سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 88 بهمن 16 :: 12:32 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
اسماعیل پسر خوبی بود. با ادب بود. خوش رفتار بود. مؤمن بود. اسماعیل را کم می شناختم. بیشتر با واسطه ی دو برادر دیگرش که دوستم هستند. اسماعیل را کم می شناختم. ولی می شناختم!

اسماعیل بچه مسجدی بود! بیشتر وقت هایی که به مسجد محلّ شان می رفتم، می دیدمش. در مراسم فرهنگی ـ مذهبی هم شرکت می کرد. عزاداری امام حسین، زیارت آل یاسین عصرهای جمعه، مراسم دیگر... به مسائل شرعی پایبند بود. شوخ هم بود. به برادر طلبه اش تکّه می انداخت. به من هم! دوستش داشتم.

اسماعیل برادر شهید بود. و برادر دو طلبه. دو طلبه ی با ادب و درس خوان. و خودش هم درسخوان بود؛ دانشگاه قم قبول شده بود. ما خوشحال بودیم. دو برادر دیگرش هم. جمعشان جمع بود.

هنوز یک ترم نشده بود که سرطان گرفت. همه اش از یک زخم کوچک در زانوی پایش شروع شد. چیزی نبود. ولی چیزی شد! درس را رها کرد و برای درمان رفت! ... اسماعیل خوب شده بود. عید نوروز امسال که به شهرستان رفته بودم، در مسجد دیدمش. جوان بود؛ شاداب بود. موی سرش ریخته بود و کم پشت شده بود. شیمی درمانی کرده بود. ولی ظاهرش خوب بود.

گفت خوبم. گفتم این که نشد! اصل حالت چطور است؟ گفت بهترم. برادرش هم می گفت دارد بهتر می شود. الحمد لله

پزشکان گفته بودند معلوم نیست به این زودی ها خوب بشود. ولی خیلی امید هست! برای زیارت، به قم آمده بود. داشت خوب می شد. با دوستش آمده بود. و شاید برای اینکه کارهایش را برای ترم آینده دانشگاه انجام دهد!

اسماعیل رفت. داشت زیارت می خواند. داخل حرم. همانجا تمام کرد. و شروعی دوباره. من ناراحت بودم. و هستم. بقیه ی دوستان هم.

مرگ چقدر به ما نزدیک است!

امروز تشییع جنازه اش بود. همان جا، داخل حرم. بسیاری از دوستان آمده بودند. با ذکر یا حسین و یا زهرا طوافش دادیم. با ذکر «لا اله الا الله» تشییعش کردیم. برایش نماز خواندیم. روضه هم خواندیم و گریستیم. و فرستادیمش رفت. بردندش شهرستان برای مراسم به خاک سپاری. او هم رفت. رفت برای زندگی دوباره. خوب شده بود!

پدرش هم آمده بود. دومین اسماعیلش هم قربانی شد. امتحان خداست. مرگ چقدر به ما نزدیک است!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

نام نشریه: چلچراغ
مدیرمسئول: فریدون عموزاده خلیلی
شماره و تاریخ:333- 10/12/1387
چلچراغ رو خیلی دوست دارم. از اون نشریه‏هاییه که آدم رو به زحمت می‏ندازه. از اون نشریاتی که معمولاً نیاز پیدا می‏کنی در مورد مطالبش با همکارات مشورت کنی. از اون نشریاتی که بلده چه‏جوری بنویسه که دمش لای تله گیر نکنه. میدونی، از یکنواختی نجاتت میده. فراز و فرود البته زیاد داره، بعضی شماره‏ها لوس و بی‏محتوا، بعضی‏هاش گیرا و جذاب.
خلیلی کارآشناست. فقط بعضی کاراش مایه‏ی تعجبه. خودش خوب میدونه که روی نشریه‏ش حساسیت وجود داره. با این‏حال گاهی وقتا ناپرهیزی می‏کنه. مثل همین عکسی که از خانم رعنا آزادی‏ور زده. البته این یه عکس چیزی نیس، اما تا حالا مورد مشابه زیاد داشته. ممکنه چوب‏خطش پُر شه. خوبه بیشتر احتیاط کنه. هم توی عکساش، هم توی معرفی هنرمنداش. ممکنه میراسدالله کار دستش بده. این تجسمی‏کارایی که میراسدالله معرفی می‏کنه، اگه یه جستجو توی گوگل بکنی، نمونه آثار هشلهفتی دارن، از اونایی که بیشتر کاراشون اروتیکه. اما مطالب سیاسی‏‏ش رو واقعاً با ظرافت می‏زنه. اون صفحه گاو خشمگین که ابراهیم رها می‏نوشت واقعاً استادانه بود، به این راحتیا نمی‏شد بهش گیر داد، صفحه من گوساله‏ام هم مثل همونه، ظریف و گویا. حیفه این ریزه‏کاری‏ها رو با ناپرهیزی خراب کنه!


