جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

کارت DVB چیست؟



DVB Card وسیله ای است که بر روی اسلات PCI کامپیوتر قرار می گیرد و همانند رسیور می تواند کانال های ماهواره ای را پخش و ضبط کند. برای دریافت اینترنت از طریق ماهواره نیز می توان از آن استفاده کرد. این کارت ها با استفاده از برنامه هایی به اسم پلاگین به باز کردن کانال های کارتی می پردازند و از این نظر خیلی قوی هستند.

این کارت ها دارای دو نوع هستند:
کارت های دی وی بی دکودر سخت افزاری: این کارت ها به صورت جداگانه از کامپیوتر دارای سی پی یو هستند و خود کارت مستقلا به انجام کار می پردازد و برای کامپیوتر هایی که دارای سی پی یوی قدرتمندی نیستند مناسب است. از انواع ان می توان به کارت های بر پایه اسکای استار 1 (ss1 Base) مثل خود اسکای استار1 و یا نکزوس (Nexus) اشاره کرد.

کارت های دی وی بی دکودر نرم افزاری: این کارت ها برای انجام کارهایشان محتاج استفاده از سی پی یوی کامپیوتر هستند. این مدل کارت ها که ارزان قیمت تر از نوع اول هستند سی پی یو های قدرتمندی رااحتیاج دارند. این کارتها قابلیت سازگاری بسیار خوبی با پلاگین ها دارند. از انواع موجود در بازار ایران: کارتهای بر پایه توای هاین (Twin Haine Base) مثل خود تواین هاین، ویژن پلاس، پیناکل و ... و کارت های اسکای استار2 (SS2) و نوا (Nova).
 


برنامه های DVB PLAYER:
 برنامه هایی هستند که با استفاده از آن می توان کانال های ماهواره ای را با کارت های دی وی بی مشاهده کرد، فرکانس های جدید را به آن اضافه کرد و تصاویر را ضبط کرد و ...
که دارای دو نوع هستند:
برنامه های اوریجینال: این برنامه ها روی CD های همراه کارت ها میباشد و از ان فقط بر روی همان مدل خاص می توان استفاده کرد. این برنامه ها به دلیل آنکه قابلیت های مناسبی برای استفاده از پلاگین ها ندارند توسط کاربران استفاده نمی شود. زیرا کمپانی های سازنده اجازه ساخت پلاگین در برنامه خود را ندارند چون این کار غیر قانونیست.
برنامه های عمومی: این برنامه ها قابلیت استفاده توسط اکثر کارتها را دارا می باشند و حسن آن نسبت به برنامه های اصلی قابلیت مطلوب سازگاری با پلاگین ها است. انواع بسیار زیادی دارد که از بهترین و معمول ترین انواع آن می توان به پراگ دی وی بی (ProgDVB)، مای تی تر (My Theater ) و آلت دی وی بی (Alt DVB) اشاره کرد.



پلاگین (Plugin) :
برنامه هایی هستند که بر روی برنامه های بالا سوار میشوند و می توانند کد و کم (خشاب) را برای کارت رسیور شبیه سازی کنند. با استفاده از پلاگین ها می توان کانالهای هک شده را مشاهده کرد.
سیستم کدگذاری کانال های ماهواره ای بر دو نوعند:
1) کانال های آزاد (Free To Air یا FTA): این کانالها برای دیدن احتیاج به کارت یا وسیله دیگری ندارد و امواج آن به صورت آزاد (Clean) فرستاده می شود. مثل کانال های ایرانی یا VOX و RTL و ...
2) کانال های کارتی یا کد شده (Scrambled Channels یا PAY TVs): برای دیدن این کانال ها در حالت عادی ما احتیاج به کارت مخصوص آن کانال (یا مجموعه آن کانال ها) و کم (خشاب) داریم.
کانال های کدشده برای کد کردن (Coding) از سیستم های کدگذاری استفاده می کنند. این سیستم ها عبارتند از:
وی اکسس 1 (Viaccess1 یا VIA1)، تی پی اسکریپت (TPScrypt یا TPS)، وی اکسس 2 (Viaccess2 یا VIA2)، سکا1 یا مدیا گارد (Seca1 یا MediaGuard)، سکا2 (Seca2)، ایردتو1 (Irdeto1)، ایردتو2 (Irdeto2)، اسکای کریپت (SkyCrypt)، ناگراویژن1 (Nagravision)، ناگراویژن2 (Nagravision2)، پاور ویژن (PowerV) و ..... (هر گاه سیستمی بدون عدد ذکر شد منظور نوع 1 آنست یعنی هر موقع که گفته شد سیستم یک کانال وی اکسس است منظور وی اکسس1 است)
برای دیدن کانال های کارتی در حالت استاندارد ما باید خشاب (کم) مربوط به آن نوع سیستم کدگذاری و کارت آن را داشته باشیم. (مثلا برای یک کانال کدگذاری شده با وی اکسس احتیاج به یک کم وی اکسس و کارت مخصوص آن کانال یا کانالها احتیاج داریم) که قیمت های بسیار بالایی دارند و همیشگی نیز نیستند و باید معمولا شش ماهه یا یک ساله دوباره شارژ شوند. اما ما با استفاده از این پلاگینها کاری می کنیم که بدون نیاز به داشتن کم یا کارت اوریجینال کانال ها را باز کنیم.



