بعضی ها توی زندگی بازی میکنند بعضی ها با زندگی بازی میکنند و بعضی هم زندگی باهاشون بازی میکنه سهم من از زندگی چیه؟ بازیهای بچگی اخ که چقدردلم برای اون سادگی تنگ شده ساده بی ریا خاک و گل بازی پرسه زدن توی کوچه های کاهگلی با یه دوچرخه قرمز وای که چقدر غافل بودیم چقدر ارزوی بزرگ شدن رو توی سر پروراندیم لحظات رو گذراندیم تا به خوشبختی رسیم اما افسوس همان لحظات خوشبختی ما بود چه فکری داشتیم؟ جز اینکه با پول تو جیبیمون چی بگیریم؟آبنبات چوبی یا بستنی؟ یا حتی ساده تر اب نبات چوبی قرمز بگیرم یا زرد؟ مادر دلم گرفته کفشای قرمزم نیست کو شهر بچگی ها موضوع مطلب : پدرم روزت مبارک محرم 14 سال پیش توی یک خونه تاریک شب تاسوعای ابالفضل العباس ساعت11 شب شخصی بنام ابوالفضل روی پای پسر بچه 10 ساله اش از این دنیا بدرود گفت هرگز کسی نفهمید اون پسر بچه چه چیزهایی رو دید هرگز کسی نفهمید تنها چیزی که اون لحظه یادش اومد گرمی دستای پدر بود که حالا دیگه سرد شده بود کسی نفهمید... کسی نفهمید جنازه پدر رو که از روی پای پسر بچه بلند کردند خاطرات تلخ پدر رو از بچه اش گرفتند کسی نفهمید اون جنازه نبود که داشت روی دستها میرفت ارزوهای یه پسر بچه بود که میخواست تنها برای یکبار آن جنازه پدر باشد کسی نفهمید نفهمید هرگز نفهمید موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:49 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
موضوع مطلب : پنج وارونه چه معنا دارد؟ مهران پسر همسایه
موضوع مطلب : از هیاهوی واژه ها خسته ام
من سکوت را از اوراق سپید آموخته ام آیا سکوت، روشن ترین ِواژه ها نیست؟!؟ همیشه در خلوت، مرگ را تجسم کرده ام... آیا مرگ، خونسردترین ِ واژه ها نیست؟؟؟ تا چشم گشودم،از چشم زندگی افتادم... شبی ـ شاید امشب ـ زیر ِنور ِیک واژه خواهم نشست... گرم ترین اشک ِیخ چشمم را بر حواس پنج گانه ام خال خواهم کوفت.... و هم زمان،پایین ِآخرین برگ ِ خاطراتم خواهم نوشت: (¯`·._.·(!!!...پـــــایـــــان...!!!)·._.·`¯) دل که تنگ است...! دل که تنگ است کجا باید رفت ؟! با که باید آمیخت ؟! به که باید پیوست ؟! به درو دشت و دمن یا به باغ و گل و گلزار و چمن ؟! یا به یک خلوت تنهایی امن ؟! پیر فرزانه من بانگ برآورد که این حرف نکوست دل که تنگ است برو خانه دوست خانه اش خانه توست شانه اش جایگه گریه توست سخنش راهگشاست بوسه اش مرهم زخم دل تو عشق او چاره دلتنگی توست دل که تنگ است برو خانه دوست خانه اش خانه توست خانه اش خانه توست.......... هنر من و بزرگترین هنر من: فن زیستن در خویش. همین بود که مرا تا حال زنده داشت. همین بود که مرا از اینهمه دیگرها و دیگران بیهوده مصون می داشت. هر گاه با دیگران بودم خود را تنها می دیدم. تنها با خودم, تنها نبودم اما, اما اکنون نمی دانم این "خودم" کیست؟ کدام است؟ هر گاه تنها می شوم گروهی خود را در من می آویزند که منم و من با وحشت و پریشانی و بیگانگی در چهره هر یک خیره می شوم و خود را نمی شناسم! نمی دانم کدامم؟ می بینی که چه پریشانی ها در بکاربردن این این ضمیر اول شخص دارم, متکلم! نمی دانم بگویم از اینها من کدامم یا از اینها من کدام است؟ پس آنکه تردید می کند و در میان این "من" ها سراسیمه می گردد و می جوید کیست؟ من همان نیستم؟ اگر آری پس آنکه این من را نیز هم اکنون نشانم می دهد کیست؟ اوه که خسته شدم! باید رها کنم. رها میکنم اما چگونه می توانم تحمل کنم؟ تا کنون همه رنج تحمل دیگران را داشتم و اکنون تحمل خودم رنج آورتر شده است. می بینی که چگونه از تنهایی نیز محروم شدم؟!
موضوع مطلب : جای دسته گلی که فردا بر قبرم نثار می کنی ……….امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن به جای سیل اشک که فردا بر مزارم می ریزی ……….امروز با تبسمی شادم کن به جای آن متن های تسلیت گونه که فردا در روزنامه ها برایم می نویسی ….. امروز با پیام کوچکی خوشحالم کن من امروز به تو نیاز دارم نه فردا………
رسمه که لحظه ی خداحافظی یادگاری بهم می دن قشنگترین هدیه ی تو تو قلب منه یه مشت غمه شاید اینو بهم دادی که همیشه یادم بمونه حق با تو تو راست می گی غمت همیشه پیشمه ! موضوع مطلب : امشب دلم گرفته امشب می خوام بنویسم می خوام بگم می خوام حرفهایی که تو دلم عقده شده بگم ولی نمی دونم از کجا بگم و چه جوری بگم از نامردی روزگار بگم یا از بخت و اقبال بد خودم بگم یا ... کاش ما آدمها انقدر انصاف داشتیم تا زود قضاوت نکنیم و به طرف مقابلمون یه فرصت می دادیم تا بتونه حرف خودشو بزنه چرا ما همه اش فکر می کنیم کار خودمون درسته و کار بقیه اشتباه ! چرا نباید کمی از غرورمون کم کنیم و قبول کنیم که ما هم بعضی وقتا اشتباه می کنیم چرا وقتی عصبی می شیم تمام پل های پشت سرمونو خراب می کنیم و دیگه راه بازگشتی برای خودمون نمی ذاریم و باعث بشیم که هم زندگی خودمون و هم زندگی کسی که دوستش داریم نابود بشه . چرا باید بعضی وقتا به کسایی اطمینان کنیم که به ظاهر دوستمون هستن ولی در باطن دارن زندگیمونو خراب می کنن ولی ما فکر می کنیم تمام حرفهاشون به صلاح خودمونه و این اطمینان کاذب باعث بشه که کسی رو که زمانی دوست داشتیمو از دست بدیم و زندگی اونو تباه کنیم و بریم دنبال کسه دیگه ای این واقعا انصافه؟ دنیای ما آدمها رو مشغول ساخته تا بتونیم اینقدر در حق هم بی مرفتی کنیم که بتونیم میزان انسانیت خودمون رو ثابت کنیم ولی حیف که اینقدر فهم ما کم هست که انسانیت را در همین می بینیم و لذت محبت عمیق را با محبت به وسعت نور خوشید را با محبت تاریکی مثل نور ماه عوض می کنیم ولی نمی دونیم که یه روز مشتی خاک تیره و خشن مارو در آغوش می گیرد و این آغوش گرم زود گذر را از یاد می بریم و باید یا دستانی که هر ساعت گرمی یک به ظاهر انسان را لمس می کرد با سردی مشتی خاک که مارا پناه داده عوض کنیم . اینا حرف های دلم بود که مدتی بود توی دلم سنگی می کرد . این حرفارو واسه کسی نوشتم که امیدوارم یه روزی گذرش توی وبلاگ من بخوره و بدونه چه کرده با دل من . امیدوارم درک کنه ! و امیدوارم یه روزی هم درک کنه که من ............. موضوع مطلب : G?kten bir y?ld?z kayd? karadenize dü?tü موضوع مطلب : سلام دوستان نمیدونم عزیزانی که با هم تو این سفر بودیم این عکس رو میبینن یا نه ولی امیدوارم هرجا که هستن موفق باشن
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
قرآن کریم به مسئله ی جهاد خیلی اهمیت داده و تو خیلی از آیات به جهاد در راه خدا و دفاع اشاره فرموده. مثل آیاتی که من ترجمه شونو به دو زبان فارسی و انگلیسی این جا می نویسم: سوره ی مائده آیه ی 35: ای کسانی که ایمان آوردید از خدا پروا کنید و به او توسل و تقرب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید. you who believe!be careful of (you duty to) Allah and seek means of nearness to him and strive hard in his way that you maybe successful. سوره ی آل عمران آیه ی 158: واگر در راه جهاد بمیرید یا کشته شوید قطعا به سوی خدا گرد آورده خواهید شد. this we recite to you of the communications and the wise reminder. سوره ی فرقان آیه ی 52: پس از کافران اطاعت مکن و با الهام گرفتن از قرآن با آن ها به جهادی بزرگ بپرداز. so dont follow the unbelievers,and strive against them a mighty shriving with it. سوره ی نساء آیه ی 71: ای اهل ایمان سلاح جنگ برگیرید و آن گاه دسته دسته یا همه به یکباره متفق برای جهاد بیرون روید. o you who believe!take your precaution,then go forth in detachments or go forth in a body. سوره ی صف آیه ی چهار: در حقیقت خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او صف در صف چنان که گویی بنایی ریخته شده از سرب اند ،جهاد می کنند. surely Allah loves those who fight in this way in ranks as if they were a firm and compact wall. آیات دیگه ای هم هست که به اهمیت و ارزش دفاع و جهاد و مقام شهیدا اشاره می کنه مث همون تیتر وبلاگ من:((شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می گیرند.)) پی نوشت: شهید یعنی زنده تا به قیامت شهید یعنی جاوید بی نهایت شهید یعنی یه کوه پر صلابت شهید یعنی دفاع تا به شهادت شهید یعنی زندگی با صداقت شهید یعنی مردن با شرافت.. (شعر فی البداهه از خودم!!) حرف اضافه: می دونم قبلا اینو گفتم ولی بازم می گم:خیلیا آرزوشونو پشت سنگر جا گذاشتن/شده از خودت بپرسی مگه اونا دل نداشتن؟؟ موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||