صفحه20


اشکال دیگه‏ش هم اینه که زیادی پاپی پازولینی میشه! عزیز دل برادر، پازولینی، لینچ، آلمادوار، این سه‏تا خط قرمزه! اگه برترین هنرمندای عالم هم باشن، بی‏خیالشون شو! هرچند من نمی‏دونم این پازولینی چی داره؟ همش کثافت‏کاری! حالا واسه فیلماش هم هزارجور فلسفه می‏بافن. کرم روشنفکریه دیگه. برای اینکه باور کنن روشنفکری، نباید از فیلم سالو اظهار انزجار کنی. باید تحسینش کنی! سالو؟ شاهکاره! به دنبال نشان دادن ماهیت نازیسم و تزویر دینیه! گور باباش، خوب این ماهیت رو جور دیگه نشون میداد! حالا سالو در راستای محکومیت نازیسم و تزویر و سرمایه‏داریه. شب‏های عربی چی؟ اون چه فلسفه‏ای داره؟‏ هزارویکشب رو کرده فیلم سوپر! اونوقت المیرا حصارکی تو صفحه32 میگه اینکه پازولینی تحت تأثیر هزارو یکشبه، لذت‏بخشه!  مایه افتخاره!
میدونی، من از خوندن و دیدن کارای ژوله و بزرگمهر لذت می‏برم! وقتی نوشته‏های بچه‏های چلچراغ رو توی هفته‏نامه‏ی مردم و جامعه می‏بینم، ایمان میارم که می‏تونن چلچراغ رو بهتر از اینا دربیارن، اگه یه خورده لوس‏بازیاش رو کم کنن!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