کم (Cam) :
کم یا به فارسی خشاب دستگاهی است که کارت درون آن قرار می گیرد. با توجه به سازگاری با سیستم های کدگذاری انواع مختلفی دارد. بعضی فقط یک سیستم را ساپورت می کنند و انواع دیگری سیستم های زیادتری را ساپورت می کنند. از انواعی که چندین سیستم را ساپورت می کنند می توان به زتا، مجیک کم، فری کم، ماتریکس، ماتریکس ریلودد، دراگون، دراگون II ، جوکر و .... اشاره کرد.



مولتی کس (Multi Cas) :
مولتی کس یا مولتی کم به کمی گفته می شود که چندین سیستم را ساپورت کند و البته به طور معمول فقط به کم هایی گفته می شود که ابتدا خالص بوده اند (یعنی فقط یک سیستم را پشتیبانی می کرده اند) و بعد ساپورت بقیه سیستم ها را روی آن شبیه سازی کرده اند. گاهی به آن آل کم (All Cam) هم گفته می شود که البته اصطلاح غلطی است و هنوز کمی وجود ندارد که تمام سیستم های کد گذاری را به طور کامل ساپورت کند.



کارت (Card):
درون خشاب قرار می گیرد. انواع مورد استفاده غیر اوریجینال بر حسب حافظه شان قیمت های متفاوتی دارند. ساده ترین نوع آن گلد است و بعد فان کارت ها. از انواع کارت ها می توان به گلد، سیلور، فان، تیتانیوم و ... اشاره کرد.



پچ (Patch):
پچ یا پروگرام به عملی گفته می شود که طی آن رسیور (یا کم) را به وسیله کامپیوتر یا وسایل دیگر (Box 2 Box یا با Cas Interface) برنامه ریزی می کنند تا بتواند کانالهای کارتی را بدون استفاده از کارت و کم اوریجینال باز کند. البته باید توجه داشته باشید که باز کردن یک کانال منوط به آنست که ابتدا سیستم کدگذاری آن هک شده باشد. سیستم های زیر به طور کامل هک شده اند:
وی اکسس1، تی پی اسکریپت، سکا 1، ناگراویژن، ایردتو1.
سیستم های زیر به طور محدود هک شده اند یعنی بعضی از کانال های آن را می توان باز کرد و بعضی را نه:
سکا2، وی اکسس2.
پس برای باز کردن یک کانال ابتدا باید سیستم کدگذاری آن هک شده باشد (یعنی روی یکی از سیستم های بالا باشد) و بعد پچ آن برای رسیور شما موجود باشد. پس به همین دلیل نمی توان به عنوان مثال کانال های SHOW TIME را روی ماهواره نایل ست یا کانال MTV را روی هاتبرد یاز کرد چون هنوز الگوریتم کدگذاری آن هک نشده است. بعد از ریختن پچ رسیور شما برای باز کردن کانال احتیاج به کد دارد.



کد (Key):
 به زبان ساده هر کانال یا کانال ها (پکیج) در هر لحظه از یک (یا چند) کلید یا کد برای قفل گذاری خود استفاده می کند که در صورتی که شما الگوریتم آن سیستم را در اختیار داشته باشید (اگر رسیور شما پچ شده باشد آنرا در اختیار دارید) با دادن کلید یا کد به رسیورتان می توانید آن کانال را باز کنید و از دیدنش لذت ببرید. پروایدرها برای اینکه کسی نتواند کانال هایشان را به صورت غیر قانونی ببیند این کدها را هر چند وقت یکبار تغییر می دهند. این مدت برای هر کانال یکسان نیست. به طور مثال کانال BBC PRIME هر دو سه سال یک دفعه کد عوض می کند یا پروایدر SRG SWISS هر 40-45 روز یک دفعه کد عوض می کند یا کانال های RAI ITALIA در اول هر ماه کد عوض می کنند یا مثلا کانال های سیستم ناگراویژن (پل ست ها بر روی هاتبرد) در هر روز چند مرتبه کد عوض می کنند.



اوتوآپدیت (Auto Update یا AU):
خاصیتی که طی آن دیگه احتیاجی به دادن کد جدید نداریم و خود برنامه کدهای جدید را جایگزین قبلی ها می کند. در مورد ناگراویژن ها (پل ست ها بر روی هاتبرد) چون تعویض کدها بسیار سریع صورت می گیرد برنامه ها معمولا با این خاصیت ارائه می شود. در مورد بقیه سیستم ها با داشتن مستر کی (Master Key) و وارد کردن ان می توانیم این خاصیت را داشته باشیم و از شر کد دادن راحت شویم! مسترکی ها را بوسیله وسایل مخصوصی (سیزن اینترفیس یا بعضی پلاگین های کارت های رسیور) و به شیوه مهندسی معکوس و با محاسبه های سنگین و سطح بالای ریاضی می توان از روی کارت های اوریجینال استخراج کرد. منتهی این کد ها را در اینترنت پخش نمی کنند چون اگر شناسایی شود بلافاصله توسط صاحبان کانالها (پروایدر ها) باطل می شود و بیشترین ضرر را صاحب اصلی مستر کی می کند! تغییر سیستم بسیاری از کانال ها (پکیج ها) به سیستم های قویتر به خاطر همین لو رفتن مستر کی ها بود زیرا دارنده مستر کی با صاحب یک کارت اوریجینال هیچ تفاوتی نمی کند!



پکیج (Package):
به تعدادی کانال که توسط یک پروایدر و معمولا تحت یک (یا چند) سیستم کدگذاری یکسان و تحت یک الگوریتم ارائه می شود پکیج گفته می شود. منظور از تحت یک الگوریتم اینست که تمام این کانال ها بر وری یک اندیس کی (Index Key) قرار دارند و همگی یک کد دارند. یعنی با وارد کردن یک کد تمام آن کانال ها باز می شود. البته استثناهایی نیز وجود دارد که یک پکیج بر روی چندین اندیس کی ارائه می شود. از پکیج ها می توان به پکیج پل ست (که حاوی حدود 25 کانال است) یا پکیج ABSat (که حاوی 17 کانال است) یا پکیج SRG SWISS (که حاوی 6 کانال است) و ... اشاره کرد.



پروایدر (Provider):
 به ارائه دهنده های پکیج ها پروایدر گفته می شود. این پروایدرها صاحب مالکیت معنوی پکیج ها هستند و سیاست های تهیه و پخش را آنها تعیین می کنند. (کارهایی از قبیل حذف یا اضافه کانال یا تغییر فرکانس یا تعیین نوع سیستم کدگذاری و ...) پروایدرها به شدت پیگیر سو استفاده از کانال هایشان هستند و شکایات زیادی را بر علیه کمپانی های سازنده رسیور و کم و البته هکرها (اگر پیدایشان کنند!) ارائه می کنند. بسیاری از تغییر لودرها و سخت افزارها به دنبال همین پیگیری ها صورت می گیرد.



فلش (Flash):
 آی سیی (IC) در رسیور است که حکم هارد دیسک را برای آن دارد و برنامه های رسیور روی آن قرار می گیرد.
همچنین به برنامه که روی فلش قرار دارد و حکم فایل بوت را برای رسیور دارد را هم گفته می شود. کار آن مقایسه سخت افزار های رسیور و تعیین ارتباط اجزای رسیور با هم است. (ارتباط بین کم و تیونر و ورودی ها و خروجی ها و ...)
لودر (Loader) : برنامه ای که حکم کیبورد کامپیوتر را دارد و و بوسیله آن برنامه ها را به رسیور منتقل می کنند.
فریمور (Firmwear) : فریمور یا به فارسی میان برنامه، برنامه ایست که حکم ویندوز را برای رسیور دارد و تمام تنظیمات و تجزیه و تحلیل های رسیور را انجام می دهد.
امولیتور (Emulator) : امولیتور یا به فارسی شبیه ساز یک فریمور ارتقا یافته (هک شده!) است که در آن الگوریتم سیستم های کد گذاری و نحوه استفاده از کد ها (Keys) تعریف شده است. به وسیله امولیتور می توان پکیج ها را به صورت UnPrivacy (غیر قانونی) مشاهده کرد. امولیتور برای هر رسیور و هر مدل و با هر لودر ورژنی متفاوت است. یکسری از رسیورها دارای امولیتور نوشته شده توسط هکرها هستند و بعضی نیز نیستند.




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد.


اگر الآن نه، پس کی؟ زندگی همواره پر از چالش است.


بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل،


شاد و خوشبخت زندگی کنیم.



برای دانلود کلیک کنید





موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

فیلسوفی همراه با شاگردانش در حال قدم زدن در یک جنگل بودند و درباره ی اهمیت ملاقات های غیرمنتظره گفتگو می کردند. 


بر طبق گفته های استاد تمامی چیز هایی که در مقابل ما قرار دارند به ما شانس و فرصت یادگیری و یا آموزش دادن را می دهند.


در این لحظه بود که به درگاه و دروازه محلی رسیدند که علیرغم آنکه در مکان بسیار مناسب واقع شده بود ظاهری  بسیار حقیرانه داشت.


شاگرد گفت :


-این مکان را ببینید. شما حق داشتید. من در اینجا این را آموختم که بسیاری از مردم، در بهشت بسر می بردند، اما متوجه آن نیستند و همچنان در شرایطی بسیار بد و محقرانه زندگی می کنند.


استاد گفت:


-من گفتم آموختن و آموزش دادن مشاهده امری که اتفاق می افتد، کافی نمی باشد.


بایستی دلایل را بررسی کرد. پس فقط وقتی این دنیا را درک می کنیم که متوجه علتهایش بشو یم.


سپس در آن خانه را زدند و مورد استقبال ساکنان آن قرار گرفتند. یک زوج زن و شوهر و تعداد 3 فرزند، با لباسهای  پاره و کثیف.


 


استاد خطاب به پدر خانواده می گوید:


-شما در اینجا در میان جنگل زندگی می کنید، در این اطراف هیچ گونه کسب و تجارتی وجود ندارد؟ چگونه به زندگی خود ادامه می دهید؟


 


و آن مرد نیز در آرامش کامل پاسخ داد:


-دوست من ما در اینجا ماده گاوی داریم که همه روزه، چند لیتر شیر به ما می دهد. یک بخش از محصول را یا می فروشیم و یا در شهر همسایه با دیگر مواد غذایی معاوضه می کنیم. با بخش دیگر اقدام به  تولید پنیر، کره و یا خامه برای مصرف شخصی خود می کنیم. و به این ترتیب به زندگی خود ادامه می دهیم.


 


استاد فیلسوف از بابت این اطلاعات تشکر کرد و برای چند لحظه به تماشای آن مکان پرداخت و از آنجا خارج شد. در میان راه، رو به شاگرد کرد وگفت:


-  آن ماده گاو را از آنها دزدیده و از بالای آن صخره روبرویی به پایین پرت کن.


-  اما آن حیوان تنها راه امرار معاش آن خانواده است.


 


و فیلسوف نیز ساکت ماند. آن جوان بدون آنکه هیچ راه دیگری داشته باشد، همان کاری را کرد که به او دستور داده شده بود و آن گاو نیز در آن حادثه مرد.


 


این صحنه در ذهن آن جوان باقی ماند و پس از سالها، زمانی که دیگر یک بازرگان موفق شده بود، تصمیم گرفت تا به همان خانه بازگشته و با شرح ما وقع از آن خانواده تقا ضای بخشش و به ایشان کمک مالی نماید.


 


اما چیزی که باعث تعجبش شد این بود که آن منطقه تبدیل به یک مکان زیبا شده بود با درختانی شکوفه کرده، ماشینی که در گاراژ پارک شده و تعدادی کودک که در باغچه خانه مشغول بازی بودند. با تصور این مطلب که آن خانواده برای بقای خود مجبور به فروش آنجا شده اند، مایوس و ناامید گردید.


لذا در را هل داد و وارد خانه شد و مورد استقبال یک خانواده بسیار مهربان قرار گرفت.


سوال کرد:


-آن خانواده که در حدود 10 سال قبل اینجا زندگی می کردند کجا رفتند؟


جوابی که دریافت کرد، این بود:


-آنها همچنان صاحب این مکان هستند.


 


 وحشت زده و سراسیمه و دوان دوان وارد خانه شد. صاحب خانه او را شناخت و از احوالات استاد فیلسوفش پرسید. اما جوان مشتاقانه در پی آن بود که بداند چگونه ایشان موفق به بهبود وضعیت آن مکان زندگی به آن خوبی شده اند.


 


آن مرد گفت:


-ما دارای یک گاو بودیم، اما وی از صخره پرت شد و مرد. در این صورت بود که برای تامین معاش خانواده ام مجبور به کاشت سبزیجات و حبوبات شدم. گیاهان و نباتات با تاخیر رشد کردند و مجبور به بریدن مجدد درختان شدم و پس از آن به فکر خرید چرخ نخ ریسی افتادم و با آن بود که به یاد لباس بچه هایم افتادم، و با خود همچنین فکر کردم که شاید بتوانم پنبه هم بکارم. به این ترتیب یکسال سخت گذشت، اما وقتی خرمن محصولات رسید، من در حال فروش و صدور حبوبات، پنبه و سبزیجات معطر بودم.


هرگز به  این مسئله فکر نکرده بودم که همه قدرت و پتانسیل من در این نکته خلاصه می شد که :چه خوب شد آن گاو مرد...


 


 





جمله روز : اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد.




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

SLOW DANCE
رقص آرام
Have you ever
watched kids



آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید



On a merry-go-round?


در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟


Or listened to
the rain



و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،



Slapping on the ground?



آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟



Ever followed a
butterfly"s erratic flight?



تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟



Or gazed at the sun into the fading
night?



یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟



You better slow down.



کمی آرام تر حرکت کنید


Don"t dance so
fast.



اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید
Time is short.



زمان کوتاه است
The music won"t
last



موسیقی بزودی پایان خواهد یافت

Do you run through each day

On the
fly?



آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟
When you ask How are you?
آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،
Do you hear the
reply?



آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
When the day is done
هنگامی که روز به پایان می رسد
Do you lie in your
bed



آیا در رختخواب خود دراز می کشید
With the next hundred chores
و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره 
Running through
your head?



در کله شما رژه روند؟
You"d better slow down
سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید.
Don"t dance so
fast.



اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.



The music won"t
last. موسیقی دیری نخواهد پائید
Ever told your child,
آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،



We"ll do it
tomorrow?
"فردا این کار را خواهیم کرد"



And in your haste,
و آنچنان شتابان بوده اید
Not see
his



که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟
sorrow?

Ever lost touch,
تا بحال آیا بدون تاثری
Let a good
friendship die



اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،
Cause you never had time
فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟


or call
and say,"Hi"
آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟
You"d better slow down.
حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.
Don"t dance
so fast.
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.
The music won"t last.موسیقی دیری نخواهد پایید.   

When you run so fast to get somewhere
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
You
miss half the fun of getting there.
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
When you worry and hurry
through your day,
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،
It is like an unopened
gift....
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید..
Thrown away.

Life is not a
race.
زندگی که یک مسابقه دو نیست!
Do take it slower
کمی آرام گیرید
Hear the
music
به موسیقی گوش بسپارید،
Before the song is over.   


  پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد. 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

دیوارهای شیشه ای


روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه‌ای در وسط آکواریوم آن ‌را به دو بخش تقسیم ‌کرد.
در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داد و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود.
ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی‌داد.
او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولی هر بار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد می‌کرد، همان دیوار شیشه‌ای که او را از غذای مورد علاقه‌اش جدا می‌کرد…
پس از مدتی، ماهی بزرگ ازحمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است!
در پایان، دانشمند شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت. ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن‌سوی آکواریوم نیز نرفت !!!

میدانید چـــــرا ؟
دیوار شیشه‌ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود که از دیوار واقعی سخت‌تر و بلند‌تر می‌نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود ! باوری از جنس محدودیت ! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور ! باوری از ناتوانی خویش
بیایید  تغییری اساسی در زندگی خود بوجود بیاوریم و دیوارهای شیشه ای و غیر قابل عبور باورهای خود را بشکنیم،
بیایید باور کنیم که می توانیم.




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ





داســــــتان زیبـــــا


 


My mom only had one eye.  I hated her... she was such an embarrassment.


مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود


She cooked for students & teachers to support the family.

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

There was this one day during elementary school where my mom came to say hello to me.

یک روز اومده بود  دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

I was so embarrassed. How could she do this to me?

 خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

I ignored her, threw her a hateful look and ran out.

 به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا   از اونجا دور شدم

The next day at school one of my classmates said, "EEEE, your mom only has one eye!"

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت  هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره

I wanted to bury myself. I also wanted my mom to just disappear.

فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم .  کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد...

So I confronted her that day and said, " If you"re only gonna make me a laughing stock, why don"t you just die?!!!"

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟

My mom did not respond...

اون هیچ جوابی نداد....

I didn"t even stop to think for a second about what I had said, because I was full of anger.

 حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

I was oblivious to her feelings.

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

I wanted out of that house, and have nothing to do with her.

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

So I studied real hard, got a chance to go to Singapore to study.

 سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

Then, I got married. I bought a house of my own. I had kids of my own.

اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

I was happy with my life, my kids and the comforts

 از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

Then one day, my mother came to visit me.

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من

She hadn"t seen me in years and she didn"t even meet her grandchildren.

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

When she stood by the door, my children laughed at her, and I yelled at her for coming over uninvited.

وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر

I screamed at her, "How dare you come to my house and scare my children!" GET OUT OF HERE! NOW!!!"

 سرش داد زدم  ": چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!"  گم شو از اینجا! همین حالا

And to this, my mother quietly answered, "Oh, I"m so sorry. I may have gotten the wrong address," and she disappeared out of sight.

اون به آرامی جواب داد : " اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر  ناپدید شد .

One day, a letter regarding a school reunion came to my house in Singapore .

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

So I lied to my wife that I was going on a business trip..

 ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

After the reunion, I went to the old shack just out of curiosity.

بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

My neighbors said that she is died.

همسایه ها گفتن که اون مرده

I did not shed a single tear.

ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم

They handed me a letter that she had wanted me to have.

اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

"My dearest son, I think of you all the time. I"m sorry that I came to Singapore and scared your children.

 ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور   اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

I was so glad when I heard you were coming for the reunion.

 خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

But I may not be able to even get out of bed to see you.

 ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم

I"m sorry that I was a constant embarrassment to you when you were growing up.

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

You see........when you were very little, you got into an accident, and lost your eye.

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی

As a mother, I couldn"t stand watching you having to grow up with one eye..

به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم

So I gave you mine.

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

I was so proud of my son who was seeing a whole new world for me, in my place, with that eye.

برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

With my love to you,

با همه عشق و علاقه من به تو.




موضوع مطلب :


To fall in love

 عاشق شدن

 

 To laugh until it hurts your stomach

.

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

 

   To find mails by the thousands when you return from a

 vacation.

 بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی

 هزار تا نامه داری

 

   To go for a vacation to some pretty place.

 برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

 

 

  To listen to your favorite song in the radio.

 به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

 

 To go to bed and to listen while it rains outside.

 به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

   

To leave the Shower and find that

 the towel is warm

 

از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !

 

   To clear your last exam..

 آخرین امتحانت رو پاس کنی

  

 To receive a call from someone, you don"t see a

 lot, but you want to.

 کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت

 می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

 

   To find money in a pant that you haven"t used

 since last year.

 توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده

 نمی کردی پول پیدا کنی

 

   To laugh at yourself looking at mirror, making

 faces. 

  برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و

 بهش بخندی !!!

 

   Calls at midnight that last for hours.

 تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم

 طول بکشه

 

   To laugh without a reason.

 بدون دلیل بخندی

 

   To accidentally hear somebody say something good

 about you.

 بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره

 از شما تعریف می کنه

 

   To wake up and realize it is still possible to sleep

 for a couple of hours.

 از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه

 هم می تونی بخوابی !

 

 

 To hear a song that makes you remember a special

 person.

 آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما

 می یاره

 

   To be part of a team.

 عضو یک تیم باشی

 

 To watch the sunset from the hill top.

 از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

 

   To make new friends.

 دوستای جدید پیدا کنی

 

   To feel butterflies!

 In the stomach every time

 that you see that person.

 وقتی "اونو" میبینی دلت هری

 بریزه پایین !

   

   To pass time with

 your best friends.

 لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

 

    To see people that you like, feeling happy.

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

   

   See an old friend again and to feel that the things

 have not changed.

 یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و

 ببینید که فرقی نکرده

 

     To take an evening walk along the beach.

 عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

 

To have somebody tell you that he/she loves you.

 یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

 

   To laugh .......laugh. ........and laugh ......

 remembering stupid

 things done with stupid friends.یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای

 احمقانه ای کردند و بخندی

 و بخندی و

 ....... باز هم بخندی

 

   These are the best moments of life....

 اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند

 

   Let us learn to cherish them.

 قدرشون روبدونیم

 

 "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

 زندگی یک

 مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک

 هدیه است که باید ازش لذت برد

************ ****

 وقتی

 زندگی 100 دلیل برای گریه کردن

 به

 تو نشان میده تو 1000 دلیل

 برای

 خندیدن به اون نشون بده.

 (چارلی

 چاپلین)
--
will to have better life



موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ


 


وقتی بزرگ می شی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی .
وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت می ره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند.


وقتی بزرگ می شی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم روضه خونی بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی.


وقتی بزرگ می شی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیده و تازه کلی براشون رقصیده ای.


وقتی بزرگ می شی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه ی خورشید رو از نزدیک ببینی .دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی.


 وقتی بزرگ می شی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرا نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرا ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازیه قدیم تو - انقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی.

وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختا شرکت می کنی و فاتح? تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ......

فردای اون روز تو رو به خاک میدند و می گند : " خیلی بزرگ بود . "


ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی پس بیا و خجالت نکش و نترس




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 11:48 صبح ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

23 کد برای موفقیت



Edward W. Scripps مؤسس امپراطوری رسانه که شامل 20 مرکز تجاری روزنامه که از واشنگتن تا فلوریدا کشیده شده می باشد، که از جمله آن ها : “Scripps Howard News Service, United Media, and the worldwide licensing and syndication home of PEANUTS and DILBERT.”
او کارش را در سال 1878 با استقراض $10000 برای ایجاد یک روزنامه در Cleveland با نام The Penny Press شروع کرد . او می خواست تا یک مجتمع تجاری ناکارآمد با کارگران شهری به سرعت به مدلی برای اولین وسیله جمعی کشور تبدیل شود . او فرمولی موفقیت آمیز یافت و شروع به ساخت اولین زنجیره روزنامه ها تحت مالکیت عمومی کرد . امروزه کمپانی E. W. Scripps یک بنگاه رسانه ای متنوع در ضمینه روزنامه ها ، ایستگاه های تلویزیونی رادیویی ، شبکه های تلویزیونی کابلی و سایر تشکیلات اقتصادی مرتبط با رسانه .
اصول اخلاقی برای Scripps بسیار مهم بود و کوشید تا پول و کار و زندگی اش را در منظر مناسبی نگه دارد . در اینجا با 23 کد که E.W. Scripps در زندگی و کارش استفاده کرد آگاهی یابید.

1- هرگز به میزان درآمدتان خرج نکنید . مخارج کمتر شما نسبت به درآمدتان باعث ثروتمند شدن سریع شما می شود.

2- دستمزد دادن بهتر از دستمزد گرفتن است . حداقل مفیدتر است.

3- هرگز کاری را که می توانید بدهید تا دیگری برایتان انجام دهد خودتان انجام ندهید . کاری که دیگری برای شما انجام می دهد زمان و انرژی بیشتری به شما برای انجام کارهای دیگر می دهد .

4- هرگز کاری را که می توانی با طفره رفتن به فردا اندازی امروز انجام نده . کارهای زیادی وجود دارد که می توانی امروز انجام دهی . اصولاً بیشتر کارهایی که امروز مجبور نیستی انجام دهی کارهای مهمی نیستند .

5- همیشه خریدار باش نه فروشنده . اگر به اندازه کافی هوش برای پول دار شدن داشته باشی می دانی که یک ریسک بهتر از دو ریسک است .

6- هرگز کاری را انجام نده اگر می توانی با شخص دیگری انجام دهی . چرا با یک شخص یا اشخاص دیگر در هر شغل یا خط کاری رقابت می کنی مادامی که برای تو انحصار در ضمینه های دیگر ممکن است ؟

7- اگر مقتضیات تو را مجبور کند تا شغل هایی را پیگیری کنی یا از یک سری خطوط کاری پیروی کنی که مورد تعقیب افراد دیگر است ، بهتراست که کارت را در ضمینه ای که دیگران توان رقابت با تو را ندارند قرار دهی. این همیشه یک راه خوب، بهتر و بهترین راه است.

8- هر آنچه که تو برای یک بار انجام می دهی ، هر چند راهی که تو برای انجام کاری به عهده می گیری ، کار مشابهی را دوباره انجام نده یا کاری را در مسیر مشابه انجام نده . اگر یک راه انجام کاری را بدانی باید این را هم بدانی که مسلماً راه بهتری برای انجام آن وجود دارد .

9- اگر در کاری موفق شدی ، اجازه نده دیگران از موفقیت تو اطلاع یابند.

10- وقتی ثروتمند شدی ، چنانچه اگر نصایح مرا گوش کنی ثروتمند می شوی، اجازه نده دیگری راز موفقیت تو را بداند .

11- یکی از بزرگترین دارایی ها که هر فردی می تواند کسب کند شهرت برای بی قاعدگی است .

12- هرگز از کسی متنفر نباش .

13- مرد عاقل رفتارش را با دلیل تنظیم می کند نه با غریزه .

14- دانستن کاری که نباید انجام دهی مهمتر از دانستن کاری است که باید انجام دهی .

15- آیندگان هرگز کاری را برای تو انجام نمی دهند . بنابر این هیچگونه سرمایه گذاری برای اولادت نکن . البته وارثانت پس از مرگ بر سر املاکت نزاع می کنند.

16- یک مرد هر کاری را که بخواهد در جهان انجام دهد انجام می دهد .

17- باید پولت را ذخیره کنی.

18- احمق ها می گویند که پول ، پول می آورد ولی من می گویم که پول ، پول نمی آورد . فقط انسان است که پول می آورد .

19- دو گناه نابخشودنی در جهان اقتصاد است : یکی دادن چیزی برای هیچی و دیگری گرفتن چیزی برای هیچی .

20- اگر شما یکی از ورثه های پدر یا شخص دیگری هستی ، توصیه می کنم که قبول نکنی که فقط یک وارث باشی .

21- از کارهای کوچک نفرت نداشته باش بلکه به آن کارها احترم بگذار.

22- پول درآوردن آسانتر از خرج کردن آن است .

23- سخت ترین کار از کارهایی که انسان انجام می دهد تفکر است.




موضوع مطلب :


<   <<   61   62   63   64   65   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک