اثبات عصمت پیامبران<\/h6>
نخستین دلیل عقلی بر لزوم عصمت انبیا (ع) از ارتکاب گناهان این است که هدف اصلی از بعثت ایشان راهنمایی بشر بسوی حقایق و موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
روباتی با ظاهر و چهره ابن سینا دانشمند ایرانی در آزمایشگاه روبات های تعاملی (IRML) دانشگاه امارات با همکاری محققان آلمانی و یونانی ساخته شده است، پایگاه اینترنتی بی بی سی، این خبر را به گونه ای تنظیم و از عباراتی استفاده کرده است که گویی ابن سینا، دانشمندی عرب است! البته اقدام کشور امارات در سرمایه گذاری کلان در این حوزه و کمک گرفتن از محققان سایر کشورها برای طراحی روباتی پیشرفته و انتخاب نام ابن سینا برای آن، در حقیقت بیانگر نوعی حرکت خزنده برای تحت تاثیر قراردادن افکارعمومی جهانیان است، به ویژه آن که این روبات برای تعامل وسیع با کاربران اینترنت در سراسر جهان و از طریق یکی از معروف ترین سایتهای اینترنت ساخته شده است. قرار است پروفایلی از روبات ابن سینا در سایت اجتماعی فیس بوک ایجاد شود. آنچه سوال برانگیز است این است که چرا نام یک دانشمند ایرانی که شهرت جهانی دارد به عنوان نام این روبات انتخاب شده است و آنچه مشکوک به نظر می رسد پوشش خبری ویژه بی بی سی به نحوی شک برانگیزتر است. بی بی سی همان طور که در عکس روشن است ابتدا در خبر از عبارت Arabic scholar استفاده کرده است که ظاهرا پس از عکس العمل های موجود آن را به Islamic scholar تغییر داده است و البته باز هم از اذعان به ایرانی بودن این دانشمند که برای تمام جهانیان شناخته شده است، طفره رفته است و در نتیجه این نحوه تنظیم خبر مخاطبان عادی خارجی «ابن سینا» را شخصی عربی خواهند شناخت. تمام این مطالب درحالی است که مدتی است تلاش زیادی صورت می گیرد تا بین کشورهای عربی و ایران اختلافات جدی ایجاد شود و به نظر می رسد دغدغه بی بی سی از این نحوه انعکاس خبر کمک به جریان جدال افکنی بین ایران و اعراب می باشد. بی بی سی در گزارش خود، علت این اقدام را ایجاد نوعی پل ارتباطی بین انسان ها و روبات عنوان کرده است و جالب این جاست که قرار است در صفحه مربوط به این روبات شرح حال کاملی از آن با هدف معرفی روبات و شخصیت ابن سینا درج شود که البته چگونگی این معرفی آن هم از سوی اماراتی ها به طور قطع حائزاهمیت خواهد بود. در این صفحه پروفایل کلیه تعاملات روبات ابن سینا با کاربران و همچنین تصاویری از خود روبات ارائه خواهد شد. در ظاهر ایده تلفیق روبات با یک شبکه اجتماعی از سوی دکتر نیکلاس ماوریریس و همکارانش در دانشگاه امارات با هدف از بین بردن بی میلی انسان ها در رابطه با روبات ها مطرح شده است اما این که چرا در این عرصه در یک کشور عربی از چهره و عنوان ابن سینا، دانشمندی با ملیت ایرانی، استفاده شده است، جای بحث و تامل دارد. متاسفانه مدتی است که برخی کشورهای منطقه با اهدافی خاص و به بهانه های مختلف درصدد ثبت ملیت دانشمندان و مشاهیر ایرانی به نام خود هستند که مواردی از این تلاش ها را طی سال های اخیر از سوی کشورهایی مانند ترکیه با طرح ادعای ترک بودن مولانا و یا آذربایجان با ادعای آذری بودن نظامی گنجوی شاهد بوده ایم. در این میان به نظر می رسد کشورهای عربی نیز به بهانه تالیف کتاب هایی درباره دانشمندانی همچون ابن سینا و زکریای رازی توسط محققان عرب و ترجمه این کتاب ها به زبان های مختلف غربی، درصدد بهره برداری از شهرت دانشمندان ایرانی به نفع خود با ترفندهای این چنینی برآمده اند. به گزارش بی بی سی، این روبات بسیار پیشرفته که به فناوری تشخیص چهره نیز مجهز است، مجموعه ای از تجهیزات مختلف همچون مسافت یاب ها، نمایشگرهای لمسی و دوربین های استریو را در خود جای داده است. این سیستم در واقع به منظور افزایش تعامل با انسان ها به ?نرم افزار پیشرفته مجهز شده است که یکی از آن ها توانایی تشخیص چهره افراد واقعی و یا تصاویری است که کاربران روی سایت فیس بوک برای معرفی خود قرار می دهند. نرم افزار دیگر نوعی برنامه زبان است که امکان مکالمه را برای روبات فراهم می کند. این روبات هم چنین دارای یک پایگاه داده حاوی اطلاعات در مورد دوستان و تعاملات اجتماعی روبات براساس اطلاعات فیس بوک است که البته این پایگاه داده، به طور دائم به روز می شود و جالب این است که سایت بی بی سی در متن گزارش خود هیچ اشاره ای به ایرانی بودن ابن سینا نکرده و نحوه تنظیم خبر نیز به گونه ای است که عرب بودن این فیلسوف را در ذهن تداعی می کند. البته به گزارش مهر، این اولین باری نیست که امارات برای عرب جلوه دادن این عالم ایرانی تلاش کرده است، پیش از این نیز در این کشور، تمبری با چهره ابوعلی سینا منتشر شده بود! روبات ابن سینا مدت یک ماه است که در دانشگاه امارات مورد آزمایش های گوناگون قرار می گیرد.انجام چنین اقدامی از سوی امارات وتلاش برای عرب جلوه دادن ابن سینا دانشمند ایرانی و بهره گیری از چنین ابزاری برای معرفی ابن سینا به جهانیان (البته با ساختار موردعلاقه اماراتی ها) به هیچ عنوان قابل قبول نیست و در این میان اقدام سایت بی بی سی در ارائه خبر به گونه ای که در ذهن خواننده، ابن سینا یک فیلسوف عرب تداعی شود، بیانگر هیچ هدفی نیست مگر این که این سایت به نوعی دنبال تفرقه افکنی و ایجاد اختلاف بین اعراب و ایران است درحالی که سایت های دیگری که اقدام به درج این خبر کرده اند از جمله روزنامه ایتالیایی «کویره دلاسرا» که در شمار ??روزنامه مطرح جهان است، با وجود این که منبع اصلی گزارش خود را سایت بی بی سی معرفی کرده و درواقع با وجود نقل خبر از بی بی سی، ابن سینا را دانشمندی فارسی معرفی کرده و به صراحت آورده است که ابن سینا نام فارسی فیلسوف بزرگ Avicenna است. Avicenna درواقع واژه ای است که در زبان انگلیسی برای ابن سینا به کار می رود. برخی از سایت های خبری نیز ضمن درج گزارش بی بی سی اقدام به ارائه لینک سایت دانش نامه آزاد آنلاین ویکی پدیا برای معرفی Avicenna کرده اند که در ویکی پدیا نیز به صراحت از ابوعلی سینا به عنوان دانشمند اهل ایران زمین یاد شده است. همه این موارد بیش از پیش این موضوع را تایید می کند که هدف سایت بی بی سی در ارائه خبر به شکلی خاص ایجاد تفرقه بین کشورهای عربی و ایران بوده است.شایان ذکر است که ایسنا نیز طی خبری ساخت روباتی با چهره ابن سینا را صحنه نمایش تازه ای از هم سویی بی بی سی با برخی سیاست های ضدایرانی در مصادره مفاخر تاریخی ایران عنوان کرده است. براساس این خبر، بی بی سی ابتدا در خبر خود به صراحت ابن سینا را دانشمندی عرب معرفی کرد. اما مدتی بعد با نوعی عقب نشینی شیطنت آمیز، ابن سینا را درنهایت دانشمندی اسلامی عنوان کرده یعنی بازهم از اذعان به ایرانی بودن ابن سینا طفره رفته است! بخش عربی این شبکه نیز چندی پیش طی مقاله ای درمورد رنگ درمانی، از ابن سینا به عنوان یک دانشمند عرب یاد کرده بود.درهمین رابطه دکتر امامی رضوی معاون وزیر بهداشت نیز در گفت و گو با خراسان در واکنش به این اقدام BBC و هم چنین فعالیت کشورهای عربی برای ثبت ملیت مشاهیر ایرانی به نام خود می گوید: درحال حاضر منابع متعدد و انکارناپذیری در دنیا به زبان های مختلف وجود دارد که از دانشمندانی چون ابن سینا، زکریای رازی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... به عنوان دانشمندان ایرانی یاد می کنند و البته نباید این نکته را نیز نادیده گرفت که در موارد بسیاری نیز کشورهای عربی این دانشمندان ایرانی را به خود نسبت داده اند.وی گفت: هیچ شکی وجود ندارد که هنوز هم منابع معتبر دنیا از ابن سینا به عنوان یک دانشمند ایرانی نام می برند و در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا نیز آثار این دانشمند بزرگ ایرانی به عنوان یکی از منابع مهم درسی مورداستفاده قرار می گیرد. بنابراین حرکت های خزنده ای که از سوی برخی کشورهای غربی انجام می شود در وهله اول جفایی به این دانشمند بزرگ ایرانی و درعین حال به منزله ایجاد تفرقه میان کشورهای عربی و ایران است. نکته مهم آن است که این دانشمندان ایرانی پس از اسلام ظهور پیدا کردند و درواقع شخصیت ایرانی-اسلامی این دانشمندان بخش مهمی از هویت ایران اسلامی به شمار می رود و بدیهی است که بسیاری از کشورهای غربی تحمل رویارویی با این واقعیات را ندارند. برهمین اساس با توطئه هایی از این قبیل تنها درصدد ایجاد تفرقه بین کشورهای عربی و ایران هستند حال آن که اسلام برای ایران و کشورهای عربی یک فصل مشترک محسوب می شود. بنابراین حرکت هایی از این قبیل حرکت های هدایت شده از طرف عده ای است که نمی خواهند دانشمندان اسلامی به عنوان دانشمندان برجسته مطرح شوند. وی با تاکید بر این که با وجود چنین حرکت های توطئه آمیزی نهادهای مختلف در کشور همچون وزارت امور خارجه و نهادهای علمی و فرهنگی باید با جدیت بیشتری قدم بردارند، خاطرنشان کرد: می توانیم در برخورد با این گونه رفتارها از بعد بین المللی ابتدا با تذکردادن این قبیل توطئه ها را خنثی کنیم و در صورتی که بی نتیجه بود راهکارهای حقوقی دیگری برای این کار بیندیشیم.
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
با سلام امروز لینک یه سایت خوب برای تاریخ علوم پزشکی رو گذاشتم .امیدوارم استفاده کنید http://www.medlin.ir/History%20of%20Medicine-%20Public%20health.htm موضوع مطلب :
حکایت با سلام حضور دوستان عزیز یک حکایت جالب از کتاب چهارمقاله نظامی عروضی پیدا کردم که امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره:
«در عهد ملکشاه و بعضی از عهد سنجر، فیلسوفی بود به هرات، او را ادیب اسماعیل گفتندی. مردی سخت بزرگ و فاضل و کامل، اما اسباب او و معاش او از دخل طبیبی بودی. و او را از جنس معالجات نادره[21] بسیار بود. وقتی به بازار کشتاران[22] برمیگذشت، قصابی گوسفندی را سلخ میکرد،[23] و گاهگاه دست در شکم گوسفند کردی و پیه گرم بیرون کردی و همی خورد. خواجه اسماعیل چون آن حالت بدید، در برابر او بقالی را گفت که «اگر وقتی این قصاب بمرد، پیش از آنکه او را به گور کنند مرا خبر کن!» بقال گفت: «سپاس دارم». چون این حدیث را ماهی پنج شش برآمد،[24] یکی روز بامدادی خبر افتاد که دوش فلان قصاب بمرد به مفاجة،[25] بیهیچ علت و بیماری که کشید، و این بقال به تعزیت شد. خَلقی دیده جامه دریده، و جماعتی در حسرت او همی سوختند که جوان بود و فرزندان خُرد داشت. پس آن بقال را سخن خواجه اسماعیل یاد آمد، بدوید و وی را خبر کرد. خواجه اسماعیل پس عصا برگرفت و بدان سرای شد، و چادر از روی مرده برداشت و نبض او در دست بگرفت و یکی را فرمود تا عصا بر پشت پای او همی زد. پس از ساعتی وی را گفت: «بسنده است.» پس علاج سکته آغاز کرد، و روز سوم مرده برخاست و اگرچه مفلوج شد، سالها بزیست. پس از آن مردمان عجب داشتند، و آن بزرگ از پیش دیده بود که او را سکته خواهد بود».[26]
[21] . نادره: کمیاب. [22] . کشتاران: کشتارگاه. [23] . سلخ میکرد: پوست میکند. [24] . ماهی پنج شش برآمد: پنج شش ماه گذشت. [25] . به مفاجاة: به مرگ ناگهانی. [26] . چهار مقاله، صص 132 و 133. منبع: http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6375&id=71218 موضوع مطلب : آبِسْتَنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دورهای که زن بچهای را در زهدان، یا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفة او تا هنگام زادن حمل میکند. آبستن صورت فارسی واژه پهلوی «آبِسْتَن» و «آبُسْتَن» (مکنزی، ذیل همین واژهها) و صورت قدیمتر آن «آپُسْتَن» و «آپُسْتَنیه» (آبُستنی) است. این واژه از پیشوند «آ» و دو کلمة «پُسْ» به معنی پسر، و «تَن» و پسوند اسم معنی «ایه» ترکیب یافته است (تبریزی، ذیل آبستن). واژة آبستنی از سویی حال زنی را وصف میکند که فرزند پسری در تن یا شکم خود دارد و از سوی دیگر بیانکنندة ارزش و بهایی است که در عقیدة جمعی ایرانیان به پسر، یعنی جنس نرینه، داده میشده است. واژة آبستن در فارسی تهرانی به صورت «آبِسَّن» و در گویشهای کردی «آوس» (وهبی؛ مردوخ) و لری «اَوِس» (حصوری؛ ایزدپناه) متداول است. در کردی آبستن را «زِک پِرّ» به معنی فرزنددار، هم مینامند. «زِک» در گویش گیلکی به صورت «زَک» و «زاک» و به معنی فرزند و بچه آمده است (ستوده). این واژه شکل دیگر واژة فارسی «زِه» است که در کلمة «زهدان»، به معنی بچهدان و رحم و ترکیب «زه و زاد» و اصطلاح عامیانة «زاق و زوق» به معنی فرزند و فرزندان بسیار، بازمانده است. در زبان فارسی واژههای «بارداری» و «باردار» که بر گرداندة فارسی واژههای عربی «حمل» و «حامل» است، و «حاملگی» و «حامله» نیز به جای آبستنی و آبستن به کار میرود. گاهی زن آبستن را نیز به کنای «دونَفَسه» (در تهران)، «دوگیان» (دو + گیان: جان و روح) (در کردستان) و «ایکی جانلی» به معنی دو جان و تن (در آذربایجان) میخوانند. دو نفسه یا دو جان خواندن زن آبستن بر پایة این باور همگانی است که زن را در دورة حاملگی دارای دو جان یا تن و با دو نفس یا دم، یکی از آن زن و دیگری از آن بچة شکم او میانگارند. زن در جامعة ایران اسلامی مظهر باروری شناخته شده و اهمیت نقش او در آبستن شدن و فرزند آوردن است. هدف از ازدواج زن و مرد نیز تحقق بخشیدن به این نقش، یعنی باروری زن است. زن تا بچه نیاورده، در افکار عامّة مردم ایران بیگانه است. بر بنیاد همین باور یک ضربالمثل قدیم فارسی میگوید: «زن تا نزاییده بیگانه است» (هبله رودی، 87). زن با آوردن فرزند، پردة بیگانگی را میگسلد و اجاق خانواده را روشن میکند. زنی که آبستن میشود و فرزند میآورد، رشتة پیوندش را با شوهر و طایفة شوهر استوار میکند و به اصطلاح در خانة شوهر پاقرص میشود. باروری و زایایی به شخصیت زنانة وی اعتبار مادری میبخشد و شوهر را از شأن و منزلت والای مقام پدری در جامعه برخوردار میکند. زنانِ بارورِ گوهر شکم با زادنِ پسرانِ بسیار، مردان خود را نامآور میکنند و نسل و دودمان آنان را دوام و استمرار میبخشند. زنان نازا، یا به اصطلاح عامه «نروک»، به واسطة ناتوانی در باروری و نیاوردن بچه در خانه و جامعه، سرافکنده و خوار به شمار میآیند و آیندة تاریح و نامطمئنی دارند. تأخیر در باروری و عقیم و سترون بودن همچون کابوسی دهشتناک، پیوسته زنان نازا را میآزارد و مایة نگرانی و حتی بیماری روانی آنان میشود. موضوع مطلب : بچهافکنی عمدی: طبیبان انداختن جنین را در موردهایی مانند بیمار و ناتوان و اندک سال بودن زن آبستن که احتمال مرگ او در سرزا میرفت، یا بیماری و زخم زهدان یا خفه شدن و مردن بچه در شکم ضروری و به مصلحت زن آبستن میدانستند (جرجانی، ذخیره، 560). شیوة آنان در افکندن جنین عبارت بود از خوراندن داروهای خوراکی مانند آب سُداب (دنیسری، 253)، جوشانده ترمس و پودینة آمیخته با ابهل و مشک و محلول شیرگاو و کمیز اشتر و سیکی (تفلیسی، 438ـ439)، برداشتن پرزه مانند پرزهای که از خمیر زَراوَندِ گِرد و ابهُل و اسپندان کوبیده در زهرة گاو (همانجا)، یا از زهرة خارپشت مالیده شده در موم ساخته شده بود (اخوینی، 232)، دود دادن رحم با سداب و تخمگزر، سرگین گاو و ماهی شور (تفلیسی، 438ـ439)، یا با سُم خر و دُم اسب (قزوینی، 394ـ 395)، گذاشتن مرهمهایی روی شکم و ناف و شرمگاه زن مانند مرهم مخ شتری که در کُراث نَبَطی (گونهای ترة وحشی) کوبیده و آمیخته شده است (همو، 450)، یا مرهمی که از سرشتن شحم حنظل و قُسْط و برگ سداب در زهرة گاو فراهم میشد (جرجانی، الاغراض، 514) و همراه کردن اندام برخی حیوانها مانند پای موش ماده یا انجام برخی کارها که اثر جادویی داشت مانند پا نهادن روی مار یا رفتن بر نشان او (دنیسری، 232، 240) و یا به دست گرفتن آذریون (قزوینی، 248). برخی از زنان آبستن نیز خودسرانه با خوردن داروهای گوناگون یا برداشتن شیاف و گذاشتن و مالیدن ضماد و مرهم و انجام کارهایی جادویی و یا دستکاری در رحم، بچة ناخواسته در شکم خود را میافکندند. انگیزههای گوناگونی مانند داشتن فرزند بسیار، دشمنی با شوهر یا با خانواده و طایفة او، بیمیلی و نفرت شوهر و کینه و اختلاف زن و شوهر این زنان را به انداختن بچه وامیداشت. http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=24 موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
شاپور دوم (ذوالاکتاف) چون شهرت پزشکان هندی را شنیده بود، از امپراتور هند یک طبیب حاذق درخواست کرد که منزلگه او در شهر شوش بود. نام «تیادوروس» یا «تئودورس»، پزشک مسیحی شاپور دوم در تاریخ مانده است. منزلگه او در شهر جندی شاپور بود. شهر جندی شاپور در زبان ساسانیان «گندی شاهپور» نام داشت و اعراب آن را تعریب کرده، «جندی شاپور» نام نهادند. چون «گند» نام یک یگان نظامی ساسانی در حد تیپ یا لشکر است، به نظر میرسد این شهر ابتدا یک شهر نظامی بوده که بعدها در آن دانشگاهی بنا شده است. شهر گندی شاهپور به فرمان شاپور اول و به وسیله سربازان اسیر تحت فرماندهی و «الریان امپراتور» که به اسارت شاپور درآمده بود، ساخته شد. این شهر از ابتدا جنبه علمی و طب یونانی یافت. مواد درسی در دانشگاه جندی شاپور، طب، فلسفه، حکمت، ریاضیات و نجوم تدریس میشد. بیمارستانی که در کنار دانشگاه تاسیس شد، آنقدر شهرت و اهمیت یافت که پس از اسلام، همچنان چند قرن به فعالیت خود ادامه داد و دانشمندان بزرگی از آن به عنوان طبیب برخاستند. این دانشگاه سیصدسال به عمر خود ادامه داد. بنا به نوشته نویسندگان عصر اسلامی مانند «احمد عیسی بیک»، در کتاب «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام» و «سید اسماعیل جرجانی» در کتاب «ذخیره» و «زینالعابدین انصاری» نویسنده کتاب «اختیارات بدیعی» و« ابنسرابیون» در کتاب «تریاق»، اطبای این بیمارستان داروهای شفابخشی میساختند. حتی کنگرههای علمی نیز در این بیمارستان و دانشگاه برپا میشد. مجلس مشاوره در دانشگاه گندی شاهپور در دوران انوشیروان چند بار تکرار شد. استاد ذبیح ا.. صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران مینویسد که شاپور دوم که به تیادروس، پزشک مسیحی شاپور دوم، علاقه و اعتماد زیادی داشت، کلیسایی به نام او ساخت و بسیاری از لژیونرهای به اسارت درآمده روس را به خاطر او آزاد کرد (تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیحاله صفا، جلد اول، ص 97) از دیگر پزشکان غیرزرتشتی «ماروتا»، طبیب یزدگرد اول ساسانی بود که در عین حال کشیش و اسقف شهر میافارتین بود و یزدگرد چنان به او اعتماد داشت که زمانی او را به عنوان سفیر به روم فرستاد. «یوسف یا ژوزف مسیحی» که یکی از پزشکان انوشیروان خسرو اول بود که در سال 553 رییس یا جاثلیق مسیحیان ایران شد. «تری بونوس» پزشکی یونانی بود که بنا به دعوت انوشیروان به ایران آمد و یک سال پزشک معالج او بود و وقتی خواست به بیزانسن بازگردد، انوشیروان هدایا و پاداشهای زیاد به او بخشید. «جبرییل درستبد» از دیگر پزشکان عصر انوشیروان بود. «سرجیس رأس العین» یا «سرگیوس» از پزشکان مسیحی و از فرهیختگان دانشگاه بطلمیوسی اسکندریه بود که در سال 534 مرده است. او آثار هیپوکرات، جالینوس، ارسطو و فرفوریوس را به زبان سریانی ترجمه کرد. تمام ترجمههای کتب طب یونانی که از زبان سریانی به عربی ترجمه شد (در قرون هشتم و نهم) از ترجمههای این شخص بوده است. قسمت دوم دوران ساسانی، دوران جدیدی در طب ایران محسوب میشود که افکار و اعتقادات جدیدی به اذهان راه یافته است.رییس همه اطبای کشور«زرتشتروم» خوانده میشد که هر پزشکی که در ایران طبابت میکرد، چه جسمانی و چه روحانی، زیر نظر او بود، احتمال دارد این شخص در عین حال موبد موبدان یا سرپرست عالی دینی کشور بوده باشد، اما یک نفر به عنوان «ایران درستبد» هم بوده است که مقام او در دربار، مقامی شبیه وزیر بهداشت و درمان کنونی بوده است. در کتابهای عصر زرتشتی، امراض انسانی به تعداد 4333 برشمرده شده است. جهل، مکر، خشم، غرور، کبر و شهوترانی از علل رنجوری و امراض روحی و جسمانی شمرده شده و از علل جسمانی به تنهاییسردی، خشکی، عفونت، فساد، جوع، عطش، پیری و رنج نام برده شده است. طب یونانی برودت، حرارت، رطوبت و یبوست را عوامل بیماریها می انگاشت. ایرانیان این عوامل را با ارواح خبیثه و تاثیر آنها بر بدن تلفیق میکردهاند. سردی و خشکی را در مرض میدانستند. کیفیت احوال خون را مربوط به قوه حیاتی آن میدانستند. اگر خون واجد نیروی حیاتی بود، طبیب حاذق میتوانست دواهای مفید بدهد و مریض را بهبودیبخشد. خوراک باید به قدر کافی آب (رطوبت) داشته باشد تا آثار مضره خشکی بدن را برطرف کند و به حد کافی حرارت (عنصر آتش) داشته باشد تا برودت را رفع نماید. صحت بدن را از خوردن غذایی میدانستند که با حفظ شرط اعتدال، خوب ترکیب شده باشد. فاضلترین اطبا آن بود که به علاج بیماران از جهت ثواب آخرت نیز توجه داشته باشد. «نلدکه» از دانشمندان بزرگ آلمانی، در کتاب ترجمه و تفسیر مقدمه برزویه بر کتاب کلیله و دمنه مینویسد که در کتب طب عصر ساسانی چنین یافت میشود که آبی که «اصل آفرینش فرزند آدم است، چون به رحم بپیوندد و به آب زن بیامیزد و شیره و غلیظ شود، بادی (هوایی) پدید آید و آن را در حرکت آرد تا همچون آب پنیر گردد. پس مانند ماست گردد، آنگاه اعضا قسمت پذیرد و روی پسر سوی پشت مادر باشد و روی دختر، سوی شکم مادر و دستها بر پیشانی و زنخ بر زانو و اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره بستی و نفس به حیلت میزند، زبر آن گرمی و گرانی شکم مادر و زیر او (آن) تاریکی و تنگی... و چون مدت درنگ او سپری شود و هنگام وضع حمل و تولد فرزند باشد، بادی بر رحم مسلط شود و قوت حرکت در فرزند پدید آید تا سر سوی مخرج گرداند و از تنگی مخرج (مادر) آن رنج بیند که در هیچ شکنجه آن صورت نتوان کرد و چون به زمین آمد، اگر دستی نرم بر وی نهند یا نسیمی خنک بر وی وزد، درد آن با پوست باز کردن برابر باشد در حق بزرگان، (از ترجمه کلیله و دمنه بهرامشاهی در کتاب ایران در زمان ساسانیان ص 447). سقط جنین در آیین زرتشتی، از گناهان بزرگ بود. مرتکب سقط جنین 400 ضربه شلاق میخورد. اگر خون در عرض ده روز بند نمیآمد، 200 مورچه قربانی میگردید! داروهایی چون بنگ (شاهدانه)، شیتا (طلا یا نوعی گیاه یا یک مایع زردرنگ)، غنا (داروی کشنده) فراسپاتا (که میوه را خارج کرده و مرگ میآفرید) در سقط جنین موثر بود و اغلب مردم آن داروها را میشناختند. مرد یا زنی که جنین ایجاد شده را سقط کرده بود و نیز آن کس که دارو داده بود، هر سه مجازات میشدند. مواصلت با زن در حال باروری پس از چهار ماه و ده روز و نیز در حالت پریود (قاعدگی)، حرام و گناه کبیره بود. نزدیکی با زنی که تازه وضع حمل کرده بود، چه شیردار و چه قبل از راه یافتن شیر در پستان، حرام بود. مواصلت با زنی که دارای ترشحات مهبلی بود نیز منع شده بود. زنی که سقط جنین کرده بود را با گمیز یا ادرار گاو تطهیر میکردند. حتی بدن او را با گمیز میشستند. به این زن آب آشامیدنی میدادند ولی آب نمینوشاندند، مگر در روز چهارم هر گاه کمی تب داشت (تاریخ پزشکی ایران ـ سریل الگوود، ترجمه محسن جاویدان، نشر اقبال، صص 27 – 26). احترام موجودات باردار به گونهای توصیه میشد که حتی سگ خانگی نیز وقتی باردار میشد، تحت حمایت قرار میگرفت و صاحب سگ موظف بود تا شش ماه از تولههای سگ خود، حمایت و نگهداری کند. در آیین و تعلیمات زرتشتی، پرهیز از سگها و بستن او در محلی دور، توصیه شده و اگر سگ هاری، کسی را میگزید، برای گزش اول یکی از گوشهایش را میبریدند و در گزش پنجم، دمش را ولی در این باره که سگ هار را بکشند، نظری ابراز نشده بود. (همان کتاب ص 28). منبع: http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?Id=11494&Type=3 http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?id=11753 موضوع مطلب : در سال 1298 و یک سال پس از جنگ جهانی اول، دولت ایران با آن که هنوز از مصائب جنگ جهانی فوق آسوده نگشته و اثرات خانمان سوز لشکرکشی و قحطی و بیماری را با بردباری تحمل میکرد برای تعالی علم پزشکی و تحقیقات پیرامون انواع بیماریهای واگیردار بومی به فکر تجدید روابط علمی خود با کشور فرانسه افتاد و حصول این مقصود را به عهده هیئت نمایندگی سیاسی خود که برای شرکت در کنفرانس صلح عازم پاریس بود واگذار نمود. هئیت نمایندگی ایران، در اول آبان ماه 1298 با مرحوم امیل رو، دانشمند مشهوری که در آن موقع رئیس انستیتو پاستور پاریس بود، در انستیتو پاستور پاریس ملاقات نمود و در همان ملاقات اساس و شالوده تاسیس انستیتو پاستور ایران پیریزی گردید. سه ماه پس از این ملاقات در تاریخ 30 دیماه 1299، مرحوم پروفسور رنه لگروکه از طرف انستیتو پاستور پاریس مامور رسیدگی بود موافقتنامهای را که در آینده سرمشق همکاریهای فنی ایران و فرانسه گردید با وزیر امور خارجه ایران به امضاء رسانید و بدین ترتیب یک انستیتوی علمی و بهداشتی به نام انستیتو پاستور ایران در کشور ایران تاسیس شد. منبع: http://www.pasteur.ac.ir/farsi/HistoryF.html موضوع مطلب : ازنشانه هایماندگاریشاهنامه،اشارت هاییاست که این اثر سترگ به دانش ایرانیان دارد پی جویی دانش پزشکی در شاهکاری که رویکرد اصلی آن حماسه و بر محور اخلاق و فردگرایی است می تواند بر اهمیت کار فردوسی بزرگ بیفزاید. در این روزها که همزمان با روز بزرگداشت حکیم بی بدیل شرق، ابن سینا و روز پزشک است، پژوهشی را می خوانیم که نویسنده آن هم در کسوت پزشکی قرار دارد و هم به عنوان بنیان گذار بنیاد فردوسی دستی در پژوهش شاهنامه دارد. ضمن سپاس از دکتر توسی وند بزرگ می داریم یاد نام آورانی چون فردوسی و بوعلی سینا را که هماره فخر و شکوه ایران را به یاد می آورند- گروه ادب و هنر
دگر بوی های خوش آورد باز /که دارند مردم به بویش نیاز /چو بان و چو کافور و چون مشک ناب / چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب /پزشکی و درمان هر دردمند /در تندرستی و راه گزند جمشید اما در روز نخستین سال به نام اورمزد یا هرمزد از ماه فروردین بر تخت نشست که از آن پس مردمان ایران آن روز را نوروز نامیده و چون این روز آغازی بود برای دوران هفتصد ساله تمدنی باشکوه، ایرانیان همه ساله در چنین روزی که سرآغاز بیداری طبیعت نیز هست در سراسر جهان جشن می گیرند. جهان انجمن شد بر تخت اوی / از آن بر شده فره بخت اوی /سر سال نو هرمز فرودین / بر آسوده از رنج، تن، دل زکین /به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند /چنین جشن فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار اما افسوس که جمشید گرفتار وسوسه اهریمنی شد و به خود پرستی گرفتار شد تا جایی که خود را خدا انگاشت و بدین روی فر ایزدی از وی روی گردان شد؛ شگفتا که این خودپسندی از بیماری های روانی به شمار می رود که در شاهنامه به این بیماری جمشید در پایان زندگانی اش به درستی اشاره شده است. بزرگی و دیهیم و شاهی مراست/ که گوید که جز من کسی پادشاست /جز از من که برداشت مرگ از کسی/ و گر بر زمین شاه باشد بسی /گر ایدون که دانید من کردم این/ مرا خوانده باید جهان آفرین /هنر در جهان از من آمد پدید/چون من تاجور تخت شاهی که دید/ به دارو و درمان جهان گشت راست / که بیماری و مرگ کس را نکاست /منی چون به پیوست با کردگار / شکست اندر آید ز هر سو هواس با این کفر نعمت، روزگار از جمشید روی گردان شد و مردی از ناحیه هاماوران (یمن کنونی) به نام آژیدهاک- که ایرانیان او را ضحاک می خوانند- بر وی چیره شده و با اره به دو نیم اش کرد و بدین ترتیب است که دوران یک هزار ساله تاریکی و خفقان ضحاکیان آغاز می شود. از دید کتاب اوستا اما فریدون نخستین پزشک ایرانی بوده و این در حالی است که پارسیان سینای پزشک را - که در حدود یکصد سال پس از زرتشت می زیسته و او را به سیمرغ تشبیه کرده اند- نخستین پزشک ایرانی می دانسته اند. در شاهنامه نیز از فریدون به عنوان پزشکی ماهر یاد شده، وی به جست و جوی داروهای گیاهی پرداخت و با کارد ساخته خود، جراحی می کرد و غده های ناپاک را برش می داد و از بدن بیمار جدا می ساخت و با داغ کردن، زخم های بدن را می سوزانید که امروزه نیز در جراحی کوتری زاسیون نامیده می شود. وی به ویژگی گیاه هوم پی برد و از آن برای درمان سرماخوردگی و برونشیت و مداوای هر گونه درد و التهاب بهره برد. هم چنین با داروهای گیاهی دیگر به درمان تب، بیماری جذام، مار گزیدگی و پوسیدگی استخوان ها پرداخت. فریدون به خاصیت گیاه خشخاش (مرفین) نیز پی برد و از آن برای تسکین درد و درمان بیماری افسردگی بهره گرفت. او برای ترویج شادی همانند جمشید که جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پایه گذاری کرد. سرانجام فریدون، این فرهیخته ایرانی چاره ای جز مبارزه با ضحاک نیافت و با پیروزی بر ضحاکیان به دوره تاریکی ها پایان داد و آن چنان که در شاهنامه روایت شده وی در روز مهر از ماه مهر کلاه کیانی بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. از این پس مهرگان به مناسبت پایان یافتن دوره تاریک ضحاکیان در نزد ایرانیان با برپایی جشنی گرامی داشته شد. فریدون چو شد بر جهان کامکار/بدو شاد شد گردش روزگار /زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر یک ره ایزدی /دل از داوری ها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند /به روز خجسته سر مهر ماه /به سر بر نهاده کیانی کلاه فردوسی توسی در نامورنامه خود از آگاهی پزشکی در نزد ایرانیان سخن بسیار گفته و بر این باور بوده است که پزشکان ایرانی در زمینه های یافتن داروهای بیهوشی و عمل های موفق جراحی سرآمد بوده و در تشخیص بیماری های داخلی از رنگ رخساره و زبان آگاهی کاملی داشته اند؛ هم اینان با بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان بیماری های تن هم چون گواتر (تیروئید) و درمان بیماری های روان هم چون اسکیزوفرنی تجربه داشته اند. یافته های باستان شناسانه در شهر سوخته سیستان از جمله جمجمه جراحی شده متعلق به چهار هزار سال پیش نمونه ای برای اثبات وجود پزشکان و جراحان ماهر در ایران باستان بوده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی اگر چه پزشکی رسمی به شمار نمی رفته اما با توجه به این که حکما در آن روزگاران به همه دانش ها چیرگی داشته اند، حکیم توس نیز با بهره گیری از اسناد و کتاب های کهن نگره های بی شماری را در شاهنامه ارائه کرده است؛ از این روی با تشبیه مناسبی حکیم توس تندرستی را به مانند ریشه درخت، شادمانی را مثل میوه درخت و پزشک را به عنوان باغبان درخت زندگی و حیات می داند. چه دانی کز او تن بود بی گزند/همانند بر دل هر کسی ارجمند/ چنین داد پاسخ که چون تندرست/بود دل جز از شادمانی بجست/هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت/ ز دانندگان گر بپوشیم راز/ شود کار آسان بر ما دراز /همه آرزو تندرستی بود/چو از درد روزی به سستی بود /امید و سپاه و سپهبد به توست /که روشن روان باشی و تندرست وجود موجودی اساطیری به نام سیمرغ در بسیاری از داستان های شاهنامه در قامت پزشک آشکار می شود که از این جمله می توان به راهنمایی فکری سیمرغ به زال در داستان زایمان رستم و التیام زخم های رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن اشاره داشت و یا حتی هنگامی که خاندان زال به خاطر موی زردش و تصور آن که وی بیماری واگیرداری دارد، وی را رها می کنند؛ این سیمرغ است که به زال پناه می دهد و او را می پروراند. به آن جای سیمرغ را لانه بود / که آن جای از خلق بیگانه بود هم از این رو سیمرغ در ادب غیر حماسی ایرانیان به عنوان موجودی ماورایی و یا کنایی از انسان کامل رخ می نماید که از دیده ها نهان است و هر از چند گاهی در دشواری های زندگانی آدمیان به عنوان مرغی فرمانروا یا پزشکی حکیم و یا مشاوری امین و راهنمایی بزرگ در داستان های اساطیری شاهنامه به صحنه می آید. سیمرغ در هنگام زادن رستم به یاری زال می شتابد که ثمره ازدواج زال با رودابه دختر فرمانروای کابل، رستم است. رستم کسی است که محور همه دوره های پهلوانی شاهنامه بوده و همواره یاور ایرانیان در نبردهای دشوار است. در داستان زایمان رستم، رودابه از کودک فربهی که در بطن خویش داشت به سختی رنج می کشید و به همین خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سیمرغ به زال اندرز می دهد که از درد زایمان رودابه نهراسد و روشی را به پزشکان می آموزد که از آن پس به رستم زاد مشهور می شود، شگفت آن که این نوع زایمان پس از هفتصد سال از درگذشت حکیم توس در لغت نامه پزشکی اروپاییان (آنسیکلوپدی) با واژه فرانسوی سزارین شناخته شده است. با پژوهشی گسترده متوجه شدم، نخستین بار واژه سزارین در سال ???? میلادی به وسیله «فرانسوا موری سییو» به عنوان عملی غیرانسانی و خطرناک به کار برده شده و آن را زایمانی دانسته که تنها پس از مرگ بانوی باردار می توان از آن بهره برد، چون در تاریخ پزشکی در اروپا هیچ گاه پس از این عمل جراحی مادر زنده نمی ماند. در سال ???? میلادی نیز «پائول اسویفل»، عمل جراحی سزارین را روشی نوین در زایمان بانوان می انگارد و در همان سال ها شش عمل سزارین به ثبت رسیده که جز یک مورد همگی مادران در هنگام این عمل جراحی مرده اند. این عمل جراحی تا سال ???? میلادی که در آلمان دانشجوی پزشکی بودم به عنوان یک عمل بزرگ در وضع حمل بانوان به شمار می رفت به گونه ای که تنها با نظارت رئیس بخش زنان و زایمان بیمارستان های معتبر می توانست انجام شود. از دیگر سو هیچ سندی وجود ندارد که عمل سزارین تا سال ???? میلادی در اروپا با موفقیت به انجام رسیده باشد پس نسبت دادن این عمل به دوره قیصر روم از چه روی می تواند باشد؟ در بررسی های تاریخی به قانون پزشکی برمی خوریم که به وسیله «نوما پومپیلیوس»، قیصر روم باستان در سال های ??? و ??? پیش از میلاد مسیح تصویب شد که در کتاب «قانون مدنی روم باستان» آورده شده است: اما با توجه به ثبت نام کسانی که از این طریق به دنیا آمده اند و به وسیله «پلی نیوس» در سال های ?? تا ?? میلادی در کتابی گزارش شده است، نام بزرگان و شخصیت هایی یاد می شود که پس از فوت مادر و شکاف زیر شکم، متولد شده اند اما هیچ گاه از تولد ژولیوس سزار رومی بدین روش نامی برده نشده است و از دیگر سو تاریخ دقیق فوت «آئوریلیا»، مادر ژولیوس سزار در سال ?? میلادی و در حقیقت ?? سال پس از قتل پسرش ذکر شده است و هنگام شست وشو و تدفین وی نیز هیچ گونه برشی بر روی شکم مادر سزار دیده نشده است.بنابر، این سندهای تاریخی عمل جراحی که به نام سزارین مشهور شده و با توجه به اشارات دقیقی که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه آورده است و به زنده ماندن رودابه، مادر رستم پس از زایمان رستمی تصریح دارد، بایستی از این پس به جای اصطلاح نادرست سزارین از واژه «رستم زاد» بهره جست و البته گفتنی است این واژه به وسیله فرهنگستان زبان و ادب پارسی نیز برگزیده شده است.به هر روی فردوسی مراحل عمل رستم زاد را همانند پزشکی ماهر، برمی شمرد و یکایک اصطلاح های پزشکی را به کار می برد: نظیر خنجری آبگون به جای کارد جراحی، مرد برنا دل پرفنون به جای جراح و متخصص شکافتن، بتابید مر بچه را سر ز راه جایگزین چرخش سر نوزاد در زهدان به خاطر غیرعادی قرار گرفتن وی در رحم، فرو دوختن به جای بخیه جراحی زدن، می به جای داروی بیهوشی، مست کردن به جای بیهوشی بانوی باردار، شکافتن به جای شکاف جراحی و سرانجام به پانسمان کردن با پمادی مخصوص از گیاهی طبی که با شیر و مشک آمیخته شده برای مالیدن بر زخم (خستگی) و بهبود زخم، می توان اشاره نمود. بیاور یکی خنجری آبگون/یکی مرد برنا دل و پرفنون/ نخستین به می، ماه را مست کن/ز دل بیم و اندیشه را پست کن/شکافید بی رنج پهلوی ماه/بتابید مر بچه را سر ز راه ... با این همه نکته های شگفت از دانش پزشکی که در شاهنامه بدان اشاره شد باید به طور تخصصی درباره این دانش به مانند دیگر دانش هایی که در گنجینه شاهنامه نهفته است پژوهش های دامنه داری را آغاز نمود.به همین منظور به برخی سرفصل های مهم پزشکی در شاهنامه بسنده می کنم:? - نخستین کنگره جهانی پزشکی برای ارایه مشاوره های علمی و دستاوردهای پزشکی که در دوره انوشیروان در حدود یک هزار و پانصد سال پیش در دانشگاه جندی شاپور برپا شد. پزشکان فرزانه گرد آمدند/همه یک به یک داستان ها زدند ? - پرهیز از پرخوری و استفاده نکردن از خورش ها و غذاهای چرب و سنگین که استادان دانش تغذیه نیز به این موارد سفارش موکدی دارند. بدو گفت آن کس که افزون خورد/چو بر خوان نشیند خورش نشمرد/نباشد فراوان خورش تندرست/بزرگ آن که او تندرستی بجست ? - ورزش کردن و آمادگی جسمانی برای دستیابی به تندرستی. ز نیرو بود مرد را راستی/ز سستی کژی زاید و کاستی ? - سفارش به بیماران برای بیان شرح دقیق نشانه ها و علایم بیماری شان به پزشکان مورد اعتماد خود برای مدد به تشخیص درست بیماری و درمان آن. هر آن کس که پوشید راز از پزشک/ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت ? - پرهیز از نوشیدنی های الکلی و مشروب که از خرد و ارج آدمی می کاهد. کسی کو خورد داروی بیهشی/نباید گزیدن جز از خامشی/به مستی بزرگان نبندند بند/به ویژه کسی کو بود ارجمند ? - پرهیز از خشمگین شدن که مایه پشیمانی و زیانباری است. چو خشم آوری هم پشیمان شوی/به پوزش نگهبان درمان شوی ? - آگاهی از بیماری های وراثتی و ژنتیکی که آن را سرشت (ژن) می نامیدند که به آسانی درمان نمی شده است. درختی که تلخ است وی را سرشت/گرش برنشانی به باغ بهشت/ور از جوی خلدش به هنگام آب /به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب/سرانجام گوهر به بار آورد/همان میوه تلخ بار آورد ? - بهره گیری از نوشدارو یا پادزهر در آستانه مرگ سهراب. ? - استفاده از داروهای بیهوشی از جمله کافور و حنف (کانابیس) در داستان های بیژن و منیژه، سیاووش و سودابه و جراحی رستم زاد. همی ریخت کافور، گرد اندرش/بدین گونه بر تا نهان شد سرش ?? - اشاره به بیماری های روحی و روانی نظیر اسکیزوفرنی و تیک عصبی یا حالت های غیرعادی مانند صداهای عجیبی که بیماران روانی در حمله های عصبی از خود نشان می دهند. به دقت جماعش یکی جنجه خواست/تو گویی که گاوی بغرید راست ?? - بهره گیری از داروهای گیاهی برای درمان و پیشگیری از نابینا شدن سپاهیان کی کاووس در مازندران. ?? - بهره گیری از داروهای خاص که طرز تهیه آن در شاهنامه آمده است. گیاهی که گویمت با شیر و مشک/بکوب و بکن هر سه در سایه خشک/بسای و به آلای بر خستیگیش /تو بینی هم اندر زمان رستگیش ?? - اشاره به سنجه های گوناگون پزشکان ایرانی از جمله نشانه های ظاهری از جمله رنگ رخسار و زبان و حتی آزمایش گرفتن از بیماران که اکنون نیز مرسوم شده است. پزشک آمد و دید پیشاب شاه/سوی تندرستی نشد کار شاه ?? - سفارش به زندگانی با آرامش و بدون اضطراب (استرس) و توصیه های اخلاقی به رعایت میانه روی و اعتدال. به کار زمانه میانه گزین/چو خواهی که یابی همی آفرین در پایان، سخن «سر لوید الگود»، نگارنده کتاب «دانش پزشکی ایرانیان در روزگاران کهن» می تواند نشانگر جایگاه والای پزشکان ایرانی باشد:«ایرانیان را باید مبتکر و بانی نگره های دانش پزشکی امروز در جهان دانست که بر این پایه بقراط توانست حدود پانصد سال پیش از میلاد رساله پزشکی مشهور خود را که در آن واژه های ایرانی و هندی فراوانی به کار گرفته است را نام برد.» منبع: http://www.khorasannews.com/news.aspx?3_17347_12_1275.XML
![]() موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||||||||||