شبهاتی پیرامون امام عصر
1-فلسفه غیبت چیست ؟
علت و سبب اساسی غیبت، برای مردم بیان نشده و بجز ائمه اطهار کسی از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد داشت، بطوریکه گمراهان در شک واقع می شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: ماذون نیستیم علتش را بیان کنیم. گفتم: حکمتش چیست؟ فرمود همان حکمتی که در غیبت حجتهای گذشته وجود داشت، در غیبت آن جناب نیز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نمیشود مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار بدست خضر(ع) برای موسی(ع) آشکار نشد جز هنگامیکه می خواستند از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از هم جدا شوند. ای پسر فضل! موضوع غیبت سریست از اسرار خدا و غیبی است از غیوب الهی. چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که: کارهایش از روی حکمت صادر میشود گرچه تفصیلش بای ما مجهول باشد[1]. از حدیث مذکور استفاده می شود که علت اصلی و اساسی غیبت بیان نشده است، یا برای اینکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده یا اینکه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احادیث سه حکمت برای غیبت بیان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمایش، تا گروهیکه ایمان محکمی ندارند. باطنشان ظاهر شود و کسانیکه ایمان در اعماق دلشان ریشه کرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ایمان بغیب ارزششان معلوم شود و بدرجاتی از ثواب نائل گردند.
موسی بن جعفر(ع) فرمود: هنگامیکه پنجمین فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دین خود باشد، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. ای پسرک من! برای صاحب الامر ناچار غیبتی خواهد بود، بطوریکه گروهی از مومنین از عقیده برمیگردند. خدا بوسیله غیبت، بندگانش را امتحان میکند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بیعت نمودن با ستمکاران محفوظ می ماند. حسین بن فضال میگوید: علی بن موسی الرضا(ع) فرمود: گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود همه جا را می¬گردند اما او را نمی یابند. عرض کردم: چرا یابن رسول الله؟ فرمود برای اینکه امامشان غائب می شود؟ فرمود: برای اینکه وقتی با شمشیر قیام نمود بیعت احدی در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(ع)بوسیله غیبت از خطر قتل نجات می یابد. زراره میگوید: حضرت صادق(ع) فرمود:قائم باید غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن می ترسد، و با دست بشکم خود اشاره کرد[4].
امام زمان (ع) اگر ظاهر بود چه محذوری داشت؟
سوال: اگر اما زمان در میان بشر ظاهر بود، در یکی از شهرهای جهان زندگی می‌کرد و رهبری دینی مسلمین را بعهده داشت، و با همین روش بطندگی ادامه می داد تا هنگامیکه اوضاع عالم مساعد می شد، با شمشیر قیام می نمود و دستگاه کفر و ستم را بر میچید،‌این فرض چه مانعی داشت؟
جواب: این فرضیه‌ی خوبی است ولی باید حساب کرد که چه نتایج و عواقبی را در بر دارد. موضوع را باید طبق جریان عادی، تشریح کرد:
چون پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام کرارا گوشزد مردم کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدی موعود، برچیده می‌شود، کاخهای بیدادگری را واژگون خواهد نمود، از این جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع می شد: یکی مظلومین و ستم دیدگان که متاسفانه همیشه عده آنان زیاد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و امید و حمایت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضای نهضت و دفاع می نمودند، و همیشه گروهی کثیری اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغایی برپا بود.
دسته دوم زورگویان و ستمکاران خونخوارند که بر ملت محروم تسلط یافته و در راه رسیدن بمنافع شخصی و حفظ مقام خویش از هیچ عمل زشتی پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فدای مقام خود کنند، این گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخیص می دادند و ریاست و فرمانروایی خویش را در خطر می‌دیدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از میان بردارند و خودشان را از این خاطر بزرگ برهانند و در این تصمیم اساسی که حیاتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ریشه‌ی عدالت و دادخواهی را قطع نمی‌کردند هرگز از پای نمی‌نشستند.
آیا از مرگ می‌ترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترویج دین و دفاع از مظلومین کشته می‌شد چه مانعی داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزیزتر است؟ اصلا چرا باید از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن در عین حال، کشته شدنش بصلاح جامعه و دین نیست. زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت می‌نمود اما دیگری جانشینی می‌شد، ولی امام زمان اگر کشته شود جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی می‌گردد. در صورتیکه مقدر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنیا بکام حق پرستان گردد.
مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداری کند؟
جواب: با اینکه قدرت خدا محدود نیست لیکن کارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی عادی انجام می‌دهد. بنا نیست برای حفظ وجود مقدس انبیاء و ائمه و ترویج دین، از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جریان عادی عمل کند والا دنیادار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد شد.
ستمکاران تسلیم می‌شدند.
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، کفار و ستمکاران چون دسترسی بوی داشتند و میتوانستند یخنان حقش را استماع نمایند، احتمال داشت درصد قتلش برنیایند بلکه بدستش ایمان بیاورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر کسی در مقابل حق تسلیم نمی‌شود بلکه از آغاز عالم تا حال،‌ همیشه گروهی در یبن بشر وجود داشته‌اندکه دشمن حق و درستی بوده و برای پایمال کردن آن با تمام قوا کوشیده‌اند. مگر پیمبران و ائمه اطهار حق نمی‌گفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمکاران نبود؟ با وجود آن، در نابود کردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدایت از هیچ عملی پروا نکردند. حضرت صاحب الامر نیز اگر از ترس ستمکاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار می‌شد.
سکوت کند تا محفوظ بماند
سوال : اگر آن حضرت بکلی از سیاست کناره‌گیری می‌کرد و با کفار و ستمکاران کاری نداشت و در مقابل اعمالشان سکوت اختیار می‌نمود و به راهنمایی اخلاقی و دینی خود می‌پرداخت، از شر دشمنان محفوظ می‌ماند.
جواب: ستمکاران چون شنیده بودند که: مهدی موعود دشمن آنان می‌باشد و بدست وی کاخ‌های ستم در هم فرو می‌ریزد، مسلماً بسکوت او اکتفا نکرده خطظر را از خودشان رفع می‌نمودند. علاوه بر این، مومنین وقتی مشاهده می‌کردند، آن حضرت در مقابل تمام جنایات و ستم‌ها سکوت نموده آن هم نه یک سال و دو سال بلکه صدها سال، کم کم از اصلاح جهان و غلبه‌ی حق مایوس می‌گشتند و در نویدهای پیغمبر اکرم و قرآن شریف شک می‌کردند. علاوه بر همه‌ی اینها، اصلا مظلومین اجازه‌ی سکوت به آن جناب نمی‌دادند.پیمان عدم تعرض ببندد


سوال: ممکن بود با ستمکاران وقت، پیمان عدم تعرض و معاهده ببندد که در کارهایشان هیچگونه دخالتی ننماید و چون به ا مانت و درستی معروف بود معاهداتش محترم و اطمینان بخش بود و با وی کاری نداشتند.
جواب: برنامه¬ی مهدی موعود، با سائر ائمه اطهار (ع) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند که در ترویج و انذار و امر به معروف و نهی از منکر تا سرحد امکان کوشش نمایند ولی ماور بجنگ نبودند لیکن از اول بنا بود که سیره و رفتار مهدی دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سکوت نکند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بیدینی را ریشه کن نماید و ستمگر آن را از کاخ خودسری سرنگون سازد.
اصلا اینگونه رفتار از علائم و خصائص مهدی شمرده می‌شد.
بهر امامی گفته می‌شد: چرا در مقابل ستمکاران قیام نمی‌کنی؟ جواب می‌داد: اینکار بعهده مهدی ماست. به بعضی از امامان با شمشیر اظهار می‌شد: آیا تو مهدی هستی؟ جواب می‌داد: مهدی با شمشیر جنگ می‌کند و در مقابل ستم ایستادگی می‌نماید ولی من چنین نیستم و توانایی آن را هم ندارم.
به بعضی اظهار می‌شد: امیداریم تو قائم باشی. می‌فرمود: من قائم هستم اما قائمیکه زمین را از کفر و ستم پاک می‌کند غیر منست. از اوضاع آشفته‌ی جهان و دیکتاتوری ظالمین و محرومیت مومنین شکایت می‌شد، می‌فرمودند: قیام مهدی مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکارن انتقام گرفته خواهد شد. از کمی عدد مومنینو کثرت کفار و قدرت آنان سخن رانده می‌شد، ائمه (ع) شیعیان را دلداری اده می‌فرمودند: حکومت آل محمد حتمی است و پیروزی و غلبه با حق پرستی خواهد شد، صبر کنید و در انتظار فرج آل محمد باشید و دعا کنید. مومنین و شیعیان هم باین نویدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محرومیتی را بر خود هموار می کردند.
با این همه انتظاراتی که مومنین بلکه بشریت از مهدی موعود داشتند، آیا امکان داشت آن جناب، با ستمکاران عصر پیمان مودت و دوستی ببندد؟! و اگر چنین عملی را انجام می‌داد، آیا یاس و ناامیدی بر مومنین چیره نمی‌شد؟ و آن جناب را متهم نمی‌کردند که: با ستمکاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر می‌رسد این عمل اصلا امکان نداشت و اگر انجام می گرفت، آن جمعیت قلیل مومنین هم در اثر یاس و بدبینی از اسلام و درستی خارج شده طریق کفر و ستم را پیش می‌گرفتند.
علاوه بر این، اگر با ستمکاران قرار داد دوستی و عدم تعرض امضا می‌کرد، ناچار بود به عهد و پیمان خویش وفادار باد و در نتیجه هیچ وقت اقدام به جنگ نکند، زیرا اسلام عهد و پیمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[5].
از این جهتاست که در احادیث تصریح شده که یکی از اسرار غیبت و مخفی شدن ولادت حضرت صاحب الامر (ع) این است که ناچرا نشود با ستمکاران بیعت کند تا هر وقت خواست هضت کند بیعت کسی در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (ع) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفی می‌شود تا اینکه وقتی ظاهر گشت پیمان هیچ کس در گردنش نباشد. خدا کارش را در یک شب اصلاح می‌کند[6] علاوه بر همه‌ی اینها، ستمکاران و زمامداران خود خواه، چون ریاست و منافع خودشان را در خطر می‌دیدند، باین پیمانها مطمئن نمی‌شدند و چاره‌ی نهایی رادر قتلش تشخیص می‌دادند و زمین را بی رحمت و امام می‌گردانیدند.


برگرفته از وبگاه حقیقت بهائیت


 




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

نام نشریه: پیام سلامتی
مدیرمسئول: آقای علیرضا امانی
شماره و تاریخ: 4 و 5- نوروز1388روی جلد
تصویر بسیار زیبای خانم نیوشا ضیغمی رو ملاحظه می کنید. البته به خاطر اینکه آپلود عکس با کیفیت بالا یه مقداری مشکل سازه، کیفیت عکس رو کاهش دادم. پیشنهاد می کنم برای اینکه حظ وافر ببرید، اصل نشریه رو بخرید و عکس ها رو روی کاغذ مرغوب گلاسه80 گرم ملاحظه کنید. اونجوری صفای دیگه‏ای داره!
صفحه 3 و 5 رو هم ملاحظه بفرمایید صفحه3


 


 صفحه5


 صفا کن، بعد بشین تو تاکسی هی غر بزن که آزادی نیست! اینم صفحه29:

صفحه29


موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

باور کنید من نمیخوام اینجا براتون فقط عکس بذارم، یعنی اصلاً امروز می‏خواستم یه مطلبی از نشریه بهداشت روان و جامعه رو براتون بذارم، ولی خوب صبح که داشتم از جلوی دکّه رد می‏شدم یه‏باره چشمم به یه مجله افتاد که نظرم عوض شد. من نمی‏دونم اینا واقعاً متوجه نیستن که این کارشون زشته و ممکنه براشون دردسرساز بشه؟
نام نشریه: کوچه ما
مدیرمسئول:امید میرسلطانی
شماره و تاریخ: 4- نوروز1388


روی جلد


می‏بینی؟ چاپ دوم! همینجوری سرِدست می‏برن این مجله رو! صفحه 9 هم ببینین:


صفحه9


 تیتر روی جلد رو داشتی؟ زنان، رهبران نادیده گرفته شده! میدونی، قسمت بد موضوع اینه که این نشریه مثلاً می‏خواد از حقوق زن دفاع کنه! خودش زن رو ابزار می‏کنه برای کاسبی، بعد از حقوق خانم‏ها صحبت می‏کنه! البته این تیتر هم یه ابزاره، والا این نشریات خیلی کوچکتر و زردتر از اونی هستم که بخوان وارد مقوله‏های اجتماعی مثل حقوق زنان بشن. من فکر می‏کنم اول از همه فعالان حقوق زن باید به چنین نشریاتی اعتراض کنن که با خانم ها و فعالیت های اجتماعی‏شون اینجوری رفتار می‏کنن!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

امروز جلسه هیأت نظارت بر مطبوعات برگزار شد. گزارش سه چهار تا نشریه رو آماده کرده بودیم برای لغو مجوز که متأسفانه نشد. هیأت تصمیم گرفت که آخرین اخطار به این نشریات داده بشه. زندگی ایده آل و زندگی ایرانی دوتا از نشریاتی بودن که امیدوار بودیم لغو مجوز بشن. چرا؟ نشریه های خوبی هستن؟ ببینم، شما به کاغذپاره‏ای که قیمت عطر و ادکلن و کیف و کفش میزنه میپگن مطبوعه؟ زندگی ایرانی رو ورق بزنین، اگه سر جمع 5 صفحه مطلب ارزشمند از توش دراومد من ضامنم که صد سال چاپ بشه! همش تبلیغ مد و لباس و کمربند و کفش و کیف و جراحی زیبایی و فلان مدل مبل و بهمان مدل ظرف و ظروفه! مردم هم  گُر و گُر میخرن! این دکه‏ی میدون هفت تیر 200 تا میاره، همش یه روزه فروش میره! همینه دیگه، زندگی مردم شده تیپ و لباس و عطر و ادکلن! اینا هم ادعاشون اینه که دارن کار فرهنگی می‏کنن! من نمی‏دونم این مردم انقدر که به ظاهرشون اهمیت میدن چرا همه چیزشون برعکسه؟ مگه تو این مجله‏ها، البته مجله که چه عرض کنم، بگم ژورنال مد و لباس بهتره، مگه تو این ژورنال‏ها ننوشتن یکی از ویژگی‏های یه آدم شیک پوش اینه که در هر شرایطی، متناسب با اون شرایط لباس بپوشه؟ خُب مثلاً برای خرید کردن، آدم معمولاً کفش و لباس راحت‏تر و آزادتر می‏پوشه دیگه. خانوم جون، لباس شب پوشیدی اومدی خرید؟  2ساعت می‏خوای تو این مرکز خرید راه بری، پاشنه کفشت اندازه قد منه؟ خُب پدرت درمیاد که! شکمت هفت لایه چربی داره، مانتو تنگ ریون می‏پوشی دکمه‏هاش به زور بسته میشه، از پشت آدم نگات میکنه پهلوهات مثل آکاردئون می‏مونه! کی بهت گفته اینجوری خوش تیپی؟ تو این مجله ها نمی‏نویسن دختر جوون آرایشش ملایم باید باشه؟ رژ لبت عین این پیرزنه تو سریال پرستاران می‏مونه! خب این همه مجله مد و لباس درمیاد فایده‏ش چیه پس؟
بگذریم، این دو تا که تعطیل نشد، ولی ایشالله به وقتش. اولین قانون سانسورچی‏گری اینه: صبر داشته باش!




موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

نام نشریه: فیلم‏نگار
مدیرمسئول: آقای نصرت‏الله تابش
شماره و تاریخ: 78 و 79- اسفند1387 و فروردین1388


فیلم نگار واسه معاونت سینمایی وزارت ارشاده، علّت ارزون بودن قیمتش هم همینه، ولی انصافاً نشریه‏ی حرفه‏ای و خوبیه. 224صفحه نشریه (البته با کاغذ کاهی) رو می‏خرید 1500تومن، با یه محتوای عالی، معمولاً توی هر شماره یه فیلم‏نامه رو کامل چاپ می‏کنه، فیلم‏نامه‏های خوب! این شماره فیلم‏نامه سه‏تا فیلم اسکاری امسال رو چاپ کرده: سرگذشت عجیب بنجامین باتن، ملیونر زاغه‏نشین، بچه اشتباهی (هرچند من از هیچ‏کدوم از این سه تا فیلم چندان خوشم نیومد! چه میشه کرد، روشنفکر نیستیم دیگه، ذوق هنری نداریم که از فیلمای اسکاری لذت ببریم!) تصویر جلد رو براتون گذاشتم که احتمالاً توی وبلاگ به صورت نصفه نمایش داده میشه. تصویر رو در کامپیوترتون ذخیره کنید و بعد ببینید. محتوای این شماره به صورت خلاصه روی جلد نوشته شده.

جلد فیلم نگار


موضوع مطلب :


جمعه 88 بهمن 16 :: 12:10 عصر ::  نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ

سلام


من یک سانسورچی مطبوعات هستم. بجز روزنامه ها، ممیزی تقریباً تمام مطبوعاتی که روی دکه می بینید کار من و همکارامه. سانسورچی ها از نظر شما باید آدم های عجیب و غریبی باشن. اما من یک آدم خیلی معمولی هستم. باید بگم سانسورچی گری خیلی با اون چیزی که شما فکر می کنید تفاوت داره. ما در واقع ممیز هستیم. یعنی روی مطالب منتشر شده در مطبوعات (بعد از چاپشون) نظارت می کنیم و قبل از چاپ هیچ دخل و تصرفی در مطالبشون نداریم. فرق ممیز با سانسورچی همینه. البته خیلی ها فکر میکنن ممیز، واژه ی محترمانه ی جایگزین سانسورچیه. از اونجایی که من کارم رو دوست دارم و به هیچ وجه ازش شرمسار نیستم، بنابراین از همون واژه مألوف سانسورچی استفاده می کنم که فکر نکنید سعی در توجیه کردن کارم دارم!


همونطور که گفتم من یک آدم کاملاً معمولی هستم، تنها فرقم با دیگران اینه که به جای خودکار آبی یا مشکی، معمولاً یه مداد قرمز توی جیب کتم میذارم. چون بخاطر کار زیاد بیشتر وقتا مشغول خوندن نشریات و بررسی تخلفاتشون هستم. احتمالاً بارها منو توی مترو دیدین که مجله ای دستمه و هیچ توجهی به اطراف ندارم و دارم زیر بعضی سطور با مداد قرمز خط می کشم. بعضی از اطرافیانم فکر می کنن مطلب بسیار مهمی رو علامت گذاری می کنم، وقتی سرشون رو خم می کنن، می بینن که بخش علامت گذاری شده مثلاً خبر مربوط به بارداری جنیفر لوپزه! بعد با تعجب بهم نگاه می کنن، آخه به قیافه من نمی خوره که اینجور مجله های زرد رو با این دقت بخونم! اما خوب چه می شه کرد، هرکی یه جوری امرار معاش می کنه.


امروز به فکرم رسید که این وبلاگ رو راه بندازم که اولاً بعضی مطالب جالب مجله ها رو بتونید اینجا بخونید (چون تقریباً هیچ مطلب جالبی نیس که از زیر دست من رد نشه)، و دوم اینکه با نوشتن بعضی روزمره گی هام، بهتون ثابت کنم که سانسورچی ها مثل همه مردم دیگه هستن، حتی ممکنه خیلی روشنفکر یا احساساتی یا دوم خردادی یا غیره باشن! میخوام تصور آدم ریشوی بدبوی کرکثیف بی سواد بداخلاق شلخته ی بی تربیت رو که تصویر ذهنی اغلب شما از یک سانسورچیه، از کله تون بیرون کنم. یادتون باشه، ممکنه همون آقایی که با ته ریش و عینک آفتابی و کیف چرم و کفش واکس زده و کت وشلوار اتوکشیده و ساعت شیک و بوی خوش کنارتون نشسته و داره "جنگ و صلح" تولستوی رو میخونه، یه سانسورچی باشه!




موضوع مطلب :




بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به دوستان عزیز


کلیپی در باره سخنان روشنگرایانه استاد نبویان در مورد اصلا حات برای دانلود قرار میدم


حتما دانلود کنید خیلی جالبه




27 دقیقه

برای موبایل

برای دانلود کردن روی عکس  کلیک راست نموده


و گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

 




موضوع مطلب :


بسم الله الرحمن الرحیم


 قسمت سوم سخنان روشنگرایانه استاد نبویان در مورد اصلا حات


برای موبایل 3gp




موضوع مطلب :


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >   
آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ
درباره وبلاگ

نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز



فروش بک لینک