع سکه ها که در فراخوان مشخص نشده بود.!!!!!!!!! و خلاصه سکه هامان ناگهان رنگ و رو باخت و تبدیل شد به پلاکی کوچک به ارزش 42000 تومان.
باز هم ارزش و جایگاه هنرمند و دِین هنرمند به جامعه را چماق کردند و به سرمان کوبیدند. در راه بازگشت در حالی که از خودم و تابلوهایم خجالت می کشیدم چشمم به بنرهای 3متر در 4 متر تبلیغ کنگره افتاد ، پشت سر هم شهر را اشغال کرده بودند، با خودم گفتم ارزش هر کدام از این بنرها از چهار تابلویی که در جشنواره شرکت دادم بیشتر است.!!!

اما به دلیل شدت بیماری هنر، باز هم طرح های جدیدی در سر دارم و قصد اجرا. هوا که گرم تر شود تابلوهای نقاشی ام را هم در خیابان به نمایش خواهم گذاشت.

و در آخر سخنی با مسئولین هنری کشورم ، با آن تعدادی که آنان را دلسوز دیدم و دل نگران :
خواهش می کنم با توجه به سرعت گرفتن عواملی که همزمان با تجربه، هنرمندان بیمار هنر را به سمت انزوا و بی اعتمادی می کشاند اگر کاری از دستتان بر می آید دریغ نکنید و عوامل را خنثی کنید و اگر نه تو را به خدا هیأتی تشکیل دهید برای ساختن واکسنی ، پادزهری ، چیزی...

عکس اختتامیه از: فرشته زمانی



موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:53 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

ساخت ویدئوی ماهیهای یونس یرایم تجربه ای بزرگ بود. تجربه ای که شاید در هیچ کلاس درسی به راحتی آن را نمی توانشتم به دست بیاورم. و این را همه و همه مدیون دوستان خوبی هستم که در این راه هنرمندانه و بی آلایش تجربیاتشان را در اختیارم گذاشتند
ومرا یاری کردند. در یک هنر مشارکتی ، تلفیقی از تصویر ، تدوین ، موسیقی ، افکت ، عکاسی ، اجرا حتی بردباری .
تیتراژ ویدئوآرتها معمولا خالی از اسامی دست اندرکاران ساخت ویدئو ست و این شاید یکی از ویژگیهای خاص ویدئو آرتهایی است که باید ابتدا و انتهایشان بهم وصل باشد و پشت سر هم در نمایشگاه روی پرده بیافتند.
پس جای بسی تقدیر و تشکر خالی ماند. جای نام دوستانی که مرا در ساخت این ویدئو یاری کردند.
مردمان مهربان و خون گرم کویری و دوستان و استادان هنرمند.
بدینوسیله می خواهم رسماً قدردان آنها باشم . هر چند که می دانم لطف و هنرشان را پاسخی درخور و شایسته نیست و سپاسم از آنها
بی پایان است.



احسان راطبی : تصویربردار (مشاور و راهنما)با تقدیر و تشکری ویژه


هومن همامی : آهنگ ساز (نسخه نهایی)


محمودرضا واقفی : عکاس


مجتبی وطن خواهان : تدوینگر
مهران نوروزی : آهنگ ساز (نسخه ابتدایی)


اهالی و مسئولین خوب شهر ورزنه که در پرفورمنس ماهیهای یونس نقش آفرینی کردند:
- رضا خلیلی ورزنه
              - حیدر حیدری          

- زهرا سهرابی
         - رضوان سهرابی
- فهیمه سهرابی           - مریم جهان بیگ
- لطف الله خلیلی          - محمدرضا فاضلی
- مریم رهی               - فهیمه سهرابی
 -عبدالرضا فاضلی       - مریم قط
- باقر مرتضایی          - امیر حسین سفریان
- امیر حسین احمدی     - اسماعیل صالحی
- ناصر سلمانی           - امیر حسین خلیلی
. و دوست خوبم لیلا معمارمنتظرین از اعضای انجمن نقاشان اصفهان


و با تشکر از خانم پروانه سیلانی، آقای فرشاد احمدی و همسرشان خانم لیلا شمس . 
و البته دوستانی نیز طی مسیر 3 ماهه ی گرفتن مجوز برای اجرا و فیلم برداری ( در حوزه هنری
ارشاد اسلامی ، فرمانداری ، سازمان محیط زیست و نیروی انتظامی استان اصفهان ) به من لطف داشتند که نباید از قلم بیا فتند که حضورشان در این جو بی هنر خود غنیمتی ست.


و تشکر و قدر دانی ویژه از مادر نازنینم خانم فریده عالمشاه و همسر مهربانم ابراهیم صادقی که پا به پای من حتی در گرمترین ، سخت ترین و دورترین ومشکل ترین زمانها و مکان ها حضور یافتند.
با آرزوی شادکامی و سلامتی برای همه ی دوستان
فرشته عالمشاه 




موضوع مطلب :


<   <<   56   57   58   59   60   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک