علم طب و بیمارستانهای اسلامیمنابع مقاله: کارنامه اسلام، زرین کوب ؛
وقتی طب از دستسریانیها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آنجنبه جدیتر و دقیقتر گرفت.بجای رسالههای کوتاه علمی که معمولسریانیها بود،دائرة المعارفهای جامع طبی بوسیله مسلمین تالیف شد. تحقیقات تجربی و مطالعات بالینی هم البته از نظر دور نماند.مخصوصا دربیماریهای منطقهیی و محلی تحقیقات مسلمین-و علماء قلمرو اسلاماهمیتیافت.در واقع،تحقیقات علماء یهود و نصاری و حتی صابئین همکه در دار الاسلام انجام مییافتبه تشویق و هدایت مسلمین بود. قدیمترین رسالهیی که در باب چشم پزشکی هم اکنون در دست استرسالهیی است از آن حنین بن اسحق.کثرت و شیوع انواع بیماریهای چشمدر مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود در جلب توجه اطباءاسلام به چشم پزشکی و علوم وابسته بدان.در باب تاریخ چشم پزشکیمسلمین هیرشبرگ آلمانی (1) رساله جامعی دارد که حاکی است از اهمیتکارهای مسلمین درین باب.یک چشم پزشک جراح در عهد ملکشاهسلجوقی شهرت یافتبه نام ابو روح محمد بن منصور که«زرین دست»خوانده میشد و کتاب فارسی او نور العیون کتابی جامع و قابل توجه بود درین رشته از طب (2). چشم پزشکان اسلام در جراحی چشمپیشرفتهایی قابل توجه پیدا کردند.در بین آنها کسانی بودند که آب آوردگیچشم مردی را هم که یک چشم بیشتر نداشتبا اطمینان تمام عملمیکردند.در سایر رشتههای طب هم مسلمین کارهای ابتکاری انجامدادهاند.قدیمترین ملاحظات بالینی برای تشخیص و بیان تفاوت بینآبله و سرخک( الجدری و الحصبه) رسالهیی است که محمد بن زکریایرازی درین باب نوشته است.پیش از وی هیچ طبیبی-یونانی یااسلامی-به این نکتهها Rhazes خوانده میشود-طبیب و حکیم ایرانی است که در طب وکیمیا هر دو برنخورده بود.رازی-که نزد اروپائیها دست داشته است و اخبار و آثار او حاکی است از علاقه بهمعرفت تجربی.میگویند وقتی خواست در بغداد بیمارستان بسازدقطعههای گوشت در محلههای مختلف شهر آویخت و جایی که کمتر درگوشت آثار عفونت پدید آمده بود آنجا بیمارستان ساخت. (3) کتاب حاوی اوبزرگترین و جامعترین کتابی است که در قدیم یک طبیب توانسته استبوجودبیاورد و در واقع یک دائرة المعارف بزرگ طبی استشامل اقوال وتحقیقات اطباء یونانی،سریانی،ایرانی،هندی و عرب،بعلاوه تجاربشخصی در باب بیماریهای مختلف.ترجمه لاتین آن جزو کتب درسیطب بوده است و کثرت چاپهای آن حاکی است از تداول و نفوذ کتاب. یک دائرة المعارف طبی دیگر که بوسیله مسلمین تالیف شد عبارت بود ازکامل الصناعه مجوسی-علی بن عباس اهوازی-که طب ملکی همخوانده میشود-به نام ملک دیلمی عضد الدوله.اثر مجوسی که درقرون وسطی وی را Haly Abbas میخواندهاند در اروپا شهرتبسیار یافت و نزدیک پنج قرن مرجع مهم طب بود در مدارس اروپا. تاثیر مجوسی در پیشرفت طب قابل ملاحظه بود و توضیحی که از سیستمعروق شعریه کرده بود از جهت تاریخ علم، اهمیتبسیار دارد.اما عظیمترین اثر علمی در طب اسلامی قانون ابن سینا بود که نیز دائرة المعارفطبی است و نویسنده در آن اقوال اطباء یونانی،هندی،و ایرانی را درانواع معالجات و در مسائل مربوط به تدبیر الماکول بیان میداردچنانکه از تجارب شخصی هم مواد بسیار به آن مجموعه میافزاید و بساکه اقوال یونانیها را نقد میکند و مخصوصا از خود بعضی معالجاتخاص درباره امراض بیان میکند که حتی امروز نیز جالب است (4) ترجمه لاتینی آن نیز در اروپا مکرر چاپ شده و آنجا در مدتی مدیدتر وطولانیتر از هر کتاب دیگر بمنزله انجیل مقدسی برای اطباء تلقی شد-چنانکه در قرن شانزدهم بیش از بیست چاپ از آن وجود داشت. اطبای اسلامی اندلس هم در پیشرفت طب سهم بزرگی داشتهاند. ابن رشد حکیم معروف بود که نشان داد یک تن دو بار آبله نمیگیرد.چنانکهابن الخطیب اندلسی(متوفی776)مشهور به لسان الدین که مخصوصانزد مسلمین به عنوان ادیب و شاعر و مورخ شهرت دارد و در تاریخغرناطه و احوال امراء و ادباء اندلس تالیفاتش مشهورست و در طبنیز تبحر داشت،در دوره طاعونی که اروپا و آسیا معروض این مرگسیاه (BlackDeath) موحش شده بود در رساله طاعون خویش نشانداد (5) که این بیماری واگیرست و در اثبات سرایت آن برای اقناعمخالفان نوشتساری بودن این بیماری ازینجا معلوم میشود که هر کسدرین ماجرا با بیمار ارتباط مییابد بدان دچار میشود و هر کس با اوتماس ندارد مصون میماند چنانکه نیز از راه لباس،ظرف،گوشواره همبیماری از یکی به دیگری منتقل میشود.ابن النفیس دمشقی(متوفی687)که او را ابن ابی الحزم نیز میخوانند حرکتخون را در ریه بیانکرد و بدینگونه قرنها قبل از سروتیوس اسپانیائی که او را کاشف واقعیدوران دم میدانند وی به این نکته پی برد.در جراحی نیز کارهایمسلمین جالب بود و تا حدی ابتکاری.ابو القاسم الزهراوی که در قرون وسطی نزد اروپائیها Albucacis خوانده میشد چندین اسبابمهم در جراحی توصیف یا اختراع کرد که شرح آنها در کتاب التصریفوی آمده است.در قرن دوازدهم میلادی،طرز جراحی مسلمین بقدرینسبتبشیوه کار رایج در نزد فرنگیها کامل بوده است که اطباء عربچنانکه اسامة بن منقذ یک جا از قول یک طبیب مسیحی عرب نقل میکند (6) شیوه جراحی آنها را نوعی قصابی وحشیانه تلقی میکردند. مسلمین در بعضی رشتههای طب تحقیقاتی کردند که بیسابقهبود چنانکه درباره جذام ظاهرا اولین تحقیقات بوسیله آنها شد،فرق بینآبله و سرخک را اول بار آنها ملتفتشدند،درباره مامائی و قابلگیخیلی بیش از یونانیها مطالعه کردند. همچنین در استعمال بعضی ادویه،و پارهیی وسائل معالجه سابقه آنها محقق است.پزشکان اسلامی در معالجهبسیاری بیماریها بر لزوم استفاده از طبیعت مریض،مخصوصا تاکیدمیکردند.در ترکیب ادویه،درست کردن شربتها،مرهمها، مشمعهاو معجونها مهارت کم نظیر نشان دادهاند.بعضی معالجات آنها درامراض جسمانی یا روحی ابتکاری بود.ابن سینا در معالجه یکبیمار که به نوعی شخصیت مضاعف مبتلا بود و خود را گاو میپنداشتطریقهیی جالب بکار برد که در چهار مقاله آمده است.ابو البرکات بغدادیمالیخولیای بیماری را که تصور میکرد خمرهیی بر روی سر دارد،با لطفو ظرافت طوری علاج نمود که بیمار یقین کرد خمرهیی را که روی سرداشت طبیب شکست.ابن زهر اندلسی یبوست مزاج را به وسیله انگوریمعالجه میکرد که تاک آن را با آبی که دارای دوای مسهل بود آبیاریکرده بود.در باب خرد کردن سنگ مثانه ابو القاسم الزهراوی شیوهخاصی داشت.در جراحی نیز پزشکان اسلامی از اهمیت دوای بیحسیواقف بودند و در عملهای دردناک اول بیمار را با بذر البنجبیحسمینمودند و بعد از آن به عمل کردن وی مبادرت میکردند.بسیاری از اطباء اسلامی به تجارب شخصی اهمیتبسیار میدادند.علاقه رازی به ضبطمشاهدات بالینی حاجتبتذکار ندارد.وی به استناد همین تجارب شخصیمکرر با متقدمان به مخالفتبرخاسته است.تجارب شخصی ابن سینا همدر قانون مکرر ذکر شده است.یوحنا بن ماسویه و هبة الله بن سعید کهتربیتیافتگان طب اسلامی بودهاند بارها تاکید کردهاند کهآنچه با تجربه منطبق نباشد معقول نیست.طب اروپا،دین زیادیبه طب اسلامی دارد.حتی مدتها بعد از شروع رنساس هم اروپااز Frankfurt am Oder قانون ابن سینا و قسمتی از طب اسلامی استفاده میکرد.در سال 1588 در شهر فرانکفورت کتاب المنصوری رازی جزوبرنامه رسمی مدارس طب بود.در قرن هفدهم در فرانسه و آلمان هنوزاطبائی بودند که کارشان بر اساس طب عربی بود-یعنی اسلامی.درچشم پزشکی ترجمه تذکرة الکحالین علی بن عیسی بغدادی و بعضی دیگراز کحالان اسلامی هنوز تا اواسط قرن هجدهم در انگلستان مقبول بشمارمیآمد.بعضی انواع آب آوردگی چشم را در انگلستان تا 1780 و درآلمان حتی تا 1820 هنوز از روی شیوه جراحان اسلامی عمل میکردند (7) شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه«بهداشتبه وسیله ورزش»یکتئوری جدیدست در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون درین باب با دقتو تفصیل تمام سخن گفته است.به عقیده وی ورزش چنانچه مطابقدستور و در موقع خود انجام شود ممکن است جای علاج را بگیرد. ابن سینا انواع ورزشها را از شدید و خفیف شرح میدهد و توصیه میکندکه ورزش گونهگون باشد و در آن نباید دایم به یک نوع خاص اکتفاکرد.بعلاوه هر نوع مزاج و هر درجه از صحت نیز مقتضی ورزش خاصیاست که برای نوع و درجه دیگر مناسب نیست. درست است که احترام شخص میت-در اسلام و همچنین در آئین مسیح-تشریح و قطع عضو وی را تجویز نمیکنند اما گهگاه بعضیامکانات اتفاقی و غیر مترقبه مطالعه در اندامها و استخوانها را برایآنها تسهیل میکرده.فی المثل یک جا تودههای کثیر استخوان که درمحلی در بیرون یک شهر پیدا میشده استبرای یک طبیب فرصتیپیش میآورده ستبرای بررسی در استخوان بندیها.بهمین سبب،باوجود موانع،آشنایی مسلمین با دقایق تشریح-در حدود امکاناتآنها-بهر حال از حدود معلومات جالینوس و یونانیان بالاتر بود و ازجمله آنچه در طب منصوری رازی،قانون ابن سینا،و کتاب الملکی علی بنعباس آمده است دارای تفصیل و تحلیل قابل ملاحظهیی است.تشریحمسلمین،تا حدی مثل قدما،جنبه غائیت دارد. با اینهمه،مشکلی را که منع تشریح انسانی برای پیشرفت طباسلامی پیش میآورد مطالعات بالینی بیمارستانها تا حدی جبران میکرد. بیمارستان را مسلمین با حذف جزو اول نام فارسی آن به شکل مارستانظاهرا از ایران عهد ساسانی اخذ کردند-از بیمارستان جندیشاپور. بیش از سی بیمارستان مشهور را در قلمرو اسلام ذکر کردهاند که درواقع مراکز علمی بودهاند و بهداشتی.اولین بیمارستانی هم که مسلمینتاسیس کردند ظاهرا در دوره هارون الرشید بود (8) و بسبک بیمارستانهایایران.در طی یک قرن تعداد بیمارستانها به پنج رسید.حتی بعدهابیمارستان سیار هم تاسیس شد که شامل ادویه و اشربه جهتبیماراندور افتاده بود،و درین مورد نیز به غیر مسلمین هم مثل مسلمین توجهمیشد.مورخین اسلامی اطلاعات مفیدی درباره این بیمارستانها،تعداداعضاء،مستمریهای اطباء و کارکنان،و بودجه آنها بدست میدهند. بیمارستان ری که رازی قبل از عزیمتببغداد متصدی آن بود از مدتیپیش وجود داشت و مؤسسه وسیعی بود.بیمارستان رازی ترتیبی داشتمبتنی بر سلسله مراتب اطباء،در مواردی که اطباء تازه کار میتوانستند بیمار را علاج کنند به استاد رجوع نمیشد اما بهرحال ملاحظات بالینی رااستاد با نهایت دقت جمع میکرد.بیمارستان عضدی در هنگام تاسیسبیست و چهار طبیب داشت و شامل کحالان،جراحان،و مجبران،(شکسته بندان)هم میشد.درین بیمارستان دروس طب و اقراباذین(وصف ترکیب ادویه)القاء میشد و اطباء کشیک شبانه هم داشتند. حتی بموجب اطلاعات موجود،مقرری یک طبیب آنجا-نامشجبرئیل بن عبید الله-برای هفتهیی دو شبانه روز که کشیک داشتماهانه سیصد درهم بود.بیمارستانهای اسلامی غالبا مبتنی بر اوقافاهل خیر بود و با این وجود چنانکه یک جا ابن ابی اصیبعه وصف میکندگهگاه نیز در طرز خرج و مصرف،شکایتهایی وجود داشت.برای تیماردیوانگان هم دارالمجانین وجود داشت و ابو العباس مبرد یکتیمارستان را در دیر حزقل بین واسط و بغداد نقل میکند که در عهدمتوکل دید.بعلاوه،در امر زندانها مراقبت میشد و علی بن عیسی وزیرمعروف در تفتیش و نظارت زندانیها بوسیله اطباء اصرار و تاکید میکردحتی پرستاران زن هم در موقع لزوم مراقبت مینمودند.در بیمارستانعضدی که هنگام مسافرت ابن جبیر هنوز مثل یک قصر سر برافراشته بودبه تمام بیماران دارو و غذای رایگان میدادند.نور الدین زنگی(69-541)از محل فدیه یک شاهزاده صلیبی بیمارستان مجهزی دردمشق بنا کرد.در مصر-که احمد بن طولون در قدیم بیمارستانمحدودی ساخته بود-صلاح الدین ایوبی بیمارستانی ساختبه نامناصری.در بیمارستان منصوری که سلطان قلاوون احداث کرد غیر ازوسائل و اسبابی که برای تفریح یا استفاده بیماران مختلف در بخشهایگونهگون حاضر بود به بیمارانی که مبتلا به بیخوابی بودند،هم موسیقیملایم عرضه میشد هم قصههای قصه گویان.بعلاوه،به بیماران بهبودیافته،در هنگام خروج مبلغی هم داده میشد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد. حتی در باب اداره و ترتیب بیمارستانها و اوصاف و شروط آننیز مسلمین کتابهایی تالیف کردند.در واقع،ترتیب همین بیمارستانهابود که بوسیله اطباء و علماء فرانسه و ایتالیا تقلید شد و بیمارستانهایامروزی اروپا از آن بیرون آمد. 11 پینوشتها: Hirschberg, Geschichte der Augenheilkunde bei den Arabern,Leipzig 1905 1. Hirschberg, op. cit./57 2. 3. این واقعه را درباره بنای بیمارستان عضدی نقل کردهاند اما آنبیمارستان مدتها بعد از وفات رازی درستشده است. ظاهرا بیمارستانمعتضدی که مربوط به عهد رازی استبسبب شباهت نام بعدها درینمورد با بیمارستان عضدی خلط شده است. 4. دکتر محمود نجم آبادی،«قانون»،مجله معارف اسلامی،1/4 Hitti, Ph. K., History of the Arabs, 7th ed. New York 1960/5-6 5. Hitti, Ph. K., An Arab-Syrtan Gentleman, New York 1929/162 6. Meierhof, M.,[Science and Medicine] in Legacy of Islam, 8th ed./353 7. 8. اقدامات ولید اموی در مورد جذامیها که به روایت طبری آنها را ازگدائی و ولگردی در بین مردم بازداشت تا حدی نوعی احتیاطبهداشتی هم بود اما منتهی به تاسیس بیمارستان نشد.
منبع: موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
آقای سیاه خان که گاه سیاه خان بوشهری نامیده میشود، از انسانهای عجیب در دنیا است که تا به حال در جهان همانند و مشابهی با شرایط جسمی او پیدا نشده است. به گزارش «پارسینه»، 50کیلومتری جنوب شیراز به نام زرقان در روستایی به نام لپوئی خانوادهای کشاورز زندگی میکرد. فرزند سوم آنها 1291شمسی( 1912میلادی) با زایمان طبیعی به دنیا آمد. دو فرزند قبلی خانواده مشکلی نداشتند و رشد طفل سوم نیز تا 6سالگی به نظر خانواده طبیعی بود. اما این بچه از 6سالگی به بعد به طور ناگهانی و سریع دچار رشد بدنی شد به طوری که در 9سالگی 20ساله به نظر میرسید. در این زمان خانواده کودک عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگی و غیر عادی بودن وضع طفل و مشکل بودن نگهداری و تغذیه او به ناچار از روستای لپوئی به شیراز تغییر مکان دادند. آنها در شیراز چند سال در محلی در نزدیکی دروازه اصفهان به طرف فلکه ولیعصر کنونی در محلهای به نام درشکه خانه که روزها و شبها محل توقف درشکهها بود، زندگی میکردند. روزها در کنار خیابان و پیاده رو، کنار جوی آب و زیر سایه درختان و ساختمانها او را روی تکه پارچهای مینشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرک یا نمایش به دیدن هیکل و قیافه وحشتناک او میآمدند و گاه بعضی تماشاچیان به او کمکهای مادی مختصری به صورت صدقه میکردند. بعضی از بچهها به او سنگ میزدند و فریاد او بلند میشد ولی امکان و توان برخاستن و دفاع یا تلافی نداشت. گاه بچههای کوچک و زنها از مشاهده چهره و هیکل عجیب و ترسناک او از وحشت جیغ زده و گریه میکردند. شهرت این غول عجیب الخلقه و کریه به تدریج به شهرستانهای دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» میآمدند. خانواده وی برای درمان او از داروهای گیاهی مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربتهای طلسم شکن استفاده میکردند. به تدریج عدهای افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وی به صورت اکیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچی پول میگرفتند و بعد اجازه نزدیک شدن و مشاهده این فرد غول مانند را میدادند و بدینوسیله ممر معاشی برای خانواده و دیگران بود. در سال 1301شمسی آقای دکتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشکده پزشکی شیراز سیاه خان را میبیند و از آن پس مرتب به دیدن او میرود و علاوه بر کمکهای مالی مکرر برایش دارو و غذا میبرد. گاه با درشکه و با زحمت او را به دانشگاه پزشکی میآوردند و دکتر قربان به علت مشکلات پیاده و سوار کردن سیاه خان، خود در داخل درشکه او را معاینه و درمانهای لازم را تجویز میکرد. به دستور دکتر قربان به علت مشکل بودن زندگی در کوچه و منزل وی را در بیمارستان سعدی شیراز متعلق به دانشکده پزشکی بستری میکنند. سیاه خان تا پایان زندگی اش در بیمارستان به سر میبرد. این هیولای خوفناک با قدی به طول 259سانتی متر و هیکلی با وزن250کیلوگرم به زندگی پررنج خود ادامه داد. دکتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلی به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشکان و دانشجویان میگفت «سیاه خان در عالم پزشکی گوهر شب چراغی است» وزن جمجمه او 5/7 کیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناک را روی گردن سیاه خان مشکل میکرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجاری شدید مهرهها و گردن و کمر قادر به سرپا ایستادن نبود و برای این کار احتیاج به کمک حداقل 3-4نفر قوی هیکل داشت. همه مهرهها به همدیگر جوش خورده و یک ستون یک پارچه شده بودند لذا ستون مهرهها قادر به حرکت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویی نبود. رشد عضلانی و اندام نرم به نسبت اسکلت استخوانی عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا کلاً به نسبت لاغر به نظر میرسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن کلی بدنش به مراتب زیادتر از 250کیلوگرم میبود. چهره او با برجستگیهای عجیب استخوانی و فیگور خارق العاده خود حتی برای افراد بزرگسال نیز ترسناک و دلهره آور بود. پیشانی او با رشد شدید و ضخیم استخوانی به طرف جلو به صورت دیواره متراکم افقی پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یک دیواره سخت ستبر استخوانی جلو چشمهای او را از جلو و اطراف تا روی لب بالا پوشانده بود. طوری که از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پای خود روی زمین بود. میدان دید او به علت وجود این دیواره کلفت استخوانی در جلو و پایین و دو طرف پیشانی در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهای چپ و راست نبود. فک پایین به صورت تیغه کلفت استخوانی به طرف پایین و جلو پیشرفت کرده و چندین سانتی متر رو به جلو آمده است. استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروی کرده و با جوش خوردن به مهرههای بالای گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانی به روی گردن و کمی در اطراف روی شانهها به وجود آورده بود. کتفها و شانهها مشابه دو تا باله پهن استخوانی ضخیم ماهی از چپ و راست و کمی هم به جلو پیشرفتگی پیدا کرده بود. کف پاها کاملاً صاف و به علت کف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ کف پا به زمین کوفته میشد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچهها بود. فردی عقب مانده و کم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسی بدون کنترل و خجالت داشت. اشتهای او به غذا در حد ?-? نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیکل او خیلی عجیب و وحشتناک بود. به علت عمل استخوان سازی شدید در ستون مهرهها کلیه مهرهها از بالا تا پایین به صورت یک چوب خشک و یک تکه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امکان حرکت ستون مهرهها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهتهای مختلف وجود نداشت این ستون یک پارچه مهرهها از بالا به طور کامل به گردن و جمجمه به طور فیکس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حرکت و تکان و خمیدگی و چرخش را به هیچ طرفی نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یک قطعه استخوانی یک پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنی. دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضای بیرون شدیداً رشد کرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلی خود و کم شدن پیشرونده فضای داخلی جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمی دیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشکلاتی مثل عقب ماندگی، بیماریهای روانی و عصبی، تحریکات شدید طغیان دار جنسی، بی حوصلگی، عصبانیت، گریه و اشتهای سیری ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیماری مقاربتی و جلدی و ریوی رنج میبرد. در موارد عصبانیت مثل بچههای کوچک گریه میکرد، فریاد میکشید، ناسزا میگفت و گاه صدای گریه او نازک و بچه گانه میشد. حجم جمجمه وی 1470سانتی متر مکعب بود. طول دست او117 سانتی متر و طول پای او 125سانتی متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیکل او و فشار دائم این وزن زیاد روی ستون فقرات ستون مهرهها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و کمی به سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد کامل او بیش از 259سانتی متر فعلی میبود. این غول عجیبالخلقه و هیولای روی زمین، به علت ذات الریه و سپسیس فوت میکند. دکتر قربان نه تنها به این غول که در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدی داشت، بلکه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأکید میکرد اسکلت کامل استخوانی او را به صورت سالم و یکپارچه برای مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشکان و دانشجویان در محلی در اختیار آنان قرار دهد ولی جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایی و اعتقادات و باورهای آنان، مانعی بزرگ برای دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان میشد. لذا دکتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد کلیه هزینه و تشریفات حمل و نقل و غسل و کفن او از طرف دانشکده پزشکی و حتی برای آرامش فامیل او تا حدی بزرگداشت و احترام مرحوم، جسد او را برای چندسال در محلی مخفی و ناشناخته که حتی خیلی از پرسنل در دانشکده و اطرافیان دکتر قربان و هیچ یک از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهداری کرده و بعد از عودت فامیل او به روستای خود و پس از اینکه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودی خاطره او به فراموشی سپرده شد، و دیگر پیگیری و ادعایی وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومی دانشکده پزشکی (در محلی محفوظ و محرمانه) برد و طی عملیات پزشکی و بهداشتی و ضدعفونی کلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاک و خارج کرده و اسکلت استخوانی یک پارچه و سالم و کامل او را پس از پروسسهای علمی آماده کرده و در یک اتاقک شیشهای محفوظ و محکم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانی در سالن ورودی دانشکده پزشکی شیراز در بالای پلههای ورودی قرار داد. هم اکنون هیولای غول آسای وحشتناک در این محل در جلو چشم همه بازدیدکنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد میتوانند با او ملاقات کنند و از عجایب خلقت خدا بازدید کنند. او دیگر درد و رنجی ندارد و راحت و محکم با چهره کریه و ترسناک خود با قامت راست ایستاده است. منبع: http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=82291 ![]() موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
زنده یاد دکتر سعید کاظمی آشتیانی، در نخستین روز از فروردین ماه 1340 در تهران به دنیا آمد. آثار نبوغ از همان سنین نوجوانی و جوانی در وی قابل مشاهده بود. به طوری که در سال 1358 در همان سن 18 سالگی هم زمان با ورود به دانشگاه، در هنرستان پیام امید به تدریس ادبیات و بینش اسلامی می پرداخت. http://www.royaninstitute.org/cmsfa/index.php?option=com_content&task=view&id=32&Itemid=6
موضوع مطلب : ![]() جمعه 88 بهمن 16 :: 11:54 صبح :: نویسنده : مطالب وبلاگ های پارسی بلاگ
(تو 1282 ش)، طبیب، نویسنده، مترجم و روزنامهنگار. نسبش از طرف مادر به شیخ هادی نجمآبادی و از طرف پدر به حاج محمد نجمآبادی، اولین متولی مدرسهی عالی شهید مطهری میرسد. در تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدرسهی شرکت گلستان و مدرسهی قدیم ایران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمین به اتمام رساند و از آنجا به مدرسهی طب رفت و تحصیلات خود را در آنجا تکمیل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت کرد و پس از آن به تهران آمد و در انستیتو پاستور مشغول کار شد. وی ریاست بیمارستانهای نجات و لقمانالدوله (لقمان حکیم) را به عهده داشت. دکتر نجمآبادی در اکثر کنگرهها درباره ابنسینا و رازی سخنرانی داشت و سالها نایب رئیس انجمن بینالمللی تاریخ طب در پاریس بود. وی به زبانهای آلمانی، فرانسوی و عربی تسلط داشت و تحقیقاتی در زمینهی تاریخ طب و طب سنتی انجام داد و آثاری در این زمینه نوشت. او همچنین ماهنامهی «جهان پزشکی» را تأسیس و منتشر نمود. او دیگر آثار وی: «محمد زکریای رازی»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلای عظیم نسل بشر، سیفیلیس و سوزاک»؛ «تاریخ طب ایران»؛ «تعالیم پزشکی صد سالهی فرانسویان در ایران»؛ «راهنمای پزشکان»؛ «مختصری از طب اسلامی بخصوص خدمات ایرانیان»؛ «فهرست کتابهای چاپی فارسی طبی»؛ «آبله و سرخک»، ترجمه؛ «آیین پزشکی یا پندنامهی اهوازی»، ترجمه؛ تصحیح «رسالهی جودیه»؛ مقدمه بر «طب اسلامی» ترای آشنایی بیشتر به لینک : http://www.noormags.com/view/Magazine/ViewPages.aspx?ArticleId=17824 مراجعه فرمایید. منبع: http://www.rasekhoon.net/Mashahir/Show-109651.aspx موضوع مطلب : به گزارش آینده روشن، به نقل از مرکز خبر حوزه، حجتالاسلام قیصر تمیمی، مؤلف این کتاب، بحث عصمت انبیا و امامان را از مهم ترین مباحث علم کلام عنوان کرد و گفت: معصوم بودن ائمه و پیامبران از ابتدای خلقت بشر که همراه با خلقت حضرت آدم بوده مورد توجه جوامع انسانی قرار داشته است و حتی هبوط آدم از بهشت به زمین مورد اختلاف است. موضوع مطلب : لینک مقاله طب اسلامی از پایگاه بسیج جامعه پزشکی: http://www.basijmed.com/portal/index.php/islam/teb-eslami.html موضوع مطلب : من نیز همانند تو عکس از: عاطفه متحیر موضوع مطلب : محل اجرا کوچه ها و خیابان ها، محل عبور مردم و رهگذران عادی خانه دار و معلم موضوع مطلب : مدتی از آخرین مطلب ارائه شده در وب لاگم می گذرد. چند اتفاق تلخ و شیرین را پشت سر گذاشته ام که تمام این مدت درگیر آنها بودم . و دیگر اینکه به خاطر آسیب دیدن شبکیه چشم راستم از نشستن پشت کامپیوتر منع شده بودم. و اما حالا: ![]() واما بعد: ویدئوآرت ماهی های یونس برگزیده ی ششمین جشنواره ی تجلی احساس در بخش هنر جدید شد. از میان شصت اثر در بخش هنر جدید، یازده اثر به نمایشگاه راه یافت. از آنجایی که آثارم را مردمی عرضه می کنم و خود را در مبارزه با محصور کردن هنر در گالریها و عمیق کردن شکاف بین مردم و هنر می بینم، شرط را بر وارد نشدن اثرم در محیط گالری گذاشتم و بر سر مکان اجرا چانه زدم. با کمک خانم کتابچی دبیر بخش هنر جدید ، توانستم در نهایت گوشه ای از حیاط فرهنگسرای نیاوران را از آن کارم کنم. مکعبی به ارتفاع هشت متر در مستطیلی به ابعاد 2 در 3 متربه فرم یک چاه با پوشش چندین لایه پلاستیک و قسمت خروجی تنگ و باریک ساخته شد و روی صفحه ای سفید با چند موج عمدی، با دو ساعت تأخیر پس از افتتاحیه به نمایش درآمد و تا بیستم آذر همچنان روی پرده ماند. در روز یکشنبه 22/9/88 در مراسم اختتامیه ، در سالن همایشهای موزه هنرهای معاصر تهران ویدئوی ماهی های یونس به عنوان اثر برتر در بخش هنر جدید معرفی شد و جوایزش را گرفت. ![]() اما نمی دانم همه ی اینها خوب بود یا بد؟ هنوز کابوسهایم تمام نشده و آرامش به وجودم برنگشته، اکثر دوستانم کم و بیش در جریان اتفاق رخ داده هستند. اتفاقی که تصورش هم برایم محال بود. آن اتفاق وحشتناک در یکی از امن ترین ، فرهنگی ترین ، هنری ترین و مهم ترین موزه های کشورم.(به لینکhttp://www.newarts.blogfa.com/post-167.aspx مراجعه کنید.) یادآوریش برایم بسیار دردناک است، قصد ندارم گفته ها را بگویم و ناگفته ها بماند در پستوی ذهنم و کاغذهایی که ریز ریز با دست لرزان نوشته ام. حالا فکر می کنم هنر یک بیماری است و هنرمند بیمارحتی اگر قطعه قطعه شود ، آدم نمی شود و درس نمی گیرد و از هنرش دست بر نمی دارد. همه ی ما عادت داریم و رزومه مان پر شده از کاغذهای تقدیر و تحسین با جای سکه های خالی و کتابهای چاپ نشده ی نمایشگاهها و تابلوهایی که حتی به جای پولش خودش هم دیگر به دستمان نرسیده و شاید خدای نکرده باید کم کم کتک خورمان را هم ملس کنیم. بماند که فحش خورمان..... راستی هفته ی پیش هم در بخش نقاشی جشنواره ی فاطمه (ع) و انسان معاصرکه در کنار کنگره ای بزرگ وکشوری در اصفهان برگزار شد رتبه آوردم. سه سالن پر از جمعیت، روز اختتامیه ، وقتی نوبت به جوایز رسید پرسیدم به قولتان که عمل می کنید؟ گفتند: نوع سکه ها که در فراخوان مشخص نشده بود.!!!!!!!!! و خلاصه سکه هامان ناگهان رنگ و رو باخت و تبدیل شد به پلاکی کوچک به ارزش 42000 تومان. باز هم ارزش و جایگاه هنرمند و دِین هنرمند به جامعه را چماق کردند و به سرمان کوبیدند. در راه بازگشت در حالی که از خودم و تابلوهایم خجالت می کشیدم چشمم به بنرهای 3متر در 4 متر تبلیغ کنگره افتاد ، پشت سر هم شهر را اشغال کرده بودند، با خودم گفتم ارزش هر کدام از این بنرها از چهار تابلویی که در جشنواره شرکت دادم بیشتر است.!!! اما به دلیل شدت بیماری هنر، باز هم طرح های جدیدی در سر دارم و قصد اجرا. هوا که گرم تر شود تابلوهای نقاشی ام را هم در خیابان به نمایش خواهم گذاشت. و در آخر سخنی با مسئولین هنری کشورم ، با آن تعدادی که آنان را دلسوز دیدم و دل نگران :خواهش می کنم با توجه به سرعت گرفتن عواملی که همزمان با تجربه، هنرمندان بیمار هنر را به سمت انزوا و بی اعتمادی می کشاند اگر کاری از دستتان بر می آید دریغ نکنید و عوامل را خنثی کنید و اگر نه تو را به خدا هیأتی تشکیل دهید برای ساختن واکسنی ، پادزهری ، چیزی... عکس اختتامیه از: فرشته زمانی موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ های پارسی بلاگ منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها |
||||